brace

/ˈbreɪs//breɪs/

معنی: اکولاد، تجدید و احیای روحیه، بند شلوار، تحریک احساسات، پشت بند، بابست محکم کردن، محکم بستن، در مقابل فشار مقاومت کردن
معانی دیگر: محکم کشیدن، (با محکم کشیدن) سفت یا تنگ کردن، بست زدن به، استوار کردن، شمعک زدن به، پشت بند زدن به، پشتاره (پشتواره) زدن، (معماری) شمع، پشتواره، نگهدار، گیره، بادبند، خود را آماده کردن، پیه چیزی را به خود مالیدن، شاداب و سالم کردن، نیرو و تندرستی دادن، تر و تازه کردن، (در مورد هفت تیر و سگ شکاری و حیوان شکار شده و غیره) جفت، زوج، دوتا، (معمولا جمع) وسیله ی تقویت عضوی از بدن (که معمولا با تسمه یا سیم می بندند)، گیره یا هر چیزی که دو چیز را در جای خود نگه دارد، (انگلیس - جمع) بندشلوار (در امریکا می گویند: suspenders)، (با دست و پا) محکم گرفتن، (امریکا - خودمانی) تکدی کردن، طلب وام کردن، ابزار کشش سیم (برای کم کردن آویختگی)، این علامت: }، آکولاد، ابرو، (دریانوردی) طنابی که به دیرک افقی بادبان وصل است (و برای حرکت دادن بادبان به کار می رود)، (با طناب دیرک) بادبان را حرکت دادن، خطابرو، اتل

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a device that holds things in position, such as a clamp.
مترادف: clamp, holder, vise
مشابه: clasp, clincher, coupling, mount, shore

- The carpenter uses a brace to hold pieces of wood in place while he works.
[ترجمه گوگل] نجار هنگام کار از یک بند برای نگه داشتن تکه های چوب در جای خود استفاده می کند
[ترجمه ترگمان] نجار از یک گیره برای نگهداری قطعات چوب در محل کار خود استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: something that supports or steadies, such as a beam in the framework of a building.
مترادف: beam, prop, reinforcement, stanchion, stay, support
مشابه: bracket, buttress, cable, cantilever, mainstay, rib, shore, strut

- This diagonal is the brace for this side of the structure.
[ترجمه گوگل] این مورب مهاربند این سمت سازه است
[ترجمه ترگمان] این قطر محکم برای این سمت از سازه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a device used to support an injured part of the body.
مشابه: pad, splint, truss

- I had to wear a knee brace after my injury.
[ترجمه مازیار] من باید بعداز جراحی زانوم اتل ببندم
|
[ترجمه گوگل] بعد از مصدومیت مجبور شدم از زانوبند استفاده کنم
[ترجمه ترگمان] بعد از زخمی هام، مجبور شدم زانو بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a tool used for holding and turning wood-boring bits.
مشابه: drill

(5) تعریف: either of a pair of signs { } used to enclose words, quantities, or musical staves to be considered together.
مشابه: bracket, parenthesis

(6) تعریف: a pair.
مترادف: couple, pair

- We spotted a brace of pheasants in the field.
[ترجمه احصان‌] ما یک جفت قرقاول در مزرعه رویت کردیم
|
[ترجمه گوگل] ما یک پرانتز از قرقاول را در مزرعه مشاهده کردیم
[ترجمه ترگمان] ما یکی از قرقاول ها رو توی زمین پیدا کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: braces, bracing, braced
عبارات: brace up
(1) تعریف: to support, hold steady, or strengthen with or as if with a brace.
مترادف: fortify, prop, stay, strengthen, support
مشابه: buttress, clamp, reinforce, shore, shore up, stake, stanchion, truss

- They braced the drooping ceiling with a beam of timber.
[ترجمه گوگل] سقف آویزان را با تیر چوبی مهار کردند
[ترجمه ترگمان] آن ها سقف آویزان را با یک تیر چوبی محکم کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to place tightly or firmly.
مشابه: stabilize, steady, tense

- He braced his arms against the doorframe.
[ترجمه گوگل] دست هایش را به چارچوب در چسباند
[ترجمه ترگمان] دستش را به چارچوب در تکیه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to steady (oneself), as against a force, shock, or disappointment.
مترادف: fortify, steady
مشابه: arm, gird, prepare

- Brace yourself for some bad news.
[ترجمه گوگل] خود را برای اخبار بد آماده کنید
[ترجمه ترگمان] خودت رو برای یه خبر بد آماده کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to invigorate or stimulate.
مترادف: energize, invigorate, refresh, revitalize, revive, stimulate
مشابه: fortify

- The chill autumn air braced him.
[ترجمه گوگل] هوای سرد پاییزی او را آماده کرد
[ترجمه ترگمان] هوای سرد پاییزی بر او چیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a brace of hounds
دو سگ تازی

2. a brace of old handguns
یک جفت هفت تیر قدیمی

3. He scored a brace of goals.
[ترجمه گوگل]او یک دو گل به ثمر رساند
[ترجمه ترگمان]او چند گل به ثمر رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You had better brace yourself for some bad news.
[ترجمه گوگل]بهتر است خود را برای اخبار بد آماده کنید
[ترجمه ترگمان]بهتر است خودت را برای خبر بدی آماده کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was recently fitted with a brace for his bad back.
[ترجمه گوگل]اخیراً برای کمر بدش یک بریس نصب شده است
[ترجمه ترگمان]او به تازگی با اتل کمر بد پشتش قرار گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. My daughter has to wear a brace on her teeth.
[ترجمه سعادتی] دخترم باید یک ارتودونسی روی دندانهاش بذاره.
|
[ترجمه گوگل]دخترم باید روی دندان هایش بریس بگذارد
[ترجمه ترگمان] دخترم باید یه بسته روی دندون - ش بپوشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She wore a brace to correct her gappy teeth.
[ترجمه غلامحسین آرام] او یک بست برای اصلاح دندان های فاصله دارش گذاشته است
|
[ترجمه سعادتی] او یک ارتودنسی برای اصلاح دندان های فاصله دارش نصب کرد.
|
[ترجمه گوگل]او یک بریس برای اصلاح دندان های شکاف خود استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]اتل کمر راست می کرد تا دندان های gappy را درست کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She's been wearing a neck brace since her car crash.
[ترجمه گوگل]او از زمان تصادف ماشینش یک بند گردن بسته است
[ترجمه ترگمان]از وقتی که ماشینش تصادف کرده، یه اتل گردن انداخته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He has to wear a brace to correct his bite .
[ترجمه گوگل]او باید یک بریس ببندد تا نیش خود را اصلاح کند
[ترجمه ترگمان]او باید یک گیره برای درست کردن گاز خود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The military needs to brace itself for further spending cuts, says McCoy.
[ترجمه گوگل]مک کوی می گوید که ارتش باید خود را برای کاهش بیشتر هزینه ها آماده کند
[ترجمه ترگمان]مک کوی می گوید که ارتش باید خود را برای کاهش هزینه های بیشتر آماده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Workers used steel beams to brace the roof.
[ترجمه گوگل]کارگران برای مهار سقف از تیرهای فولادی استفاده کردند
[ترجمه ترگمان]کارگران از تیره ای فولادی برای محکم کردن سقف استفاده کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The pilot told passengers and crew to brace themselves for a rough landing.
[ترجمه گوگل]خلبان به مسافران و خدمه گفت خود را برای فرود سخت آماده کنند
[ترجمه ترگمان]خلبان به مسافران و خدمه گفت که خود را برای فرود اضطراری آماده کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Brace yourself for a new challenge!
[ترجمه گوگل]خود را برای یک چالش جدید آماده کنید!
[ترجمه ترگمان]خودت رو برای یه مبارزه جدید آماده کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Our dentist said that Emmy should wear a brace to improve her bite.
[ترجمه گوگل]دندانپزشک ما گفت که امی برای بهبود بایت باید از بریس استفاده کند
[ترجمه ترگمان]دندان پزشک ما گفت که امی باید یک گیره برای بهبود bite استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اکولاد (اسم)
accolade, brace

