biassed


متعصب، متمایل بیکسو، تحت نفوذدرامده

جمله های نمونه

1. Bias against women permeates every level of the judicial system.
[ترجمه گوگل]تعصب علیه زنان در تمام سطوح سیستم قضایی نفوذ می کند
[ترجمه ترگمان]سوگیری علیه زنان در هر سطحی از سیستم قضایی نفوذ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Some institutions still have a strong bias against women.
[ترجمه گوگل]برخی از موسسات هنوز هم تعصب شدیدی علیه زنان دارند
[ترجمه ترگمان]برخی از موسسات هنوز یک جانبداری قوی علیه زنان دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She has a strong musical bias.
[ترجمه گوگل]او یک تعصب موسیقایی قوی دارد
[ترجمه ترگمان]او دارای یک تعصب موسیقیایی قوی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The government has accused the media of bias.
[ترجمه گوگل]دولت رسانه ها را به تعصب متهم کرده است
[ترجمه ترگمان]دولت رسانه ها را به جانبداری متهم کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. My ignorance biased me against popular music.
[ترجمه گوگل]نادانی من مرا نسبت به موسیقی عامه پسند سوق داد
[ترجمه ترگمان]نادانی من مرا به موسیقی عمومی متمایل کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Fate was strongly biased against him.
[ترجمه گوگل]سرنوشت به شدت علیه او تعصب داشت
[ترجمه ترگمان]سرنوشت به شدت علیه او متمایل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Liverpool only lost the game because the referee was biased.
[ترجمه گوگل]لیورپول فقط بازی را باخت چون داور مغرضانه بود
[ترجمه ترگمان]لیورپول تنها بازی را از دست داد، زیرا داور بی طرف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You can't help being biased so you may as well be up front about it.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید از تعصب خودداری کنید، بنابراین ممکن است در مورد آن پیش قدم باشید
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید به جانبداری بودن کمک کنید، بنابراین ممکن است در مقابل آن صادق باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They are accusing the teacher of political bias in his marking.
[ترجمه گوگل]آنها معلم را به تعصب سیاسی در علامت گذاری متهم می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها متهم به جانبداری سیاسی از وی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Many parents are biased against popular music.
[ترجمه گوگل]بسیاری از والدین نسبت به موسیقی رایج تعصب دارند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از والدین در برابر موسیقی محبوب تعصب دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He seemed a bit biased against women in my opinion.
[ترجمه گوگل]او به نظر من کمی مغرضانه علیه زنان به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]به نظر من، او نسبت به زن ها تعصب نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Employers must consider all candidates impartially and without bias.
[ترجمه گوگل]کارفرمایان باید همه نامزدها را بی طرفانه و بدون تعصب در نظر بگیرند
[ترجمه ترگمان]کارفرمایان باید تمام نامزدها را بی طرفانه و بدون تعصب در نظر بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Students were evaluated without bias or favoritism.
[ترجمه گوگل]دانش آموزان بدون جانبداری یا جانبداری مورد ارزیابی قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان بدون جانبداری یا تبعیض مورد ارزیابی قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The lawyer made a tearful plea to bias the jury.
[ترجمه گوگل]وکیل درخواستی گریانانه برای سوگیری هیئت منصفه کرد
[ترجمه ترگمان]وکیل اصرار کرد تا هیات منصفه رو تحت تاثیر قرار بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The university has a bias towards/in favour of/against the sciences.
[ترجمه گوگل]دانشگاه نسبت به / به نفع / علیه علوم تعصب دارد
[ترجمه ترگمان]این دانشگاه تعصبی در مورد \/ به نفع علوم دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• prejudiced, having preconceptions

پیشنهاد کاربران

جانبدارانه، مغرضانه ( دارای جهت گیری )
جهت دار، دچار/دارای سوگیری
مثال
the press is biassed
ترجمه اینجانب: مطبوعات سوگیری می کنند
مطبوعات دچار سوگیری هستید
مطبوعات جانبدارانه/مغرضانه عمل می کنند

بپرس