bestial

/ˈbest͡ʃəl//ˈbestɪəl/

معنی: حیوانی، دامی، شبیه حیوان، جانور خوی
معانی دیگر: وحشی، حیوان منش، ددمنش، سبع، جانوری

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: bestially (adv.)
• : تعریف: like a beast, esp. in brutality or order of intelligence.
مترادف: beastly, brute, brutish
متضاد: humane
مشابه: animal, barbarian, barbaric, barbarous, brutal, cruel, fixed, inhuman, inhumane, merciless, primitive, ruthless, savage, truculent, unintelligent, wild

- In war, the enemy is sometimes portrayed as bestial in order to justify killing them.
[ترجمه گوگل] در جنگ گاهی اوقات دشمن را حیوانی معرفی می کنند تا کشتن آنها را توجیه کنند
[ترجمه ترگمان] در جنگ، دشمن گاه به عنوان حیوانی برای توجیه کشتار آن ها به تصویر کشیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She had no choice but to tolerate his bestial behavior.
[ترجمه گوگل] چاره ای جز تحمل رفتار حیوانی او نداشت
[ترجمه ترگمان] چاره ای جز تحمل رفتار bestial نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. tammerlane's bestial characteristics
ویژگی های ددمنشانه ی تیمورلنگ

2. The soldiers were accused of bestial acts against unarmed civilians.
[ترجمه گوگل]این سربازان متهم به اقدامات حیوانی علیه غیرنظامیان غیرمسلح بودند
[ترجمه ترگمان]سربازان به اعمال bestial علیه غیر نظامیان غیر مسلح متهم شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In each the primitive, sometimes bestial is joined obdurately to the modern and sophisticated.
[ترجمه گوگل]در هر یک از آنها، بدوی، گاهی حیوانی، به طور مبهمی به مدرن و پیچیده می پیوندد
[ترجمه ترگمان]در هر یک از این موجودات بدوی، گاهی حیوانی به obdurately به دنیای مدرن و پیچیده می پیوندد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Moreover, Charles Darwin's revelations about out bestial beginnings had dealt a severe to Victorian man's self-image.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، افشاگری‌های چارلز داروین در مورد شروع‌های حیوانی به تصویر مرد ویکتوریایی از خود آسیب جدی وارد کرده بود
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، الهامات چارلز داروین در مورد آغاز حیوانی، نسبت به تصویر خود فرد ویکتوریایی خیلی سخت برخورد کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His evil and bestial nature stands directly opposed to our just and civilised culture.
[ترجمه گوگل]طبیعت شیطانی و حیوانی او مستقیماً در مقابل فرهنگ عادلانه و متمدن ما قرار دارد
[ترجمه ترگمان]طبیعت شیطانی و حیوانی او مستقیما مخالف فرهنگ و فرهنگ مدرن ما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. People speak sometimes about the "bestial" cruelty of man, but that is terribly unjust and offensive to beasts, no animal could ever be so cruel as a man, so artfully, so artistically cruel. Fyodor Dostoyevsky
[ترجمه گوگل]مردم گاهی اوقات در مورد ظلم "حیوانی" انسان صحبت می کنند، اما این به طرز وحشتناکی ناعادلانه و توهین آمیز برای حیوانات است، هیچ حیوانی هرگز نمی تواند به اندازه یک انسان ظالم باشد، آنقدر هنرمندانه و هنرمندانه بی رحمانه فئودور داستایفسکی
[ترجمه ترگمان]مردم بعضی وقت ها درباره ظلم و بی رحمی انسان حرف می زنند، اما این کار ظالمانه و اهانت آمیز است، هیچ حیوانی نمی تواند به اندازه یک مرد سنگدل باشد، این خیلی هنرمندانه است، بنابراین خیلی هنرمندانه بی رحمانه است فیودور Dostoyevsky!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Bestial Wrath no longer costs focus.
[ترجمه گوگل]خشم حیوانی دیگر هزینه ای برای تمرکز ندارد
[ترجمه ترگمان]خشم خشم دیگر هزینه تمرکز را ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A person who behaves in a bestial or brutish manner.
[ترجمه گوگل]شخصی که رفتار حیوانی یا وحشیانه دارد
[ترجمه ترگمان]کسی که به روش حیوانی یا حیوانی رفتار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The bestial world 1 account number is not bad binding 2 General order?
[ترجمه گوگل]شماره حساب دنیای حیوانات 1 بد نیست الزام آور 2 سفارش عمومی؟
[ترجمه ترگمان]شماره حساب شماره ۱ جهان برای نظم عمومی الزام آور نیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A statement on Amman Radio spoke of bestial aggression and a horrible massacre.
[ترجمه گوگل]بیانیه ای در رادیو امان از تجاوز حیوانات و یک قتل عام وحشتناک صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]بیانیه ای که در رادیو عمان منتشر شد، حاکی از تهاجم حیوانی و قتل عام وحشتناکی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Banehallow is an avatar of bestial fury created by the scourge.
[ترجمه گوگل]Banehallow آواتار خشم حیوانات است که توسط بلا ایجاد شده است
[ترجمه ترگمان]Banehallow نمادی از خشم حیوانی است که توسط تازیانه ایجاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Their bulging arms and bestial, tusked faces were marked by jagged, primitive tattoos that augmented their already feral appearance.
[ترجمه گوگل]بازوهای برآمده و صورت های حیوانی و عاجی آنها با خالکوبی های دندانه دار و بدوی مشخص شده بود که ظاهر وحشی آنها را تقویت می کرد
[ترجمه ترگمان]بازوهای برآمده و تیز و تیز آن ها با tattoos ناهموار و ابتدایی دیده می شدند که بر ظاهر feral افزوده شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Roman gladiatorial contests were bestial amusements.
[ترجمه گوگل]مسابقات گلادیاتوری رومی سرگرمی های حیوانی بود
[ترجمه ترگمان]رقابت های گلادیاتوری تا حد زیادی تفریح و سرگرمی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Beast Within active or hunter pets with Bestial Wrath active.
[ترجمه گوگل]Beast Within حیوانات خانگی فعال یا شکارچی با Bestial Wrath فعال است
[ترجمه ترگمان]حیوان خانگی و یا حیوان خانگی با خشم و غضب، به شدت به خشم نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حیوانی (صفت)
animal, bestial, organic, brutish, zoological

دامی (صفت)
bestial

شبیه حیوان (صفت)
bestial

جانور خوی (صفت)
bestial, brute, brutal

انگلیسی به انگلیسی

• brutish, beastly, cruel, barbaric
bestial behaviour is very unpleasant or disgusting; a literary word.

پیشنهاد کاربران

لانگمن دیکشنری : غیر انسانی ، حیوانی
𝙷𝚒𝚜 𝚎𝚟𝚒𝚕 𝚊𝚗𝚍 𝚋𝚎𝚜𝚝𝚒𝚊𝚕 𝚗𝚊𝚝𝚞𝚛𝚎 𝚜𝚝𝚊𝚗𝚍𝚜 𝚍𝚒𝚛𝚎𝚌𝚝𝚕𝚢 𝚘𝚙𝚙𝚘𝚜𝚎𝚍 𝚝𝚘 𝚘𝚞𝚛 𝚓𝚞𝚜𝚝 𝚊𝚗𝚍 𝚌𝚒𝚟𝚒𝚕𝚒𝚜𝚎𝚍 𝚌𝚞𝚕𝚝𝚞𝚛𝚎
طبیعت شیطانی و غیر انسانی او مستقیماً در مقابل فرهنگ عادلانه و متمدن ما قرار دارد
دَدمنشانه
وحشی, مانند حیوان

بپرس