bilabial

/ˌbaɪˈleɪbɪəl//ˌbaɪˈleɪbɪəl/

معنی: دو لبه
معانی دیگر: (آوا شناسی) دو لبی، دارای دو لب

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: having two lips, as certain flowers; bilabiate.

(2) تعریف: pronounced with the lips close together, as the consonants "p" and "m".
اسم ( noun )
• : تعریف: a speech sound made with the lips close together, as the consonants "b" and "m".

جمله های نمونه

1. bilabial stop
بستواج دولبی

2. In English, b, p, m and w are bilabials.
[ترجمه گوگل]در زبان انگلیسی b، p، m و w دو زبانه هستند
[ترجمه ترگمان]در انگلیسی، ب، p، m و w bilabials هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. 'P' is a bilabial consonant.
[ترجمه گوگل]"P" یک صامت دو زبانه است
[ترجمه ترگمان]P یک consonant bilabial است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. For example, bilabial consonants are uttered first by children at the babbling stage.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، صامت های دو زبانه ابتدا توسط کودکان در مرحله غوغا گفته می شود
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، حروف صامت bilabial ابتدا توسط کودکان در مرحله babbling ادا می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The voiceless bilabial stop in pin and the one in spin are in complimentary distribution.
[ترجمه گوگل]استاپ دوبیال بی صدا در پین و یکی در اسپین در توزیع مکمل هستند
[ترجمه ترگمان]خاموش bilabial خاموش در پین و یکی از آن ها در اسپین از توزیع تعریف می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The bilabial is a flesh's part, exactly said that it should not be the flesh.
[ترجمه گوگل]بلبیال جزء گوشت است، دقیقاً گفته شده که نباید گوشت باشد
[ترجمه ترگمان]The قسمتی از گوشت است که دقیقا گفته بود که آن گوشت نباید گوشت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Second, the GAP of the unaspirated bilabial plosives is longest.
[ترجمه گوگل]دوم، GAP مواد منفجر کننده دو طرفه تنفس نشده طولانی ترین است
[ترجمه ترگمان]دوم، the of bilabial طولانی ترین مدت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This is a cup gathers completely the happy good wine, only has moistened your my bilabial.
[ترجمه گوگل]این یک فنجان است که به طور کامل شراب خوب شاد را جمع می کند، فقط بلبیال شما را مرطوب کرده است
[ترجمه ترگمان]این یک جام است که کام لا شراب خوب را جمع می کند، فقط bilabial را مرطوب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. At present, floats the lip technique birth, solved the people to decorate the bilabial repeatedly every day the worry, will cause beautiful forever to be stationed in the bilabial .
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، شناور لب روش تولد، حل مردم به تزئین بیلبیال به طور مکرر هر روز نگرانی، باعث می شود زیبا برای همیشه در دوبلیال مستقر شود
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، این روش را به هنگام تولد روی آب شناور می کند و مردم را حل می کند تا هر روز the را به طور مکرر تزیین کند و باعث شود تا ابد در bilabial مستقر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Therefore whenever the cold wind raids, receives the injury is the delicate bilabial first, even shed skin withered, causes the pars labialis to lose former days the brilliance greatly.
[ترجمه گوگل]بنابراین هر گاه باد سرد هجوم آورد، آسیب دیدگی ابتدا دوقلوی ظریف است، حتی پوست ریخته شده پژمرده، باعث می شود که پارس لبیالیس درخشندگی خود را به شدت از دست بدهد
[ترجمه ترگمان]بنابراین، هر زمان که حملات باد سرد، آسیب را دریافت می کند، bilabial حساس است، حتی اگر پوست پژمرده شود، باعث می شود که the به شدت درخشش خود را از دست بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دو لبه (صفت)
bilabial, bilobate, bilobated

انگلیسی به انگلیسی

• speech sound produced with the lips close together (phonetics)
using both the upper and lower lips (phonetics)

پیشنهاد کاربران

bilabial ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: دولَبی
تعریف: ویژگی همخوانی که در تولید آن از دو لب استفاده می شود
- در علم آواشناسی :
صداهایی که برای تولید آن از هر دو لب بالا و پایین به طور همزمان استفاده میشود.
مثل : پ، ب، م، دابلیو

بپرس