blare

/ˈbler//bleə/

معنی: صدا کردن، جار زدن، با فریاد گفتن
معانی دیگر: صدای بلند و گوشخراش (مثل صدای بلندگو یا چندین شیپور)، صدای گاو، نفیر، صدای گوشخراش دادن، عر و عر کردن، با صدای بلند اعلام کردن یا گفتن، (در مورد نور یا رنگ) زننده، چشم آزار، صداکردن مثل شیپور

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: blares, blaring, blared
• : تعریف: to sound loudly and harshly.
مترادف: blast, resound, trumpet, wail
متضاد: murmur
مشابه: bellow, boom, bray, honk, howl, peal, ring, roar, scream, shout, thunder

- The car horns blared.
[ترجمه گوگل] بوق ماشین بلند شد
[ترجمه ترگمان] صدای بوق ماشین به گوش می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to sound or proclaim loudly.
مترادف: resound, trumpet
متضاد: murmur
مشابه: ballyhoo, bellow, blast, blaze, boom, herald, peal, proclaim, shout

- The trumpets blared a fanfare.
[ترجمه گوگل] شیپورها هیاهویی به صدا درآوردند
[ترجمه ترگمان] شیپورها با هیاهوی بسیار شروع به نواختن کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She blared the news so everyone could hear.
[ترجمه گوگل] او این خبر را پخش کرد تا همه بشنوند
[ترجمه ترگمان] این خبر را می شنید که همه بشنوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a loud, harsh noise.
مترادف: blast
متضاد: murmur
مشابه: bellow, boom, bray, honk, roar, scream, shout, shriek, thunder, trumpet, wail

- the blare of the police siren
[ترجمه گوگل] صدای آژیر پلیس
[ترجمه ترگمان] صدای آژیر پلیس شنیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. blare out
(بلند و ناخوشایند) صدا کردن

2. the blare of loudspeakers made sleeping impossible
صدای عر و عر بلندگوها خوابیدن را غیر ممکن می کرد.

