bracket

/ˈbrækɪt//ˈbrækɪt/

معنی: پرانتز، کروشه، قلاب، بست، طاقچه دیوار کوب، این علامت، طاقچه عاریه، هلال یا دوبند گذاشتن
معانی دیگر: راست کمانک، این نشان:[، در راست کمانک قرار دادن یا قرار گرفتن، در کروشه قرار دادن، بست فلزی یا چوبی به این شکل: ذ (که برای نگهداشتن تاقچه و یا آویختن چیزی به دیوار کوبیده می شود)، دیوارکوب، پشتار گوشه دار، کژپشتار، بازویی، رفبند، با کژپشتار آویختن یا نگهداشتن، دسته بندی (برحسب نمره یا درآمد و غیره)، به هم وابسته کردن، به هم مربوط کردن، (معماری) ستون نگهدار، کژپشتار سنگی، پایه ی نصب، (اتومبیل) سگدست، (توپخانه) آتش احاطه، تنظیم تیر به روش احاطه ای، خیز به خیز آتش کردن، طبقه بندی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an L-shaped fixture attached to a wall or other vertical surface to support something such as a shelf.
مشابه: angle iron, brace, cantilever, hanger, strut, support

(2) تعریف: a short shelf or shelves supported in this way.
مترادف: shelf

(3) تعریف: one of a pair of marks, [ or ], used to enclose and set apart words or figures.
مترادف: brace
مشابه: parenthesis

(4) تعریف: a classification or grouping of people who share some characteristic such as age or amount of income.
مترادف: category, classification, group
مشابه: class, division

- He is in a high tax bracket.
[ترجمه گوگل] او در یک گروه مالیاتی بالا قرار دارد
[ترجمه ترگمان] او در طبقه بالایی از مالیات قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: brackets, bracketing, bracketed
(1) تعریف: to provide support to with a bracket or brackets.
مشابه: brace, strengthen, support

(2) تعریف: to enclose or set apart with brackets.
مشابه: enclose, parenthesize

(3) تعریف: to classify or group together.
مترادف: group
مشابه: associate, classify, combine, lump together

جمله های نمونه

1. fender bracket
سگدست سپر

2. a doctor in a high income bracket
دکتری با درآمد سطح بالا

3. a significant majority were in the 9-10 age bracket
اکثریت قابل ملاحظه ای (از آنان) بین سنین نه و ده بودند.

4. Do you fall outside that age bracket?
[ترجمه گوگل]آیا شما از این محدوده سنی خارج هستید؟
[ترجمه ترگمان]آیا شما خارج از این سن قانونی قرار می گیرید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You'd better bracket those shelves with two-by-fours.
[ترجمه گوگل]بهتر است آن قفسه ها را با قفسه های دو در چهار براکت کنید
[ترجمه ترگمان]بهتره اون قفسه ها رو با دو دست باز کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Most English people bracket American and Canadian accents together.
[ترجمه گوگل]اکثر انگلیسی ها لهجه های آمریکایی و کانادایی را با هم کنار هم می گذارند
[ترجمه ترگمان]بیشتر مردم انگلیسی لهجه آمریکایی و کانادایی را با هم جمع کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Don't bracket me with him just because we work for the same company.
[ترجمه سمیه] من و با اون تو یه کفه ترازو نزار فقط چون برای یک شرکت کار می کنیم.
|
[ترجمه گوگل]فقط به این دلیل که ما برای یک شرکت کار می کنیم، مرا با او در میان نگذارید
[ترجمه ترگمان]فقط به خاطر اینکه ما برای یه شرکت کار می کنیم با اون رابطه برقرار نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is unfair to bracket together those who cannot work with those who will not.
[ترجمه گوگل]بی انصافی است که کسانی را که نمی توانند با کسانی که نمی توانند کار کنند کنار هم قرار دهیم
[ترجمه ترگمان]این ناعادلانه است که کسانی را که نمی توانند با کسانی کار کنند که نمی توانند با آن ها کار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Millions of families have climbed a bracket or two.
[ترجمه گوگل]میلیون ها خانواده یک یا دو براکت صعود کرده اند
[ترجمه ترگمان]میلیونها خانواده از یک یا دو طبقه بالا رفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. These machines are in the higher price bracket.
[ترجمه گوگل]این ماشین ها در گروه قیمت بالاتر قرار دارند
[ترجمه ترگمان]این ماشین ها در پرانتز قیمت بالاتر قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Gossip columnists often bracket them together,so a wedding may be imminent.
[ترجمه گوگل]ستون نویسان شایعات اغلب آنها را در کنار هم قرار می دهند، بنابراین ممکن است عروسی قریب الوقوع باشد
[ترجمه ترگمان]شایع است که مقاله نویسان اغلب آن ها را با هم دسته بندی می کنند، بنابراین ممکن است یک عروسی حتمی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They were both surgeons in a high income bracket.
[ترجمه گوگل]آنها هر دو جراح با درآمد بالا بودند
[ترجمه ترگمان]هر دوی آن ها جراحان در یک پایه درآمد بالا بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Peter's salary puts him in the highest tax bracket.
[ترجمه گوگل]حقوق پیتر او را در بالاترین سطح مالیات قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]حقوق پیتر او را در بالاترین طبقه مالیاتی قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Each bracket is fixed to the wall with just three screws.
[ترجمه گوگل]هر براکت فقط با سه پیچ به دیوار ثابت می شود
[ترجمه ترگمان]هر گروه با سه پیچ به دیوار ثابت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Dataquest said only 12 percent in this income bracket owned computers.
[ترجمه گوگل]دیتاکوست گفت تنها 12 درصد از این گروه درآمدی صاحب رایانه هستند
[ترجمه ترگمان]Dataquest گفت که تنها ۱۲ درصد از این نوع درآمد کامپیوترهای متعلق به این گروه بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پرانتز (اسم)
bracket, parenthesis

