bratty

جمله های نمونه

1. Yes I am I've got parents and a bratty sister just like you I took piano lessons when I was little, and I go to church on Sundays.
[ترجمه گوگل]بله، من پدر و مادر و خواهری دارم درست مثل شما، وقتی کوچک بودم کلاس پیانو می خواندم و یکشنبه ها به کلیسا می روم
[ترجمه ترگمان]بله، من هم پدر و مادری دارم که درست مثل تو درس پیانو گرفته ام و روزه ای یکشنبه به کلیسا می روم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Today, I babysat my neighbour's spoilt bratty twins.
[ترجمه Hamid] امروز من دوقلوهای شیطون و تخس همسایه رو نگه میدارم
|
[ترجمه گوگل]امروز، من از دوقلوهای براتی لوس شده همسایه ام پرستاری کردم
[ترجمه ترگمان]امروز، من بچه های لوس neighbour رو از هم جدا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A government official's bratty son ran over a student while drunk driving near Hebei University.
[ترجمه گوگل]پسر بداخلاق یک مقام دولتی در حین رانندگی در حالت مستی در نزدیکی دانشگاه هبی یک دانشجو را زیر گرفت
[ترجمه ترگمان]پسر bratty یک مقام دولتی در حال مستی رانندگی در نزدیکی دانشگاه Hebei بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Although she has her bratty moments, she has a strong relationship with her mother, Melissa.
[ترجمه گوگل]اگرچه او لحظات تلخ خود را دارد، اما رابطه قوی با مادرش، ملیسا دارد
[ترجمه ترگمان]با وجود اینکه اون یه سری احساسات درونی داره که با مادرش رابطه قوی داشته، ملیسا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I suspect that most of us get old without growing up, and that inside every adult (sometimes not very far inside) is a bratty kid who wants everything his own way.
[ترجمه گوگل]من گمان می‌کنم که اکثر ما بدون بزرگ شدن پیر می‌شویم، و در درون هر بزرگسالی (گاهی اوقات نه چندان دور از درون) بچه‌ای بداخلاق است که همه چیز را به روش خودش می‌خواهد
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم که بسیاری از ما پیر می شویم و بزرگ می شویم و در داخل هر بزرگ سال (گاهی اوقات خیلی دور نیست)یک بچه bratty است که همه چیز را می خواهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I do not underestimate the potential this product has. I know spoiled, bratty girls will buy this product just for the designer label.
[ترجمه گوگل]من پتانسیل این محصول را دست کم نمی‌گیرم من می دانم که دختران بداخلاق این محصول را فقط برای برچسب طراح می خرند
[ترجمه ترگمان]من پتانسیل این محصول را دست کم نگرفتم من می دانم که دختران bratty این محصول را فقط برای برچسب طراح خواهند خرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This one had to be invented by a parent with a bratty child.
[ترجمه گوگل]این یکی باید توسط والدینی با یک بچه بداخلاق اختراع می شد
[ترجمه ترگمان]این یکی باید توسط یک والد با کودک bratty اختراع شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They had such attitude, but as soon as they played, it was like, 'Anything I can do to help you guys . . . ' They're still bratty.
[ترجمه گوگل]آنها چنین نگرشی داشتند، اما به محض اینکه بازی کردند، اینطور بود که «هر کاری می توانم برای کمک به شما انجام دهم "آنها هنوز بداخلاق هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها چنین رفتاری داشتند، اما به محض آن که بازی می کردند، مثل این بود که کاری از دستم بر می آید که به شما کمک کنم …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Ever wonder how the universe could allow the existence of someone as annoying as your bratty little brother or sister?
[ترجمه گوگل]آیا تا به حال فکر کرده اید که چگونه جهان می تواند وجود کسی را به آزاردهنده بودن برادر یا خواهر کوچک شما اجازه دهد؟
[ترجمه ترگمان]تا حالا به این فکر کردی که چگونه دنیا می تواند وجود یک نفر را به اندازه خواهر کوچولوت و خواهر کوچولوت آزار دهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• obnoxious, irritating (generally referring to a child)

پیشنهاد کاربران

گستاخ. بی ادب
مثال:
Today, I babysat my neighbor's bratty twins.
من امروز دو قلوهای گستاخ {و بی ادب} همسایه را نگهداری کردم.
جون بابا
Bratty
صرفا در رابطه با بچه ها به کار میره. معنیش هم تقریبا میشه حال به همزن/زننده/گستاخ و بی ادب
تُخس
سِرتق
بی ادب
شیطون
بداخلاق
لوس
کوچک
گستاخ
منفور
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس