break out

/ˈbreɪkˈaʊt//breɪkaʊt/

معنی: تاول زدن، شیوع یافتن، جوش زدن
معانی دیگر: (عامیانه) سخت کوشیدن، جان کندن، 1- ناگهان آغاز کردن یا شدن، 2- ناگهان فرار کردن 3- (از جوش یا تاول و غیره) پوشیده شدن، گل زدن، فرار ناگهانی (از زندان و محاصره و غیره)، گریز

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a forceful escape from a restricting place or situation, such as prison.

جمله های نمونه

1. He predicted when war would break out.
[ترجمه الهام] او پیش بینی کرد چه زمانی جنگ به پا می شود.
|
[ترجمه گوگل]او زمان وقوع جنگ را پیش بینی کرد
[ترجمه ترگمان]او پیش بینی کرد که جنگ به پایان خواهد رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. When I'm stressed I break out in a rash.
[ترجمه Samira] وقتی که استرس دارم جوش میزنم!
|
[ترجمه حسین] هروقت استرس دارم جوشام می ریزن بیرون
|
[ترجمه Zoha Rira] وقتی که استرس دارم زود جوش میزنم!
|
[ترجمه شان] هر گاه دچار استرس می شوم ، ناگهان جوش های زیادی می زنم .
|
[ترجمه گوگل]وقتی استرس دارم دچار جوش می شوم
[ترجمه ترگمان]وقتی استرس دارم از جوش بیرون می ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She longed to break out of the daily routine.
[ترجمه لیلا] او از روزمرگی فرار می کرد.
|
[ترجمه گوگل]او آرزو داشت از روال روزانه خارج شود
[ترجمه ترگمان]دلش می خواست هر روز از روال روزمره خارج شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. When did the Gulf War break out?
[ترجمه سام] جنگ خلیج فارس در چه زمانی تمام شد؟
|
[ترجمه گوگل]چه زمانی جنگ خلیج فارس شروع شد؟
[ترجمه ترگمان]جنگ خلیج فارس چه زمانی آغاز شد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It's taken a long time to break out of my own conventional training.
[ترجمه لیلا] زمان زیادی طول کشید تااز اموزش های مقدماتی ام فارغ بشم.
|
[ترجمه گوگل]مدت زیادی طول کشید تا از تمرینات معمولی خودم خارج شوم
[ترجمه ترگمان]مدتی طول کشید تا از آموزش های معمولی خودم بیرون بیایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She felt the need to break out of her daily routine.
[ترجمه گوگل]او احساس می کرد که باید از برنامه روزانه خود خارج شود
[ترجمه ترگمان]احساس می کرد که نیاز به استراحت روزانه از او دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Their attempt to break out of prison was foiled.
[ترجمه لیلا] تلاش انها برای فرار از زندان ناکام بود.
|
[ترجمه گوگل]تلاش آنها برای فرار از زندان خنثی شد
[ترجمه ترگمان]تلاش اونا برای فرار از زندان خنثی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. That's wonderful news! Let's break out the champagne!
[ترجمه ترکان] این خبر فوق العاده ایه!بیایید شامپاینی را باز کنیم
|
[ترجمه گوگل]این خبر فوق العاده ای است! بیایید شامپاین را بشکنیم!
[ترجمه ترگمان]خبر فوق العاده آیه! شام پانی را از هم جدا کنیم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If her marriage becomes too restrictive, she will break out and seek new horizons.
[ترجمه گوگل]اگر ازدواج او بیش از حد محدود شود، او از بین می رود و به دنبال افق های جدیدی می گردد
[ترجمه ترگمان]اگر ازدواج او بسیار محدود شود، او جدا می شود و به دنبال افق های جدیدی می گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He may break out in a rash when he eats these nuts.
[ترجمه ^^] او وقتی آجیل بخورد ، جوش می زند.
|
[ترجمه شان] او اگر از این آجیل ها بخورد، ممکن است جوش بزند.
|
[ترجمه گوگل]ممکن است هنگام خوردن این آجیل ها دچار جوش شود
[ترجمه ترگمان]ممکنه وقتی این دیوونه ها رو میخوره به جوش بیاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I should like to break out of this meaningless way of life.
[ترجمه گوگل]من دوست دارم از این سبک زندگی بی معنی بیرون بیایم
[ترجمه ترگمان]دلم می خواهد این گونه بی معنی زندگی را از هم جدا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She needed to break out of her daily routine and do something exciting.
[ترجمه گوگل]او باید از برنامه روزانه خود خارج می شد و کاری هیجان انگیز انجام می داد
[ترجمه ترگمان]او نیاز داشت روتین روزانه خود را از بین ببرد و کاری مهیج انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But at least they have started to break out of their old insularity.
[ترجمه گوگل]اما حداقل آنها شروع به خارج شدن از جزیره قدیمی خود کرده اند
[ترجمه ترگمان]اما حداقلش این است که آن ها از insularity قدیمی خود جدا شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It didn't take much exercise to make him break out in sweat.
[ترجمه گوگل]ورزش زیادی لازم نبود تا او عرق کند
[ترجمه ترگمان]این ورزش زیاد ورزش نکرده بود تا او را از عرق ریختن بیرون بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A person who is allergic to cashews may break out in a rash when he consumes these nuts.
[ترجمه گوگل]فردی که به بادام هندی حساسیت دارد ممکن است هنگام مصرف این آجیل دچار جوش شود
[ترجمه ترگمان]فردی که نسبت به cashews حساسیت دارد، ممکن است هنگام مصرف این آجیل ها به خارش بیفتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. There has been a mass breakout from one of Germany's top security jails.
[ترجمه گوگل]یک حمله گسترده از یکی از زندان های امنیتی آلمان رخ داده است
[ترجمه ترگمان]یک شکست جمعی از یکی از زندان های اصلی امنیتی آلمان به وجود آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. I used to love breakout in the arcades, but this implementation is a little too slow for my tastes.
[ترجمه گوگل]من قبلاً عاشق بازی های آرکید بودم، اما این پیاده سازی برای سلیقه من کمی کند است
[ترجمه ترگمان]من فرار را در زیر arcades دوست داشتم، اما این اجرا برای سلیقه های من کمی کند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Had there been another mass breakout attempt in the night for which they were all to be punished?
[ترجمه گوگل]آیا در شب تلاش دیگری برای فرار دسته جمعی صورت گرفته بود که همه آنها مجازات می شدند؟
[ترجمه ترگمان]آیا در شبی که همه آن ها را تنبیه می کردند، کشتار جمعی دیگر در پیش داشتند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. There was a mass breakout from a city center prison yesterday.
[ترجمه گوگل]دیروز یک حمله گسترده از زندان مرکز شهر رخ داد
[ترجمه ترگمان]دیروز یک شکست جمعی از زندان مرکز شهر شنیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Breakout Four : How to bridge the design expectation gap?
[ترجمه گوگل]Breakout Four: چگونه شکاف انتظارات طراحی را پر کنیم؟
[ترجمه ترگمان]Breakout چهار: چگونه شکاف انتظارات طرح را پل کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. According to clinical observation, the complications included: arrhythmia, breakout of capsule, air embolism, thrombosis and thrombus, catheter ablation tying, disjunction, infection, etc.
[ترجمه گوگل]طبق مشاهدات بالینی، عوارض شامل: آریتمی، شکستن کپسول، آمبولی هوا، ترومبوز و ترومبوز، بستن کاتتر، جدا شدن، عفونت و غیره بود
[ترجمه ترگمان]با توجه به مشاهدات بالینی، عوارض شامل: بی نظمی، شکست کپسول، embolism هوا، thrombosis و thrombus، catheter ablation، tying، عفونت و غیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Use the top of the false breakout as your stop - loss point.
[ترجمه گوگل]از بالای شکست نادرست به عنوان نقطه توقف خود استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]از بالای شکست کاذب به عنوان نقطه توقف خود استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. And this can and will result in acne breakout.
[ترجمه گوگل]و این می تواند و منجر به بروز آکنه شود
[ترجمه ترگمان]و این می تواند منجر به شکست آکنه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. According to coal breakout feature, the author has studied the relationship between cutting groove shape and the lump of coal and cutting resistance as well as cutting efficiency.
[ترجمه گوگل]با توجه به ویژگی شکست زغال سنگ، نویسنده رابطه بین شکل شیار برش و توده زغال سنگ و مقاومت برش و همچنین راندمان برش را بررسی کرده است
[ترجمه ترگمان]با توجه به مشخصه شکست ذغال سنگ، نویسنده رابطه بین شکل شیار برش و توده ذغال سنگ و مقاومت برشی و همچنین کاهش کارایی را مطالعه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. The breakout from $ 113 had an upside target of $ 12
[ترجمه گوگل]شکست از 113 دلار هدف صعودی 12 دلاری داشت
[ترجمه ترگمان]فرار از ۱۱۳ دلار یک هدف وارونه از ۱۲ دلار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. That breakout has cleaned out stops placed by bulls and sucked the most rabid bears shorted.
[ترجمه گوگل]این شکست، توقفگاه‌های گاو نر را تمیز کرده و خرس‌های هار را مکیده است
[ترجمه ترگمان]این شکست توقف کرده توسط سفته بازه ای را تمیز کرده و the خرس را مکیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. One and All is Pieta Brown's stunning breakout album with original songs that perfectly meld roots rock and moody alt-country.
[ترجمه گوگل]One and All آلبوم خیره‌کننده پیتا براون با آهنگ‌های اصلی است که ریشه‌های راک و آلت کانتری را کاملاً با هم ترکیب می‌کند
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها آلبوم آغازین stunning براون با آهنگ های اصیل است که کاملا با سنگ ریشه و شهر alt alt ترکیب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. However, that breakout could as easily have been a loser.
[ترجمه گوگل]با این حال، آن شکست به راحتی می توانست یک بازنده باشد
[ترجمه ترگمان]اما این شکست به راحتی می توانست یک بازنده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. The rally breakout in 2008 May set a new point.
[ترجمه گوگل]شکست رالی در سال 2008 نقطه جدیدی را رقم زد
[ترجمه ترگمان]این تظاهرات در سال ۲۰۰۸ یک نقطه جدید را به راه انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تاول زدن (فعل)
blister, scorch, break out, vesicate