کروشه (اسم)
bracket, dog ear

قلاب (اسم)
link, grapnel, grappling, fish hook, hank, bracket, hook, clasp, pullback, buckle, tach, tache, gib, staple, creel, crampon, hamulus, grapple, frog, trigger, holdfast, pennant

بست (اسم)
connector, girth, fastening, bracket, fastener, holder, outrigger

طاقچه دیوارکوب (اسم)
bracket

این علامت (اسم)
bracket, dash

طاقچه عاریه (اسم)
bracket

هلال یا دو بند گذاشتن (فعل)
bracket

تخصصی

[عمران و معماری] براکت - سگدست - دسته - دستک - دیوارکوب - طاقچه اتصال - لچکی - مشتی - بست گوشه ای - صفحه لچکی - پایه
[برق و الکترونیک] محصور بین دو پرانتز
[زمین شناسی] سگدست، پایه، تکیه گاه، دسته، دیوارکوب، صفحه لچکی، بست گوشه ای
[ریاضیات] قلاب، کروشه، پرانتز، چنگک
[] ابرو

انگلیسی به انگلیسی

• support, brace; angular shelf support; classification; frame
enclose in brackets; support with brackets; group together; mark off, delineate; take the same photograph using a range of exposures (photography); include, encompass
brackets are a pair of written marks such as ( ) that you place round a word, expression, or sentence in order to indicate that you are giving extra information.
if something is in a particular bracket, it is within a particular range, for example a range of prices or ages.
when you bracket two or more things or people together, you consider them as being similar or related in some way.
a bracket is also a piece of metal, wood, or plastic that is fastened to a wall to support something such as a shelf.
see also bracketed.

پیشنهاد کاربران

bracket
bracketbracketbracket
براکت ارتودنسی
دانشنامه عمومی
براکت ارتودنسی ( به انگلیسی: Orthodontic braces ) از جمله تجهیزات کاملاً وابسته در ارتودنسی ثابت است که از دسته مواد هوشمند می باشند. با توجه به پیشرفت علم انواع مختلفی از آن وجود دارد. براکت های معمولی از جنس فولاد ضد زنگ هستند. البته براکت های سرامیکی هم در این صنعت خود را جای داده اند. براکت ها توسط چسب های مخصوص و بسیار محکم به هر دندان چسبانده می شوند. پس از متصل شدن از طریق سیم های مختلف، شروع به حرکت دادن دندان ها در موقعیت صحیح خود می کنند. البته این جابه جایی در موقعیت دندان ها بستگی به موقعیت آنها روی دندان دارد. رایج ترین اندازه های اسلات براکت، دو اندازه ی 0. 018 � 0. 025 اینچ و 0. 022 � 0. 028 اینچ هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

• براکت های فلزی: عیب این دسته ظاهر آن ها است.
• براکت های سرامیکی: مزیت شان زیبایی ظاهری آن ها است. عیب شان شکنندگی، مقاومت اصطکاکی و سایش دندانی است.
• براکت های خودبست ( self–ligating ) : یک سازوکار قفل کننده در چنین سیستم های براکتی گنجانده شده تا آرچ وایر را در اسلات نگه دارد. ادعا شده به دلیل کاهش اصطکاک و افزایش درگیری سیم در براکت، زمان درمان را کاهش می دهد؛ اما اثبات نشده است.

bracket
[آمار] [فعل] دسته بندی؛ چندک بندی؛ طبقه بندی اقلام در گروه های تعریف شده ی معین.
[اسم] دسته؛ چندک؛ مثال: گروه های سنی ۱تا پایان ۴ سال، گروه های سنی ۵ تا پایان ۹ سال؛ دهک دوم؛ صدک سوم
[نگارش] کروشه؛ براکت؛ پرانتز؛ گیومه؛ علایم نگارشی برای دسته بندی گروهی از واژه های یا جمله های متن
...
[مشاهده متن کامل]

