blackmail

/ˈblækˌmel//ˈblækmeɪl/

معنی: تهدید، باج سبیل، نامه بی امضاء و توهین امیز، با تهدید از کسی چیزی طلبیدن
معانی دیگر: (پولی که در ازای افشا نکردن رازی گرفته شود) باج سبیل، حق السکوت، باج، ارعاب، باج خواهی، باج گرفتن، باج سبیل گرفتن، حق السکوت گرفتن، (در اصل) پولی که راهزنان مرز اسکاتلند می گرفتند تا مسافران را نچاپند، رشوه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: payment forced by threats to reveal damaging information; extortion.
مترادف: extortion, hush money
مشابه: bribe, graft, payoff, protection, ransom, sop

(2) تعریف: the process of forcing such payment or attempting to do so.
مترادف: extortion, shakedown
مشابه: coercion, exaction, graft
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: blackmails, blackmailing, blackmailed
مشتقات: blackmailer (n.)
• : تعریف: to force or attempt to force (someone) to pay money or perform some action under the threat of having damaging information revealed.
مترادف: extort, squeeze
مشابه: bleed, buy, coerce, extract, milk, mulct

جمله های نمونه

1. hassan demanded a blackmail from the bribetaking employee
حسن از کارمند رشوه خوار حق السکوت خواست.

2. She had already tried emotional blackmail to stop him leaving.
[ترجمه گوگل]او قبلاً سعی کرده بود باج گیری عاطفی را متوقف کند تا او را ترک کند
[ترجمه ترگمان]او سعی کرده بود که او را از رفتن منصرف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She started off by accusing him of blackmail but he more or less ignored her.
[ترجمه گوگل]او با متهم کردن او به باج‌گیری شروع کرد، اما او کم و بیش او را نادیده گرفت
[ترجمه ترگمان]او با متهم کردن به اخاذی شروع به فرار کرد، اما بیشتر یا کم تر او را نادیده گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I'm never prepared to surrender to blackmail.
[ترجمه گوگل]من هرگز حاضر نیستم تسلیم باج خواهی شوم
[ترجمه ترگمان]من هیچ وقت حاضر نیستم به اخاذی تسلیم بشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. That was a terrible case of blackmail in the paper today.
[ترجمه گوگل]این یک مورد وحشتناک باج گیری در روزنامه امروز بود
[ترجمه ترگمان]امروز یه پرونده وحشتناک برای اخاذی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. "Do you mean blackmail?" she enquired sweetly.
[ترجمه Razieh] او با حالتی شیرین پرسید :منظورت حق و السکوته؟
|
[ترجمه گوگل]"منظورت باج گیری است؟" او با شیرینی پرسید
[ترجمه ترگمان]منظورت اخاذی - ه؟ به شیرینی پرسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The strange man tried to blackmail the clerk into helping him draw the money, but he failed.
[ترجمه گوگل]مرد عجیب و غریب سعی کرد با باج گیری از کارمند به او کمک کند تا پول را بکشد، اما موفق نشد
[ترجمه ترگمان]مرد غریب سعی کرد از منشی اخاذی کند و به او کمک کند تا پول را بکشد، اما شکست خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I thought he was trying to blackmail me into saying whatever he wanted.
[ترجمه گوگل]فکر می‌کردم می‌خواهد از من باج‌گیری کند تا هرچه می‌خواهد بگویم
[ترجمه ترگمان]فکر می کردم داره سعی می کنه از من اخاذی کنه تا هر چی میخواد بگه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They used the photographs to blackmail her into spying for them.
[ترجمه گوگل]آنها از این عکس ها برای باج گیری او برای جاسوسی برای آنها استفاده کردند
[ترجمه ترگمان]اونا از عکس ها برای اخاذی ازش استفاده کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He broke her by the threat of blackmail.
[ترجمه گوگل]او با تهدید باج گیری او را شکست
[ترجمه ترگمان]اون با تهدید اخاذی اون رو به هم زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The journalist used blackmail to make the lawyer give him the documents.
[ترجمه گوگل]روزنامه نگار با استفاده از باج خواهی وکیل را وادار کرد که اسناد را به او بدهد
[ترجمه ترگمان]روزنامه نگار از تهدید برای وادار کردن وکیل به او مدارک استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He denies false imprisonment, assault and blackmail.
[ترجمه گوگل]او زندان دروغین، حمله و باج گیری را انکار می کند
[ترجمه ترگمان]او زندان دروغین، هتک حرمت و باج را انکار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There is emotional blackmail over custody of the daughter.
[ترجمه گوگل]باج گیری عاطفی در مورد حضانت دختر وجود دارد
[ترجمه ترگمان] اخاذی احساسی نسبت به دخترش وجود داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Capshaw was going to try to blackmail him.
[ترجمه گوگل]کپشاو قصد داشت از او باج خواهی کند
[ترجمه ترگمان]Capshaw داشت سعی می کرد از اون اخاذی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Many elements in its tale of crime, rape, blackmail and luxury beyond dreams are duplicated in the Fujian affair.
[ترجمه گوگل]بسیاری از عناصر داستان جنایت، تجاوز، باج‌گیری و تجمل فراتر از رویاها در ماجرای فوجیان تکرار شده است
[ترجمه ترگمان]بسیاری از عناصر در داستان جنایت، تجاوز، باج گیری و تجمل فراتر از رویاها در the Fujian تکرار می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تهدید (اسم)
blackmail, threat, menace, fulmination

باج سبیل (اسم)
blackmail

نامه بی امضاء و توهین امیز (اسم)
blackmail, poison pen

با تهدید از کسی چیزی طلبیدن (فعل)
blackmail

تخصصی

[حقوق] اخاذی کردن، با تهدید چیزی از کسی طلبیدن، اخاذی، شانتاژ

انگلیسی به انگلیسی

• extortion, use of intimidation or force in order to obtain something (money, information, etc.)
extort money, obtain (money, information, etc.) through threat or intimidation
if someone blackmails you, they try and force you to do what they want or to give them money, by threatening to harm you or your reputation.

پیشنهاد کاربران

گِروکشی کردن
حق السکوت - شانتاژ - مرعوب کردن - اخاذی کردن - شانتاژ کردن
مثال:
Ukraine demands compliance with paragraph 4 of Budapest Memorandum, given nuclear blackmail by Russian Federation
باج گیری
✔️با تهدید از کسی چیزی طلبیدن
BBC. co. uk@
Israel PM: Nuclear talks must end over Iran "blackmail" tactics
When you obtain money from people by force and threatening
noun
[noncount]
1 : the crime of threatening to tell secret information about someone unless the person being threatened gives you money or does what you want
◀️She was a victim of blackmail

...
[مشاهده متن کامل]

— sometimes used figuratively
He used emotional blackmail to get what he wanted from◀️ her. [=he unfairly made her feel guilty or upset to get what he wanted]
2 : something ( such as money ) that is received through blackmail
◀️The servant extorted blackmail from her employer
verb
[ obj] : to use blackmail against ( someone )
◀️The old man was being blackmailed by his nephew
◀️
He raped Cassandra and blackmailed her with the videos and pictures he took
اخاذی و باج گیری کردن از کسی در ازای لو ندادن اطلاعاتش - حق السکوت گرفتن - حق السکوت

حق السکوت کردن از کسی
زورگیری کردن
اخاذی
حق السکوت، باج گیری
باج سبیل گرفتن
اخاذی، باج گیری، حق السکوت
( فعل ) :باج خواهی کردن، حق السکوت گرفتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس