bona fide

/ˈboʊnəˈfaɪd//ˈbəʊnəˈfaɪd/

معنی: جدی، واجد شرایط، باحسن نیت
معانی دیگر: واقعی، بی تقلب، بی غش، اصیل

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: not counterfeit or sham; genuine; real.
متضاد: bogus, counterfeit
مشابه: authentic, concrete, genuine, honest, real, veritable

- bona fide thousand-dollar bills
[ترجمه گوگل] اسکناس های هزار دلاری با حسن نیت
[ترجمه ترگمان] یک میلیون دلار به ارزش یک میلیون دلار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: in good faith; honest; sincere.
مشابه: genuine, honest

- a bona fide agreement
[ترجمه گوگل] یک توافق با حسن نیت
[ترجمه ترگمان] یک قرارداد واقعی با حسن نیت،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Make sure you are dealing with a bona fide company.
[ترجمه گوگل]مطمئن شوید که با یک شرکت با حسن نیت سر و کار دارید
[ترجمه ترگمان]دقت کنید که با یک شرکت با حسن نیت مواجه هستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Is it a bona fide, reputable organization?
[ترجمه گوگل]آیا این یک سازمان با حسن نیت و معتبر است؟
[ترجمه ترگمان]این یه سازمان معتبر و قابل اعتماده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Only bona fide members are allowed to use the club pool.
[ترجمه بهزاد] فقط اعضای واجد شرایط، مجاز به استفاده از استخر باشگاه هستند.
|
[ترجمه گوگل]فقط اعضای با حسن نیت مجاز به استفاده از استخر باشگاه هستند
[ترجمه ترگمان]فقط یک عضو با حسن نیت مجاز به استفاده از استخر باشگاه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We are happy to donate to bona fide charitable causes.
[ترجمه گوگل]ما خوشحالیم که به اهداف خیریه با حسن نیت کمک می کنیم
[ترجمه ترگمان] ما خوشحالیم که به یه موسسه خیریه اهدا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You're a bona fide member of the team now.
[ترجمه گوگل]شما در حال حاضر یکی از اعضای خوب تیم هستید
[ترجمه ترگمان]تو الان یکی از اعضای تیم هستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The hotel car park is only for bona fide guests.
[ترجمه گوگل]پارکینگ هتل فقط برای مهمانان با حسن نیت است
[ترجمه ترگمان]این پارک ماشین هتل فقط برای یک خانواده واقعی به حساب می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But from the viewpoint of a bona fide jazz musician, it is not really jazz.
[ترجمه گوگل]اما از دیدگاه یک نوازنده جاز با حسن نیت، واقعاً جاز نیست
[ترجمه ترگمان]اما از نقطه نظر یک موسیقی دان جاز واقعی، واقعا جاز نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some entertainment expenses are bona fide business expenses under the tax laws-and these are discussed shortly.
[ترجمه گوگل]برخی از هزینه‌های سرگرمی، هزینه‌های تجاری با حسن نیت تحت قوانین مالیاتی هستند - و به زودی در مورد آنها بحث می‌شود
[ترجمه ترگمان]برخی از هزینه های تفریحات، هزینه های کسب وکار را تحت قوانین مالیاتی به حساب می آورند و این هزینه ها به زودی مورد بحث و بررسی قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Besides, and there can' t be bona fide acquisition for the real guarantee of movable property which takes regislation for the publicity way.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، و نمی توان برای ضمانت واقعی اموال منقول که به ثبت برای راه تبلیغات نیاز دارد، تملک با حسن نیت وجود داشت
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، یک حق مالکیت واقعی برای تضمین واقعی اموال منقول وجود ندارد که برای تبلیغ برای تبلیغات مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The offer I am empowered to make is bona fide.
[ترجمه گوگل]پیشنهادی که من اختیار دارم ارائه کنم صادقانه است
[ترجمه ترگمان]پیشنهادی که به من قدرت می دهد، یک کتاب واقعی واقعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Were the contracts made bona fide?
[ترجمه گوگل]آیا قراردادها درست بوده است؟
[ترجمه ترگمان]آیا قراردادها در کار بودند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A bona fide holder for value free from any defect in the title of his predecessors.
[ترجمه گوگل]دارنده ای با حسن نیت برای ارزش و عاری از هرگونه نقص در عنوان پیشینیان خود
[ترجمه ترگمان]یک fide واقعی به ارزش از هر عیب و نقصی در عنوان پیشینیان خود معاف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. By exploring origin and vicissitude of bona fide possession, we point out that the system of bona fides possession only is applied to movable property at first, and then to immovable property later.
[ترجمه گوگل]با بررسی منشأ و فراز تملک با حسن نیت، اشاره می کنیم که سیستم تملک با حسن نیت ابتدا در مورد اموال منقول و سپس در مورد اموال غیر منقول اعمال می شود
[ترجمه ترگمان]با کاوش مبدا و تملک یک دارایی خالص، ما به این نکته اشاره می کنیم که سیستم بدون حسن نیت تنها در ابتدا برای اموال منقول بکار گرفته می شود و سپس به اموال ثابت منتقل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Free argument, economic proceeding, and bona fide doctrine lay the theoretical basis for self-admission rule.
[ترجمه گوگل]استدلال آزاد، دادرسی اقتصادی، و دکترین با حسن نیت، مبنای نظری قاعده پذیرش خود را تشکیل می دهد
[ترجمه ترگمان]استدلال آزاد، پیشرفت اقتصادی، و دکترین کمال حسن نیت، اساس نظری حاکمیت خود - پذیرش را پی ریزی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The respondent was not acting bona fide.
[ترجمه گوگل]پاسخ دهنده صادقانه عمل نمی کرد
[ترجمه ترگمان]The بی چون و چرا در کار نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جدی (صفت)
rigid, serious, acting, energetic, earnest, solemn, drastic, grand, stickler, uncanny, bona fide, demure, sedate, sobersided

واجد شرایط (صفت)
qualified, bona fide, eligible

با حسن نیت (صفت)
bona fide

تخصصی

[حقوق] با حسن نیت، بدون قصد خدعه و فریب، معتبر

انگلیسی به انگلیسی

• good faith
bona fide means genuine; a formal expression.

پیشنهاد کاربران

لانگمن دیکشنری : اصلی ، حقیقی ، واقعی
real, true, and not intended to deceive anyone
e. g. Only bona fide members are allowed to use the club pool
گواهی شده، تایید شده، قانونی
1 -
legal or honest
درست، قانونی
Bona fide commercial transactions
2 -
real or true; not false
واقعی، درست و حسابی، غیر جعلی
This is my first bona fide job
Make sure you are dealing with a bona fide company
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/bona-fide
بی غرض، بی غل و غش، با حسن نیت، صادق
صادقانه
A limited number of places are available for bona fide students at 50% of the full conference fee
بدون قصد حیله و فریب ( اصطلاح حقوق جزا )
حسن پیشینه
حسن سابقه
واقعی. درست
به عنوان صفت: واقعی، اصیل، معتبر
به عنوان قید: با حسن نیت، بدون غرض

بپرس