3. The blare of horns could be heard in the distance.
[ترجمه منوچهر تیموری] صدای بوق ها از دور شنیده می شد
|
[ترجمه گوگل]صدای بوق ها از دور شنیده می شد
[ترجمه ترگمان]صدای شاخ ها از دور شنیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The urgent blare of his car horn drew their attention back to the sheriff's tall figure.
[ترجمه گوگل]صدای ناگهانی بوق ماشین او توجه آنها را دوباره به قامت بلند کلانتر جلب کرد
[ترجمه ترگمان]صدای بوق ماشینش توجه آن ها را به قامت بلند کلانتر معطوف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The blare from the horns and the shouting from nearby drivers and pedestrians waiting to cross was both fierce and ugly.
[ترجمه گوگل]صدای بوق و فریاد رانندگان اطراف و عابران پیاده که منتظر عبور بودند، هم شدید و هم زشت بود
[ترجمه ترگمان]صدای شیپور و فریاد رانندگان نزدیک و عابران که در انتظار عبور بودند، هم تند و هم زننده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Over the blare of a popular movie melody, a marketer invites shoppers to the vehicle.
[ترجمه گوگل]بازاریاب بر فراز صدای ملودی یک فیلم محبوب، خریداران را به وسیله نقلیه دعوت می کند
[ترجمه ترگمان]با توجه به صدای یک ملودی مشهور، یک بازاریاب، خریداران را به وسیله نقلیه دعوت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Another blare of trumpets signaled that the limousine carrying Brezhnev had entered the Southwest Gate.
[ترجمه گوگل]صدای شیپورهای دیگر نشان داد که لیموزین حامل برژنف وارد دروازه جنوب غربی شده است
[ترجمه ترگمان]صدای شیپور دیگری به that اشاره کرد که لیموزین حامل Brezhnev وارد جنوب غربی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. From the shore they heard gonging and the blare of a mom.
[ترجمه گوگل]از ساحل صدای غر زدن و صدای مامان را شنیدند
[ترجمه ترگمان]از ساحل صدای gonging و صدای مادر به گوش می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Upbeat patriotic songs blare on street corners and cars plastered with Qadhafi portraits speed around, sounding their horns.
[ترجمه گوگل]آهنگ‌های میهن‌پرستانه شادی‌بخش در گوشه و کنار خیابان می‌پیچد و ماشین‌هایی که با پرتره‌های قذافی آغشته شده‌اند، به سرعت به اطراف می‌چرخند و بوق می‌زنند
[ترجمه ترگمان]صدای تصنیف های میهن پرستانه در گوشه و کنار خیابان ها و اتومبیل هایی که با تصاویر Qadhafi در اطراف خود چسبیده است به گوش می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The blare of the speaker burst upon our ears.
[ترجمه گوگل]صدای هق هق بلندگو به گوشمان خورد
[ترجمه ترگمان]صدای سخنران به گوش ما رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The blare of the car horn alerted the members of the Story family who realized 17-year-old Ben's Toyota was no longer parked in the driveway of their home in Larkspur near Denver.
[ترجمه گوگل]صدای بوق ماشین اعضای خانواده استوری را آگاه کرد که متوجه شدند تویوتای بن 17 ساله دیگر در راهروی خانه آنها در لارکسپور نزدیک دنور پارک نشده است
[ترجمه ترگمان]صدای بوق اتومبیل ها، اعضای خانواده داستان را که متوجه شدند تویوتا ۱۷ ساله پیر دیگر در پارکینگ خانه شان در larkspur نزدیک دنور توقف نکرده است آگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There came the blare of a brass band.
[ترجمه گوگل]صدای ناله یک گروه برنجی آمد
[ترجمه ترگمان]صدای بوق یک گروه برنجی به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. People have huge shrines in their homes which blare out a red light from their windows late at night.
[ترجمه گوگل]مردم در خانه‌های خود زیارتگاه‌های بزرگی دارند که در اواخر شب چراغ قرمز از پنجره‌هایشان بیرون می‌زند
[ترجمه ترگمان]مردم در خانه های خود مقبره های بزرگی دارند که نور قرمزی را از پنجره های آن ها در شب به صدا در می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The blare of the car horn alerted the members of the Story family who realised 17-year-old Ben's Toyota was no longer parked in the driveway of their home in Larkspur near Denver.
[ترجمه گوگل]صدای بوق ماشین اعضای خانواده استوری را آگاه کرد که متوجه شدند تویوتای بن 17 ساله دیگر در راهروی خانه آنها در لارکسپور نزدیک دنور پارک نشده است
[ترجمه ترگمان]صدای بوق اتومبیل به اعضای خانواده داستان آماده باش داد که پی بردند تویوتا ۱۷ ساله قدیمی دیگر در پارکینگ خانه شان در larkspur نزدیک دنور توقف نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

صدا کردن (فعل)
cry, sound, blare, hum, clang, click, rustle

جار زدن (فعل)
proclaim, blare, blaze

با فریاد گفتن (فعل)
blare

انگلیسی به انگلیسی

• fanfare, flourish, blare of trumpets; din, loud noise
be noisy, blast, bellow; play loudly
when something such as a siren or radio blares, it makes a loud, unpleasant noise. verb here but can also be used as a singular noun. e.g. ...the blare of conversation.
when something such as a radio or record player blares out music or noise or when music or noise blares out of it, it produces a very loud unpleasant sound.

پیشنهاد کاربران

۱. صدا ۲. خر خر کردن ۳. صدا کردن. به صدا در امدن ۴. داد زدن. فریاد کشیدن. با داد و فریاد گفتن
مثال:
They hear it blaring, as it seethes.
آنها {صدای} فریاد کشیدن آن را در حالی که می خروشد می شنوند.
�سَمِعُوا لَهَا شَهِیقًا وَ هِیَ تَفُورُ�
لانگمن دیکشنری :
۱ _ صدای گوشخراش
a loud strident noise
۲ _ صدای گوشخراش ایجاد کردن ( توسط شیپور )
Make the loud noise of a horn
صدا کردن

بپرس