[مهندسی] طبقه گیر؛ پایه ی متصل به دیوار برای نگه داشتن طبقه ی قفسه

در بازی های حذفی همچون فوتبال، به نمودار ( جدول ) بازی ها گفته می شود
bracket
علائم نگارشی به انگلیسی:
full stop ( British ) / full point ( British ) /stop ( British ) / period ( American ) = نقطه ( . )
question mark = علامت سوال ( ❓️ )
exclamation mark ( British ) / exclamation point ( American ) = علامت تعجب ( ❗️ )
...
[مشاهده متن کامل]

comma = ویرگول (  ,   )
colon = دونقطه ( : )
semicolon = نقطه ویرگول (  ;   )
hyphen = خط پیوند، خط ربط ( - )
em dash = خط تیره ( — )
en dash = خط تیره ( – )
* نکته: تفاوت این دو dash در این موارد است:
em dash
۱: برای اضافه کردن اطلاعات بیشتر مثال: There has been an increase—though opposed by many people—in the education system.
۲: گاهی به جای comma, colon و پرانتز و همچنین برای تاکید می آید
en dash
۱: برای نوشتن فواصل زمانی استفاده می شود مثال: July 5th–9th
۲: برای نشان دادن یک relationship بین دو چیز استفاده می شود مثال: Tehran–Los Angeles flight
brackets ( American ) / square brackets ( British ) = کروشه ( [ ] )
parentheses ( American ) / round bracket ( British ) / brackets ( British ) = پرانتز ( )
* نکته: brackets در انگلیسی بریتیش می تواند پرانتز معنا دهد اما در انگلیسی امریکن فقط به معنای کروشه است
braces = آکولاد ( { } )
apostrophe (  ʼ  ) = آپاستروفی
quotation marks / quotes / speech marks / inverted commas ( British ) = نشان نقل قول (  ʼ ‘ ) و (   ”  “ )
slash / oblique ( British ) = اسلش ( / )
backslash = ( \ )
hash ( British ) / hash sign ( British ) / pound sign ( American ) = ( # )
asterisk = ستاره ( * )
ampersand = ( & )
guillemets = گیومه
* نکته: این کلمه فرانسوی است و تلفظ آن ( گیمِی ) می باشد
tilde = ( ~ )
ellipsis = سه نقطه ( . . . )

Noun - countable :
درپوش ( به خصوص در یک الکتروموتور )
به عنوان مثال :
The end bracket is attached to the frame at the shaft end of the electric motor, providing a means to secure the device and an opening for the shaft to pass through
bracket
منابع• https://uk.rs-online.com/web/generalDisplay.html?id=solutions/electric-motors-how
Square brackets یاbrackets به معنای کروشه [] هستند،
Round brackets یا parentheses به معنای پرانتز ( ) هستند،
Curly brackets یا braces به معنای آکولاد {} هستند. . .
bracketbracket
منابع• https://en.wikipedia.org/wiki/Bracket
بازه
محدوده
1 - پرانتز ، شامل شدن
2 - دسته و طبقه. مثل: طبقات مالیاتی
3 - دامنه. مثل:گروه سنی 55تا64
4 - دو یا چند نفر یا چند چیز را شبیه یا یکسان در نظر بگیرید، یکسان ، برابر. مثل:افراد بالای 80 سال کودکان و خرسالان و زنان و افراد معلول از جنگ معاف هستند . همان گونه که در این مثال شاهد هستید همه موارد فوق را یکسان قرار داده شده است و در یک گروه و دسته قرار گرفته شده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

Women and minors were bracketed together for the legislation.
زنان و خردسالان برای این قانون در کنار هم قرار گرفتند.
منبع: دیکشنری لانگمن

جُزِ صحیح در ریاضیات
bracket ( ریاضی )
واژه مصوب: کروشه
تعریف: نمادی به شکل [] که هرگاه در طرفین یک عبارت ریاضی، که معمولاً متشکل از کمان است، قرار گیرد مقصود حاصل آن عبارت است|||متـ . قلاب
سرپیچ ( پایه لامپ )
( فعل ) صرف نظر کردن، کنار گذاشتن
سگدست، پایه، بست، قلاب
دسته، گروه
قلاب، کروشه
دسته بندی
1 - شامل شدن، دربر گرفتن
2 - قرار دادن در داخل ( مثل پرانتز )
3 - از درنظر گرفتن حذف کردن
4 - در یک دسته قرار دادن
https://www. merriam - webster. com/dictionary/bracket
در پرانتز گذاشتن
نبشی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس