blind spot

/ˈblaɪndˈspɑːt//blaɪndspɒt/

معنی: نقطه کور، نقطه ضعف
معانی دیگر: (در شبکیه ی چشم) نقطه ی کور، کور سوی، جهتی که در آن دید خوب نباشد، نقطه ی ضعف، نقطه کور درشبکیه چشم

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a small area in the eye, where the optic nerve enters the retina, that is insensitive to light.

(2) تعریف: an area nearby but which, or in which, one cannot see or hear what is happening, such as an area behind an automobile in motion that the driver cannot see through a rear-view mirror, or an acoustically dead spot in an auditorium.

(3) تعریف: a subject on which one is blinded by ignorance or prejudice.

(4) تعریف: an area of poor reception of radio signals.

جمله های نمونه

1. I have a blind spot where classic music is concerned.
[ترجمه گوگل]من در مورد موسیقی کلاسیک نقطه کوری دارم
[ترجمه ترگمان]من یک نقطه کور دارم که در آن موسیقی کلاسیک به آن مربوط می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The prime minister has a blind spot on ethical issues.
[ترجمه گوگل]نخست وزیر در مسائل اخلاقی نقطه کوری دارد
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر نقطه کور در مسائل اخلاقی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I have a blind spot where maths is concerned.
[ترجمه نگین] نقطه ضعف
|
[ترجمه گوگل]من یک نقطه کور در مورد ریاضیات دارم
[ترجمه ترگمان]من یک نقطه کور دارم که در آن ریاضیات مربوط می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I have a blind spot where modern art is concerned.
[ترجمه گوگل]من نقطه کوری در مورد هنر مدرن دارم
[ترجمه ترگمان]من یک نقطه کور دارم که در آن هنر مدرن به آن مربوط می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I have a blind spot where jazz is concerned .
[ترجمه گوگل]من نقطه کوری در مورد جاز دارم
[ترجمه ترگمان]من یه نقطه کور دارم که جز \"جاز\" توش نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I have a blind spot where computers are concerned.
[ترجمه گوگل]من یک نقطه کور در مورد کامپیوترها دارم
[ترجمه ترگمان]من یک نقطه کور دارم که در آن رایانه ها نگران هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Our persistent cultural blind spot on the effects of such exclusion is now proving to be very problematic.
[ترجمه گوگل]نقطه کور فرهنگی مداوم ما در مورد اثرات چنین محرومیتی اکنون ثابت شده است که بسیار مشکل ساز است
[ترجمه ترگمان]نقطه کور فرهنگی پایدار ما در مورد اثرات این محرومیت در حال حاضر اثبات شده است که بسیار مشکل ساز خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Critics accuse him of having a blind spot on issues of ethics.
[ترجمه گوگل]منتقدان او را به داشتن نقطه کور در مسائل اخلاقی متهم می کنند
[ترجمه ترگمان]منتقدان وی را به داشتن نقطه کور در مسائل اخلاقی متهم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It was the blind spot of the internationalist Left.
[ترجمه گوگل]این نقطه کور چپ انترناسیونالیست بود
[ترجمه ترگمان]نقطه کور از سمت چپ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But the biggest blind spot is the inability of Bush and Evans to see that there are other perspectives on free trade.
[ترجمه گوگل]اما بزرگترین نقطه کور ناتوانی بوش و ایوانز در درک دیدگاه های دیگری در مورد تجارت آزاد است
[ترجمه ترگمان]اما بزرگ ترین نقطه کور ناتوانی بوش و ایوانز است تا ببینند که دیدگاه های دیگری درباره تجارت آزاد وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Trident seems to occupy a blind spot for a Government otherwise over-enthusiastic about cutbacks in public expenditure.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که Trident نقطه کوری را برای دولتی اشغال می کند که در غیر این صورت بیش از حد مشتاق کاهش هزینه های عمومی است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که ترایدنت یک نقطه کور برای دولت اشغال کرده در غیر این صورت نسبت به کاهش هزینه های عمومی مشتاق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The queue shuffled into a blind spot between two viewports.
[ترجمه گوگل]صف به یک نقطه کور بین دو درگاه دید تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]صفی بین دو viewports در یک نقطه کور وارد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Kuhn pointed out the problem of the blind spot of a model.
[ترجمه گوگل]کوهن به مشکل نقطه کور یک مدل اشاره کرد
[ترجمه ترگمان]Kuhn به مساله نقطه کور یک مدل اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He has a blind spot, where modern art is concerned.
[ترجمه گوگل]او در مورد هنر مدرن نقطه کوری دارد
[ترجمه ترگمان]او یک نقطه کور دارد، که در آن هنر مدرن به آن مربوط می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The fovea has only cones, and the blind spot or papilla has no receptors.
[ترجمه گوگل]فووئا فقط مخروط دارد و نقطه کور یا پاپیلا هیچ گیرنده ای ندارد
[ترجمه ترگمان]The فقط مخروط ها هستند، و نقطه کور و یا papilla هیچ گیرنده ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نقطه کور (اسم)
blind spot, optic disk

نقطه ضعف (اسم)
blind spot, foible

انگلیسی به انگلیسی

• area in the retina of the eye which is not sensitive to light; area which is outside of one's field of vision
if you have a blind spot about something, you cannot understand it.

پیشنهاد کاربران

لانگمن دیکشنری :
۱ _ نقطه کور
Part of an area that cannot easily be seen
۲ _ چیزی که انسان هرگز قادر به درک و فهم آن نیست
Something one is never able to understand
نقطه ضعف
عدم توانایی
نداشتن دانش
I have a blind spot where computers are concerned.
blind spot ( پزشکی )
واژه مصوب: نقطۀ کور 1
تعریف: ← صفحۀ بینایی
( نقطه کور ( وسایل نقلیه
( نقطه کور ( از نظر دریافت امواج رادیویی
( نقطه گنگ ( از لحاظ سردرگمی و نفهمیدن
Example:
1. The rear - view mirror helps to reduce blind spots on both sides of the car.
3. I have a blind spot where computers are concerned.
نقطه کور که قابل دیدن نباشه.
نقطه کور
🔴an area where a person's view is obstructed.
◀️"the rear - view mirror eliminates blind spots on both sides of the car"

بپرس