breadwinner

/ˈbreˌdwɪnər//ˈbredwɪnə/

معنی: متکفل، کفیل خرج، نان اور
معانی دیگر: نان آور خانواده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: breadwinning (n.)
• : تعریف: a member of a family or household who earns money to support the other members.

جمله های نمونه

1. I've always paid the bills and been the breadwinner.
[ترجمه ارمین] من همیشه قبض ها را می پردازم و خرج کش خانه هستم.
|
[ترجمه گوگل]من همیشه قبض ها را پرداخته ام و نان آور خانه بوده ام
[ترجمه ترگمان]من همیشه اسکناس ها را می پردازم و نان آور خانه هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Men are often expected to be the breadwinner in a family.
[ترجمه گوگل]معمولاً انتظار می رود که مردان نان آور خانواده باشند
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که مردان نان آور خانواده باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There's another kind of breadwinner - women on their own with no regrets.
[ترجمه گوگل]نوع دیگری از نان آور خانه وجود دارد - زنان به تنهایی و بدون پشیمانی
[ترجمه ترگمان]یه نوع دیگه از زن ها هست که هیچ پشیمونی نداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Traditionally, of course, the man is the breadwinner who enhances his desirability by demonstrating his earning prowess.
[ترجمه گوگل]به طور سنتی، البته، مرد نان آور خانه است که با نشان دادن قدرت کسب درآمد، مطلوبیت خود را افزایش می دهد
[ترجمه ترگمان]البته، به طور سنتی، مرد نان آور خانه است که مطلوبیت خود را با نمایش شجاعت کسب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Adopt a family whose breadwinner is a political prisoner or has been executed.
[ترجمه گوگل]خانواده ای را بپذیرید که نان آور آن زندانی سیاسی باشد یا اعدام شده باشد
[ترجمه ترگمان]یک خانواده را به فرزندی قبول کنید که نان آور سیاسی است یا اعدام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. For example, if the male breadwinner is unemployed, more of the domestic tasks may fall to him.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، اگر نان آور مرد بیکار باشد، ممکن است کارهای خانگی بیشتری به عهده او باشد
[ترجمه ترگمان]برای مثال، اگر نان آور مرد بی کار باشد، بیشتر کاره ای خانگی ممکن است به او محول شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Breadwinner wives who are the couple's sole earners are a rarity, wives are typically joint but secondary earners.
[ترجمه گوگل]همسران نان آور که تنها درآمد زن و شوهر هستند، نادر هستند، همسران معمولاً درآمد مشترک دارند اما ثانویه هستند
[ترجمه ترگمان]همسران breadwinner که تنها نان آور این زوج هستند نادر هستند، اما زنان معمولا جز earners ثانویه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. When the breadwinner is ill, his children will do anything rather than starve.
[ترجمه گوگل]وقتی نان آور بیمار است، فرزندانش به جای گرسنگی دست به هر کاری می زنند
[ترجمه ترگمان]وقتی نان آور خونه باشه، بچه هاش بیشتر از گرسنگی کاری انجام میدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. When his father died, he became the breadwinner of the family.
[ترجمه گوگل]وقتی پدرش فوت کرد، نان آور خانواده شد
[ترجمه ترگمان]وقتی پدرش مرد، نان آور خانواده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Hero is a normal human, just like breadwinner.
[ترجمه گوگل]قهرمان یک انسان عادی است، درست مثل نان آور خانه
[ترجمه ترگمان]قهرمان یک انسان معمولی است، درست مانند نان آور خانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Who is the breadwinner in your family?
[ترجمه گوگل]نان آور خانواده شما کیست؟
[ترجمه ترگمان]نان آور خونه کیه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Women's femininity is not defined by their breadwinner status, nor is it defined by sexual conquest.
[ترجمه گوگل]زنانگی زنان نه با وضعیت نان آور آنها تعریف می شود و نه با تسخیر جنسی تعریف می شود
[ترجمه ترگمان]زنانگی زنانه با وضعیت breadwinner مشخص نمی شود و به واسطه تسخیر جنسی تعریف نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If the breadwinner deserts the family, it will be left penniless.
[ترجمه گوگل]اگر نان آور خانواده را ترک کند، بی پول می ماند
[ترجمه ترگمان]اگر نان آور خانواده باشد، بی پول خواهد ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. When the baby was born, I became the sole breadwinner.
[ترجمه گوگل]وقتی بچه به دنیا آمد من تنها نان آور خانه شدم
[ترجمه ترگمان]وقتی نوزاد به دنیا آمد، من تنها نان آور خانه شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. When her husband died she had to become the breadwinner.
[ترجمه گوگل]وقتی شوهرش مرد، مجبور شد نان آور خانه شود
[ترجمه ترگمان]وقتی شوهرش مرد باید نان آور خونه باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متکفل (اسم)
breadwinner

کفیل خرج (اسم)
breadwinner

نان اور (اسم)
breadwinner

انگلیسی به انگلیسی

• one who provides financial support (usually for a family)
in a family, the breadwinner is the person who earns the money that the family needs.

پیشنهاد کاربران

the member of a family who earns the money that the family needs
عضوی از خانواده که پول مورد نیاز خانواده را به دست می آورد، نان آور خانواده
Men are often expected to be the breadwinner in a family.
...
[مشاهده متن کامل]

According to the uncle, Mei worked several jobs and was the main breadwinner in the household.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/breadwinner
the head of the household
حقوق بگیر
someone who earns money to support his/her family or household.
. a person who earns money to support their family, typically the sole one
"when Roland's grant ran out, Val became the breadwinner"
نان آور
نان اور
نان آور

بپرس