تجدید و احیای روحیه (اسم)
brace

بند شلوار (اسم)
brace, suspender

تحریک احساسات (اسم)
brace

پشت بند (اسم)
support, brace, continuation, sequel, clamp, trailer, fastening, fish

بابست محکم کردن (فعل)
brace

محکم بستن (فعل)
brace, buttress, cinch, frap

در مقابل فشار مقاومت کردن (فعل)
brace

تخصصی

[عمران و معماری] مهار - بادبند - مهاربند - بند - بست - تیرتقویت عرضی - پشتبند مایل - بادبستن
[زمین شناسی] مهاربند، باد بند، مهار، بند، بست- تیر تقویت مایل، پشتبند مایل، باد بستن
[ریاضیات] ابرو، آکولاد، آغوشک

انگلیسی به انگلیسی

• rest, prop; rope on a sailboat; pair, couple
reinforce, strengthen
if you brace yourself for something unpleasant or difficult, you prepare yourself for it.
if you brace a part of your body against something, you press the part of your body against it, to steady yourself or to avoid falling.
if you brace your shoulders or legs, you keep them stiffly in a particular position.
a brace is a metal device fastened to a child's teeth to help them grow straight.
a brace is also a device attached to a person's leg to strengthen or support it.
braces are a pair of straps that people wear over their shoulders to prevent their trousers from falling down.
you can refer to two things of the same kind as a brace.
see also bracing.

پیشنهاد کاربران

( فوتبال ) به معنی "دو گل" two goals
ex : Barceolona needs a "brace" to come back from 1_0 down to win the match.
brace 5 ( n ) ( pl. brace ) =a pair of birds or animals that have been killed in hunting, e. g. a brace of partridge ( s ) .
brace
brace 4 ( n ) =either of the two marks, { } , used to show that the words, etc. between them are connected
brace
brace 3 ( n ) =a metal support for weak or injured legs, e. g. leg brace. knee brace.
brace
brace 2 ( n ) braces =a metal device worn, often by children, inside the mouth to help their teeth grow straight, e. g. My daughter has to wear braces on her teeth.
brace
brace 1 ( n ) ( breɪs ) =a device that holds things firmly together or holds, and supports them in position, e. g. a neck brace ( worn to support the neck after an injury )
brace
علائم نگارشی به انگلیسی:
full stop ( British ) / full point ( British ) /stop ( British ) / period ( American ) = نقطه ( . )
question mark = علامت سوال ( ❓️ )
exclamation mark ( British ) / exclamation point ( American ) = علامت تعجب ( ❗️ )
...
[مشاهده متن کامل]

comma = ویرگول (  ,   )
colon = دونقطه ( : )
semicolon = نقطه ویرگول (  ;   )
hyphen = خط پیوند، خط ربط ( - )
em dash = خط تیره ( — )
en dash = خط تیره ( – )
* نکته: تفاوت این دو dash در این موارد است:
em dash
۱: برای اضافه کردن اطلاعات بیشتر مثال: There has been an increase—though opposed by many people—in the education system.
۲: گاهی به جای comma, colon و پرانتز و همچنین برای تاکید می آید
en dash
۱: برای نوشتن فواصل زمانی استفاده می شود مثال: July 5th–9th
۲: برای نشان دادن یک relationship بین دو چیز استفاده می شود مثال: Tehran–Los Angeles flight
brackets ( American ) / square brackets ( British ) = کروشه ( [ ] )
parentheses ( American ) / round bracket ( British ) / brackets ( British ) = پرانتز ( )
* نکته: brackets در انگلیسی بریتیش می تواند پرانتز معنا دهد اما در انگلیسی امریکن فقط به معنای کروشه است
braces = آکولاد ( { } )
apostrophe (  ʼ  ) = آپاستروفی
quotation marks / quotes / speech marks / inverted commas ( British ) = نشان نقل قول (  ʼ ‘ ) و (   ”  “ )
slash / oblique ( British ) = اسلش ( / )
backslash = ( \ )
hash ( British ) / hash sign ( British ) / pound sign ( American ) = ( # )
asterisk = ستاره ( * )
ampersand = ( & )
guillemets = گیومه
* نکته: این کلمه فرانسوی است و تلفظ آن ( گیمِی ) می باشد
tilde = ( ~ )
ellipsis = سه نقطه ( . . . )

