break loose


1- با شکستن قفل (و غیره) وارد شدن، ورود غیرقانونی کردن 2- مختل کردن، ایجاد وقفه کردن، قطع کردن (کلام و غیره ی) دیگری 3-آموزش دادن، وارد به کار کردن 4- (کفش و غیره) به پا عادت دادن، جا باز کردن، (با زور) آزاد یا رها شدن، از قید راحت شدن، ول شدن

جمله های نمونه

1. He had an affair, I found out and then all hell broke loose.
[ترجمه گوگل]او یک رابطه نامشروع داشت، من متوجه شدم و سپس همه جهنم از بین رفت
[ترجمه ترگمان] اون یه رابطه داشت، من فهمیدم و بعدش همه چی از بین رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The horse had broken loose from its tether.
[ترجمه گوگل]اسب از بندش جدا شده بود
[ترجمه ترگمان]اسب از این بند رها شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The organization broke loose from its sponsors.
[ترجمه گوگل]این سازمان از حامیان خود جدا شد
[ترجمه ترگمان]سازمان از حامیان خود جدا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She broke loose from his embrace and crossed to the window.
[ترجمه گوگل]او از آغوش او جدا شد و به سمت پنجره رفت
[ترجمه ترگمان]از آغوش او رها شد و به سوی پنجره رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A 34-year old inmate broke loose from the sheriff's office yesterday.
[ترجمه گوگل]یک زندانی 34 ساله دیروز از کلانتری فرار کرد
[ترجمه ترگمان]دیروز یه زندانی ۳۴ ساله از دفتر کلانتر فرار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There was a loud bang and then all hell broke loose.
[ترجمه گوگل]صدای انفجار بلندی شنیده شد و سپس تمام جهنم شکست
[ترجمه ترگمان]صدای بنگ بلندی به گوش رسید و بعد ناگهان قطع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Journalists woke him with the news and all hell broke loose.
[ترجمه گوگل]روزنامه نگاران با این خبر او را بیدار کردند و همه جهنم ها از بین رفت
[ترجمه ترگمان]خبرنگاران او را با اخبار بیدار کردند و از هم جدا شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The animals had broken loose from their pens.
[ترجمه گوگل]حیوانات از قلم خود جدا شده بودند
[ترجمه ترگمان]حیوانات از pens جدا شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In the storm the boat broke loose from its moorings.
[ترجمه گوگل]در طوفان قایق از لنگرهای خود جدا شد
[ترجمه ترگمان]در طوفانی که قایق از آن جدا شد، قایق از آن جدا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. One policeman drew his gun and then suddenly all hell broke loose.
[ترجمه گوگل]یک پلیس اسلحه خود را کشید و ناگهان همه جهنم شکست
[ترجمه ترگمان]یک پلیس تفنگش را بیرون کشید و ناگهان تمام جهنم رها شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The self-control she exercised when awake was abandoned by her in sleep, her body breaking loose to admit her confusion.
[ترجمه گوگل]خودکنترلی که او هنگام بیداری اعمال می کرد در خواب توسط او رها شد، بدنش شل شد تا به سردرگمی خود اعتراف کند
[ترجمه ترگمان]وقتی بیدار شد، خود را کنترل کرد، بدنش در خواب رها شد، بدنش از هم باز شد تا پریشانی او را بپذیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It can provide a chance to break loose and explore new avenues.
[ترجمه گوگل]می تواند فرصتی برای رها شدن و کشف راه های جدید فراهم کند
[ترجمه ترگمان]آن می تواند فرصتی را برای استراحت و اکتشاف راه های جدید فراهم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Ammo dumps were being detonated by incoming mortars and rockets, and all hell was breaking loose.
[ترجمه گوگل]زباله های مهمات با خمپاره ها و راکت های وارده منفجر می شدند و همه جهنم در حال شکستن بود
[ترجمه ترگمان]مهمات و مهمات به وسیله انفجار خمپاره ها و موشک منفجر می شد و تمام جهنم به هم ریخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But then all hell broke loose, geologically speaking, as increasing numbers of sources for the rock were discovered.
[ترجمه گوگل]اما پس از آن همه جهنم از بین رفت، از نظر زمین شناسی، زیرا تعداد فزاینده ای از منابع برای سنگ کشف شد
[ترجمه ترگمان]اما بعد از آن، همه جهنمی از بین رفت، و به عنوان افزایش تعداد منابع سنگ کشف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A sparrow hawk appeared - and all hell broke loose!
[ترجمه گوگل]یک شاهین گنجشک ظاهر شد - و تمام جهنم شکست!
[ترجمه ترگمان]یک گنجشک کوچولو ظاهر شد - و همه چی از بین رفت!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• free oneself, escape

پیشنهاد کاربران

1 -
to become able to move around freely
ول شدن، رها شدن
In the storm, the boat broke loose from its moorings.
The kite broke loose and drifted across the sky.
2 -
to stop being affected by something that limits what you can do
...
[مشاهده متن کامل]

برای اینکه تحت تاثیر چیزی قرار نگیرید که کاری که می توانید انجام دهید را محدود می کند
رها شدن از محدودیت و قید و بند چیزی
They are desperate to break loose from the authority of their parents.
This is a chance for you to break loose and explore new opportunities.
3 -
to start to happen suddenly
شروع به اتفاق افتادن ناگهانی، ناگهان گسترش پیدا کردن
All of a sudden panic broke loose.
Anarchy broke loose in the streets.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/break-loose
To become free or loose
To escape
فرار کردن. . . آزاد شدن. . .

بپرس