bipolarity


داشتن دو قطب

جمله های نمونه

1. the bipolarity of the political views of the two brothers
مخالفت عقاید سیاسی آن دو برادر

2. His negative expression of this belief in bipolarity was his denunciation of neutrality, which he characterized as immoral.
[ترجمه گوگل]بیان منفی او از این اعتقاد به دوقطبی بودن، تقبیح بی طرفی بود که او آن را غیراخلاقی توصیف کرد
[ترجمه ترگمان]بیان منفی او از این اعتقاد به bipolarity، نکوهش بی طرفی او بود، که خود آن را غیراخلاقی می شمرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Bipolarity is born dangerous and instable.
[ترجمه گوگل]دوقطبی خطرناک و ناپایدار متولد می شود
[ترجمه ترگمان]Bipolarity خطرناک و خطرناک به دنیا می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The bipolarity is the universal natural definition, dominating all the physical evolvements .
[ترجمه گوگل]دوقطبی تعریف طبیعی جهانی است که بر تمام تحولات فیزیکی مسلط است
[ترجمه ترگمان]The تعریف طبیعی عمومی است که بر همه evolvements فیزیکی غالب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Whether this bipolarity of American attitudes will produce a tendency to future swings of public policy remains to be seen.
[ترجمه گوگل]اینکه آیا این دوقطبی بودن نگرش های آمریکایی باعث ایجاد گرایش به نوسانات آینده در سیاست عمومی خواهد شد یا خیر، باید دید
[ترجمه ترگمان]این که آیا این دیدگاه تمایلات آمریکایی گرایش به نوسانات آینده سیاست عمومی خواهد داشت یا نه، باید دیده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The two concepts at some extent are bipolarity, which leads to a difficulty of dealing with the subject "Popular Religion and Cultural Heritage".
[ترجمه گوگل]این دو مفهوم تا حدی دوقطبی هستند که به مشکل پرداختن به موضوع «مذهب عامه و میراث فرهنگی» منجر می‌شود
[ترجمه ترگمان]این دو مفهوم تا حدودی bipolarity هستند که به دشواری رسیدگی به موضوع \"دین و میراث فرهنگی\" منتهی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Its inherent bipolarity provides him with his biggest problem.
[ترجمه گوگل]دوقطبی بودن ذاتی آن بزرگترین مشکل را برای او فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]bipolarity ذاتی آن، بزرگ ترین مشکل را برای او فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The observation of increasing symptom severity from one category to the next reinforces "the validity of the spectrum concept of bipolarity, " the researchers note.
[ترجمه گوگل]محققان خاطرنشان کردند که مشاهده افزایش شدت علائم از یک دسته به دسته دیگر، "اعتبار مفهوم طیف دوقطبی" را تقویت می کند
[ترجمه ترگمان]محققان به این نکته اشاره می کنند که مشاهده شدت علایم بیماری از یک گروه به گروه بعدی \"اعتبار مفهوم طیف\" bipolarity \" را تقویت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The most drastic of the changes presently happening is the mutation from bipolarity to monopolarity.
[ترجمه گوگل]شدیدترین تغییراتی که در حال حاضر رخ می دهد، جهش از دوقطبی به تک قطبی است
[ترجمه ترگمان]The تغییرات در حال حاضر جهش ژنی به monopolarity است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. At present, non-state-owned economics in Qinzhou city develops rapidly, but still with imbalance in bipolarity.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، اقتصاد غیردولتی در شهر Qinzhou به سرعت توسعه می یابد، اما همچنان با عدم تعادل در دوقطبی
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، اقتصاد غیر دولتی در شهر Qinzhou به سرعت توسعه می یابد، اما هنوز هم عدم تعادل در bipolarity وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The study "shows that yet again, the onset of bipolarity in adolescence is particularly malignant for the onset of substance abuse, " he said.
[ترجمه گوگل]او گفت: این مطالعه "نشان می دهد که باز هم، شروع دوقطبی در نوجوانی به خصوص برای شروع سوء مصرف مواد بدخیم است "
[ترجمه ترگمان]او گفت که این مطالعه \" نشان می دهد که با این وجود، ظهور of در نوجوانی به ویژه برای شروع سو مصرف مواد مضر است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Contradiction frequently breeds creativity, and the Deng model has launched a massive program to erase the bipolarity between city and countryside.
[ترجمه گوگل]تضاد غالباً باعث ایجاد خلاقیت می شود و مدل دنگ برنامه عظیمی را برای از بین بردن دوقطبی بین شهر و روستا راه اندازی کرده است
[ترجمه ترگمان]Contradiction غالبا خلاقیت را پرورش می دهد، و مدل دنگ یک برنامه گسترده را برای پاک کردن the بین شهر و حومه آغاز کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is chiefly manifested in the forms of form bipolarity, colour bipolarity, quantity bipolarity and space time bipolarity.
[ترجمه گوگل]عمدتاً در اشکال دوقطبی شکل، دوقطبی رنگی، دوقطبی کمی و دوقطبی زمان فضا آشکار می شود
[ترجمه ترگمان]این امر عمدتا در اشکال شکل bipolarity، رنگ bipolarity، کمیت bipolarity و زمان فضا نشان داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I have nothing against a strong Europe though I don't think it's going to happen. But I disagree with the notion that tripolarity is somehow better than bipolarity.
[ترجمه گوگل]من هیچ مخالفتی با یک اروپای قدرتمند ندارم، هرچند فکر نمی کنم این اتفاق بیفتد اما من با این تصور که سه قطبی بودن به نوعی بهتر از دوقطبی است مخالفم
[ترجمه ترگمان]من هیچ چیز در برابر یک اروپا قوی ندارم، هر چند که فکر نمی کنم این اتفاق بیفتد ولی با این عقیده مخالفم که tripolarity بهتر از bipolarity است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• state of having two poles

پیشنهاد کاربران

bipolarity ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: دوقطبیت
تعریف: وضعیتی که در آن جهان به دو قطب رقیب از کشورها به رهبری دو اَبَرقدرت متخاصم تقسیم میشود
دوقطبیت
دوقطبی بودن

بپرس