blood test

/ˈblədˈtest//blʌdtest/

آزمایش خون

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: any test of the blood, as to determine type, red or white blood count, or the presence of antibodies or bacteria.

جمله های نمونه

1. Without the results of the blood test, the doctor could only make a tentative diagnosis.
[ترجمه گوگل]بدون نتایج آزمایش خون، پزشک فقط می‌توانست تشخیص آزمایشی بدهد
[ترجمه ترگمان]بدون نتیجه آزمایش خون، پزشک تنها توانست تشخیص آزمایشی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She is waiting on the result of a blood test.
[ترجمه گوگل]او منتظر جواب آزمایش خون است
[ترجمه ترگمان]او در انتظار آزمایش خون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You'd better not eat anything before a blood test.
[ترجمه گوگل]بهتر است قبل از آزمایش خون چیزی نخورید
[ترجمه ترگمان]بهتر است قبل از امتحان خونی چیزی نخوری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We're waiting on the blood test results.
[ترجمه گوگل]منتظر جواب آزمایش خون هستیم
[ترجمه ترگمان]ما منتظر نتیجه آزمایش خون هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It may be advisable to have a blood test to put your mind at rest.
[ترجمه گوگل]ممکن است انجام آزمایش خون برای آرام کردن ذهن شما توصیه شود
[ترجمه ترگمان]توصیه می شود برای استراحت ذهن خود تست خون داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A blood test will help doctors measure the progression of the disease.
[ترجمه گوگل]آزمایش خون به پزشکان کمک می کند پیشرفت بیماری را اندازه گیری کنند
[ترجمه ترگمان]آزمایش خون به پزشکان کمک خواهد کرد تا روند پیشرفت بیماری را اندازه گیری کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She must have recently had a blood test.
[ترجمه گوگل]حتما اخیرا آزمایش خون داده است
[ترجمه ترگمان]اون باید اخیرا تست خونی داشته باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Researchers had adapted a blood test to look for early signs of the disease.
[ترجمه گوگل]محققان یک آزمایش خون را برای جستجوی علائم اولیه بیماری اقتباس کرده بودند
[ترجمه ترگمان]محققان آزمایش خون را برای جستجوی نشانه های اولیه این بیماری اتخاذ کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A blood test will show if you are a possible bone marrow donor.
[ترجمه گوگل]آزمایش خون نشان می دهد که آیا شما یک اهدا کننده مغز استخوان احتمالی هستید یا خیر
[ترجمه ترگمان]آزمایش خون نشان خواهد داد که آیا شما یک اهدا کننده مغز استخوان هستید یا خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Besides which, a blood test would show up all the morphine in his body.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، آزمایش خون تمام مورفین موجود در بدن او را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر آن، آزمایش خون تمام مرفین را در بدنش نشان خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The infection was detected during a routine blood test.
[ترجمه گوگل]عفونت در طی آزمایش خون معمولی تشخیص داده شد
[ترجمه ترگمان]این عفونت در طی یک آزمایش خون معمولی تشخیص داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A blood test will also show a raised white blood cell count, indicating infection present in the system.
[ترجمه گوگل]آزمایش خون همچنین افزایش تعداد گلبول های سفید را نشان می دهد که نشان دهنده وجود عفونت در سیستم است
[ترجمه ترگمان]تست خون همچنین نشان می دهد که یک تعداد گلبول های سفید خون وجود دارند که نشان می دهند عفونت در سیستم وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The results of the blood test will be noted in your medical records.
[ترجمه گوگل]نتایج آزمایش خون در پرونده پزشکی شما ثبت می شود
[ترجمه ترگمان]نتایج آزمایش خون در سوابق پزشکی شما مورد توجه قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A blood test can be done to determine who the baby's father is.
[ترجمه گوگل]برای تعیین اینکه پدر نوزاد کیست می توان آزمایش خون انجام داد
[ترجمه ترگمان]آزمایش خون می تواند برای تعیین اینکه پدر کودک چه کسی است انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[بهداشت] آزمایش خون

انگلیسی به انگلیسی

• testing of a sample of blood (usually to identify a disease or infection)

پیشنهاد کاربران

بپرس