شیوع یافتن (فعل)
break out

جوش زدن (فعل)
break out, effervesce

تخصصی

[نساجی] اثر یا جای نخ بندی ( جای پاره شده چند تار در یک محل در ماشین بافندگی )
[برق و الکترونیک] مفصل نقطه ای که در آن یک یا چند رسانا از یک کابل چند سیمه جمع می شوند.

انگلیسی به انگلیسی

• become covered (with pimples, etc.); escape
eruption, sudden outbreak (of disease, etc.); escape

پیشنهاد کاربران

شروع شدن ( پروژه )
بیرون زدن از . . .
I broke out of the house quick.
سریع از خونه بیرون زدم
شروع ناغافل
شکست سطح حمایت
شکست سطح مقاومت
دهن حریف مقابل را سرویس کردن
دقت کنید فعلش break out هست و اسمش outbreak
very successful, especially when compared to something else
صفت
بسیار موفق، به خصوص زمانی که با چیز دیگری مقایسه می شود
By age 18, Matthew Perry was drinking every day, and he hoped his breakout Friends role might serve as a cure for his addiction.
...
[مشاهده متن کامل]

They described 2008 as a breakout year for European technology firms.
She was the breakout star of this year's Women's World Cup.
This was the breakout book by one of the most original writers of his generation.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/breakout
برخی از معانی break out
1, اغاز شدن ناگهانی جنگ و دعوا و آتش سوزی و . . .
۲, شیوع یافتن ( بیماری )
ظاهر شدن, جوش زدن بصورت ناگهانی
عامیانه. . . . ترکوندن!
( بازارهای مالی ) .
شکست سطح قیمتی.
آغاز شدن
ریختن عرق/شراب/ ویسکی . . . در ظرفی که برای نوشیدن هر کدام مدنظر است
جوش زدن
همه غلط نوشتن ، یعنی خاموش کردن آتش
to appear; to occur ( often suddenly )
در بازارهای سرمایه ای مثل بورس عبور قیمت از یک سطح مقاومتی یا حمایتی بر روی نمودار را برک اوت یا شکست می گویند و آندسته از معامله گرانی که اغلب از این شیوه در معاملات خود استفاده می کنند را break out trader می نامند.
break out
1. ( of war, fighting, or similarly undesirable things ) start suddenly
◀️ "forest fires have broken out across Indonesia"
⬛ SIMILAR ⬛
flare up - start/begin suddenly - erupt - burst out - blow up - set in
...
[مشاهده متن کامل]

