bicuspid

/baɪˈkəspəd//baɪˈkəspəd/

معنی: دندان دو پایه، دوپایه، دو گوشه، دودندانه
معانی دیگر: دندان دو راسی، هریک از هشت دندان نیمه آسیا، bicuspidate : دوپایه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: having two cusps or pointed ends, as certain teeth.
اسم ( noun )
مشتقات: bicuspidate (adj.)
• : تعریف: a tooth ending in two cusps, esp. a premolar.

جمله های نمونه

1. The stress of the bicuspid was about times as high as that of the molar.
[ترجمه گوگل]استرس دوکوسپید تقریباً برابر با مولر بود
[ترجمه ترگمان]فشار of در حدود زمان ها به اندازه مولار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The pathology of aortic valve was bicuspid valve (19 cases, 59%).
[ترجمه گوگل]آسیب شناسی دریچه آئورت، دریچه دو لختی (19 مورد، 59 درصد) بود
[ترجمه ترگمان]آسیب شناسی دریچه آئورتی (۱۹ مورد، ۵۹ %)بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Valve-sparing aortic root replacement in bicuspid aortic valves: A reasonable option? Aicher D., Langer F., Kissinger A.
[ترجمه گوگل]جایگزینی ریشه آئورت بدون دریچه در دریچه های آئورت دو لختی: یک گزینه معقول؟ آیچر دی، لانگر اف, کیسینجر آ
[ترجمه ترگمان]دریچه آئورتی دریچه آئورتی به دریچه آئورتی: یک گزینه منطقی؟ Aicher د, اف, A
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The distinct imprints which correspond to the bicuspid valves of lymphatics and the oval or fusiform impressions of the endothelial nuclei were seen on the casts.
[ترجمه گوگل]آثار مشخصی که مربوط به دریچه‌های دولختی غدد لنفاوی است و آثار بیضی شکل یا دوکی شکل هسته‌های اندوتلیال روی گچ‌ها دیده می‌شد
[ترجمه ترگمان]عوامل متمایزی که با شیره ای bicuspid of و the oval یا fusiform از هسته اندوتلیال مرتبط هستند، در ریخته گری دیده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Valvar stenosis is most frequently associated with a bicuspid valve or other cardiovascular malformation.
[ترجمه گوگل]تنگی دریچه اغلب با دریچه دو لختی یا سایر ناهنجاری های قلبی عروقی همراه است
[ترجمه ترگمان]Valvar stenosis اغلب با یک شیر bicuspid یا ناهنجاری قلبی عروقی مرتبط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Another 10 patients with rheumatic bicuspid valve disease combined by HF, who were hospitalized before(RHF group, were only performed bicuspid valve replacement.
[ترجمه گوگل]10 بیمار دیگر مبتلا به بیماری دریچه دو لختی روماتیسمی همراه با HF که قبلاً در بیمارستان بستری شده بودند (گروه RHF)، فقط تعویض دریچه دو لختی انجام شد
[ترجمه ترگمان]۱۰ بیمار دیگر مبتلا به بیماری valve روماتیسمی که توسط HF و قبل از (RHF)در بیمارستان بستری شدند، تنها جایگزین شیر bicuspid شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In addition, the changes of width between second bicuspid and mandibular molars showed statistical significances.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، تغییرات عرض بین دندان‌های مولر دوم دوسری و فک پایین از نظر آماری معنی‌دار بود
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، تغییرات عرض بین bicuspid ثانیه و mandibular دندان نشان داد که significances آماری وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Most bicuspid valves are prone to calcification.
[ترجمه گوگل]بیشتر دریچه های دو لختی مستعد کلسیفیکاسیون هستند
[ترجمه ترگمان]بیشتر شیره ای bicuspid مستعد calcification هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Here is a congenital bicuspid aortic valve.
[ترجمه گوگل]در اینجا یک دریچه آئورت دو لختی مادرزادی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]این یه دریچه دندون مصنوعی congenital
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Conclusion: Predicting the tooth size of cuspid and bicuspid group in malocclusion can't simply follow the law of normal occlusion.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: پیش بینی اندازه دندان گروه کاسپید و دو لختی در مال اکلوژن نمی تواند به سادگی از قانون اکلوژن طبیعی پیروی کند
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: پیش بینی اندازه دندان of و گروه bicuspid در malocclusion نمی تواند به سادگی قانون انسداد نرمال را دنبال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. An aortic valve need not be bicuspid to calcify.
[ترجمه گوگل]دریچه آئورت برای کلسیفیه شدن نیازی به دو لختی ندارد
[ترجمه ترگمان]یه دریچه آئورت هم لازم نیست که دندون های دندون های bicuspid باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The main valve pathological changes were pure aorta petal diseases (5 2%), followed by combined diseases of bicuspid valve and aorta petal (3 1%).
[ترجمه گوگل]تغییرات پاتولوژیک اصلی دریچه بیماری‌های خالص گلبرگ آئورت (5 2 درصد) و پس از آن بیماری‌های ترکیبی دریچه دو لختی و گلبرگ آئورت (3 1 درصد) بود
[ترجمه ترگمان]تغییرات pathological اصلی در آئورت صعودی (۵ % %)و پس از آن بیماری های ترکیبی شیر bicuspid و گلبرگ آئورت (۳ % %)بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Objective:To observe the restoration and healing effects of implantation of natural non organic bone(NNB)in chronic periapical bone destruction of anterior teeth or bicuspid teeth.
[ترجمه گوگل]هدف: مشاهده اثرات ترمیم و التیام کاشت استخوان طبیعی غیر ارگانیک (NNB) در تخریب مزمن استخوان پری اپیکال دندان های قدامی یا دو لتی
[ترجمه ترگمان]هدف: برای مشاهده اثرات ترمیم و ترمیم استخوان غیر ارگانیک طبیعی (NNB)در تخریب استخوان periapical مزمن دندان های پیشین یا دندان bicuspid
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Objective: To study the tooth size correlation between permanent cuspid and bicuspid group and other teeth groups in malocclusion.
[ترجمه گوگل]هدف: مطالعه به منظور بررسی همبستگی اندازه دندان بین گروه کاسپید دایمی و دو لختی با سایر گروه های دندانی در مال اکلوژن
[ترجمه ترگمان]هدف: مطالعه همبستگی اندازه دندان بین گروه دایمی cuspid و گروه bicuspid و دیگر گروه های دندان در malocclusion
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دندان دو پایه (اسم)
bicuspid

دوپایه (صفت)
bicuspid, dioecious

دو گوشه (صفت)
bicuspid

دو دندانه (صفت)
bicuspid

تخصصی

[دندانپزشکی] آسیای کوچک دائمی، غالبا به پرمولرها(premolar) گفته می شود و معرف وجود دو کاسپ است{البته می دانیم که پرمولر دوم پایین سه کاسپ دارد}، دندانی که جایگزین آسیاهای شیری (D,E) می شود و بین آسیاهای دائمی و دندان نیش قرار دارند، دندان های 4 و 5 از خط میانی،
[ریاضیات] دو گوشه، دو دندانه، دو پایه

انگلیسی به انگلیسی

• premolar, double-pointed tooth which is used for grinding food
double-pointed (referring to a tooth)

پیشنهاد کاربران

بپرس