besieged

/bəˈsiːdʒ//bɪˈsiːdʒ/

معنی: محصور
معانی دیگر: (verb transitive) محاصره کردن

جمله های نمونه

1. the crowd besieged the car
جمعیت ماشین را احاطه کرد.

2. the germans besieged leningrad for a long time
آلمان ها مدت ها لنینگراد را محاصره کردند.

3. the reporters besieged him with questions
خبرنگاران او را سوال پیچ کردند.

4. to ration the inhabitants of a besieged city
ساکنان شهر محاصره شده را جیره بندی کردن

5. a tank column was sent to relieve the besieged city
یک ستون تانک برای امداد به شهر محاصره شده گسیل شد.

6. food and fresh troops were sent to the relief of the besieged city
برای یاری به شهر محاصره شده خواربار و سرباز تازه نفس گسیل شد.

7. The town had been besieged for two months but still resisted the aggressors.
[ترجمه گوگل]این شهر به مدت دو ماه در محاصره بود اما همچنان در برابر متجاوزان مقاومت می کرد
[ترجمه ترگمان]شهر به مدت دو ماه محاصره شده بود، ولی هنوز در برابر متجاوزین مقاومت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The superstar was besieged by reporters.
[ترجمه گوگل]این فوق ستاره توسط خبرنگاران محاصره شد
[ترجمه ترگمان]این ستاره در محاصره خبرنگاران قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She was besieged by the press and the public.
[ترجمه گوگل]او توسط مطبوعات و مردم محاصره شد
[ترجمه ترگمان]مطبوعات و عموم مردم را محاصره کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The reporters besieged me with questions about the plane crash.
[ترجمه گوگل]خبرنگاران با سؤالاتی درباره سقوط هواپیما مرا محاصره کردند
[ترجمه ترگمان]خبرنگاران من را در حالی که سوالات مربوط به سقوط هواپیما را مورد سوال قرار دادند، محاصره کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Bombs rained down on the besieged city.
[ترجمه گوگل]بمب بر شهر محاصره شده بارید
[ترجمه ترگمان]بمب ها در شهر محاصره شده فرود آمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The rebels besieged the heavily-fortified executive mansion.
[ترجمه گوگل]شورشیان عمارت اجرایی بسیار مستحکم را محاصره کردند
[ترجمه ترگمان]شورشیان کاخ اجرایی مستحکم را محاصره کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Radio talk shows have been besieged with callers expressing outrage on the subject.
[ترجمه گوگل]برنامه های گفتگوی رادیویی با تماس گیرندگانی که در مورد این موضوع ابراز خشم می کردند محاصره شده است
[ترجمه ترگمان]نمایش های رادیویی با ابراز خشم در مورد این موضوع محاصره شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Paris was besieged for four months and forced to surrender.
[ترجمه گوگل]پاریس به مدت چهار ماه محاصره شد و مجبور به تسلیم شد
[ترجمه ترگمان]پاریس چهار ماه در محاصره بود و ناگزیر تسلیم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The troops besieged the fort.
[ترجمه گوگل]نیروها قلعه را محاصره کردند
[ترجمه ترگمان]سربازان دژ را محاصره کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The teacher was besieged with questions from his pupils.
[ترجمه گوگل]معلم با سؤالات شاگردانش محاصره شد
[ترجمه ترگمان]معلم با پرسش هایی از شاگردان خود محاصره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محصور (صفت)
closed, pent, besieged, restricted, surrounded

انگلیسی به انگلیسی

• under a siege

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : besiege
✅️ اسم ( noun ) : siege
✅️ صفت ( adjective ) : besieged
✅️ قید ( adverb ) : _
در محاصره بودن
دربند_ دوره کردن_ دوره شدن ( در حالت مفعولی )
در بند

بپرس