🔶 خود را آماده ( مقابله با وقوع اتفاقی ) کردن - پیه چیزی را به خود مالیدن
🔶 در مقابل فشار مقاومت کردن
🔶 آماده شرایط سخت و ناخوشایند شدن
🔶 تجدید و احیای روحیه
1 ) ?What do you like to do when you are alone
...
[مشاهده متن کامل]

- I really enjoy being alone in the weekend morning, reading some books and playing computer games/watching movies. During that time, I can do something I am interested in, and don’t have to think about how to brace for the coming problems
2 ) Toronto's homeless residents and frontline workers brace for bitter winter

To physically or mentally prepare oneself for something, typically something that is imminent, in an attempt to limit any adverse impact.
آماده شدن
در تدارک
1 - خود را برای چیزی اماده کردن
از ابزارهای قدیمی دستی که در نجاری استفاده می شود.
مته خرطومی که در نجاری های قدیمی استفاده می گردید.
brace
منابع• https://www.britannica.com/facts/brace-and-bit
طناب سکان
طنابی که به دیرک افقی بادبان وصل است و از آن برای حرکت دادن بادبان استفاده می شود.
( در معانی دیگر هم به آن اشاره شده است )
prepare ( oneself ) for something difficult or unpleasant/ to prepare yourself physically or mentally for something unpleasant
آماده شرایط سخت و ناخوشایند شدن، خود را از نظر جسمی یا ذهنی برای چیزی ناخوشایند آماده کردن.
...
[مشاهده متن کامل]

The passengers were told to brace themselves ( = to press their bodies hard against something or hold them very stiff ) for a crash landing.
She told me she had some bad news for me and I braced myself for a shock.
Time seems to stand still as you brace yourself for the impact.
The next few days might be quite challenging so I'd better brace myself.
We're bracing ourselves for the first snow of winter.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/brace
۱. ارتودنسی
۲. آتل کوتاه مدت ( اون آتل هایی که برای جراحاته splint نامیده میشه کوتاه مدتا که برای دردهای سطحی هیتن brace )
۳. بادبند، مهاربند ( عمران و سازه )
brace ( ریاضی )
واژه مصوب: آکولاد
تعریف: نمادی به شکل { } که هرگاه در طرفین یک عبارت ریاضی، که معمولاً شامل کروشه است، قرار گیرد، مقصود حاصل آن عبارت است|||متـ . ابرو
آتل بستن
سیم دندان - ارتودنسی
آتل ( محافظ ) پا و دست
در نجاری ابزاری آکولاد مانند می باشد که با حرکت یک سمت آکولاد طرف دیگر در سطح چوبی فشار وارد میشود و در آن سوراخ ایجاد میکند.
معنی دیگر ابزاری در نجاری جهت سوراخ کردن چوب
مچ بند طبی
خود را برای چیزی آماده کردن.
ارتودنسی دندان ها
Dental braces
Adult braces
Orthodontics and braces
Metal braces
?? What's the best age to get braces
What to expect when getting braces on top teeth only
Why braces are still a top choice for Straighter teeth
To score a 'brace' means that you have scored two goals in a game
www. goal. com
زدنِ دو گل در مسابقه ی فوتبال
brace against:
If you brace yourself against something or brace part of your body against it, you press against something in order to steady your body or to avoid falling.
to support yourself or a part of your body
تکیه دادن به جایی
تکیه زدن به جایی
Brace for Impact
اماده ی ضربه شدید ( ناشی از تصادف ) باشید.
این جمله میتونه از زبان یک راننده اتوبوس ، قطار یا . . . گفته بشه.
جفت کردن
brace
در زمینه ی دندان پزشکی
آراستاری دندان ، دَن آراستاری ، دَن آراستمانی
I braced behind the door.
من پشت در ماندم.
من پشت در قابم شدم.
براکت ارتودنسی
خود را آماده وقوع چیزی کردن
Nancy braced herself for the inevitable arguments.
نانسی خودش را برای یک بحث اجتناب ناپذیر آماده کرد
ارتودنسی دندان
سیم کشی دندان
نگهدارنده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٣)

بپرس