2. escape
◀️ "a prisoner broke out of his cell"
⬛ SIMILAR ⬛
escape from - make one's escape from - break loose from - burst out of - abscond from - flee from - get free
۱. شیوع پیدا کردن سریعِ ( یک چیز ناخوشایند مثل بیماری، جنگ و . . . )
۲. فرار کردن ( معمولاً با from میاد )
◀️ the virus broke out in a nearby mountain community, Raccoon City : ویروس در یک اجتماع کوهستانی در نزدیکی شهر راکون شیوع پیدا کرد

در مباحث هسته ای : گریز معنی می دهد.
جدا شدن مثلاً ( یکی یا دو تا اسکیت باز ) از دسته جدا شده و . . .
تصور کنید مسابقه ای هست که یکی دو تا اسکیت باز سعی می کنند از دسته "جدا شده" و از حریفان جلو بزنند
شعله ور شدن اتش جنگ
adj
( آهنگ پر موفقیت، بسیار موفق )
⁦✔️⁩ نوظهور و بسرعت شهرت یافته
How 💥Adele's breakout hit💥 Rolling in the Deep
was inspired by a US bus driver
YahooNews. com@
نوظهور هم معنی میده
شعله ور شدن اتش / اتش گرفتن /
Does everyone know what to do if a fire breaks out?
شروع ناگهانی یک اتفاق ناگوار
if something unpleasant such as a fire, fight, or war breaks out, it starts to happen
...
[مشاهده متن کامل]

break something out ( of something )
ناگهانی چیزی از چیز دیگر خارج شدن /به بیرون کشیدن
to remove something from something else by force. Carefully, she broke the gemstone out of the side of the rock face. She broke the gemstone out carefully.
See also: break, out
break out ( in pimples )
جوش زدن صورت
to erupt with something such as a rash, a cold sweat, or pimples. After being in the woods, I broke out in a rash. I think it's poison ivy. I hate to break out like that. Whenever I eat chocolate, I break out in pimples the next day.
See also: break, out
break out ( with a rash )
[for the skin] to erupt with pimples, hives, or lesions, from a specific disease such as measles, chicken pox, rubella, etc. Nick and Dan broke out with chicken pox. They both broke out at the same time.
See also: break, out
فرار از رندان یا یک حادثه خطری
break out ( of something )
1. Lit. to escape from something, often by destructive means, especially from prison. The convicts plotted to break out of prison. You don't have the guts to break out of jail!
2. Fig. to escape from something in one's life that is too confining. I was 16 years old when I finally broke out of my rigid upbringing. She just couldn't break out of her old patterns of behavior.
See also: break, out
break out
1. to burst forth suddenly, as with a fire, a riot, giggling, shouting, etc. A fire broke out in the belfry. A round of giggling broke out when the teacher tripped.
2. Sl. to leave. It's late, man. Time to break out. We broke out a little after midnight.
3. Go to break out ( in pimples ) ; break out ( of something ) ; break out ( with something ) .

برای عرق کردن هم به کار می رود
In legal terms, it refers to when an aspiring nuclear weapons state could break out of its commitments under the widely recognized Nuclear Nonproliferation Treaty
شیوع یافتن
فرار کردن
Start something suddenly like war or illness
جوش زدن
شروع شدن هر نوع اختلال پوستی
شروع شدن - آغاز شدن ناگهانی
شیوع گسترده بیماری، شیوع ناگهانی بیماری
breakout صفت:
کامیابی چشمگیر ناگهانی نسبت به تلاشهای سابق.
تغییر جهت دادن
price breaks out = قیمت تغییر جهت میدهد
عود کردن بیماری
happen suddenly
جانبی، مانند breakout room یعنی اتاق جانبی
به طور ناگهانی روی دادن، حادث شدن،
در گرفتن؛ شیوع یافتن
شکست, گریز, فرار
تغییر رویه دادن
گسترش یافتن، در برگرفتن، فرا گرفتن
1 - ( آغاز ) شدن، برای اتفاقات نا خوشایند بکار میرود
i was in London when the war broke out
وقتی جنگ شد لندن بودم
i was seating in cafe when the fight broke out
وقتی دعوا شد من تو کافه نشسته بودم
...
[مشاهده متن کامل]

2 - فرار کردن از زندان
the man broke out of high security jail
3 - از قالب و چهار چوب درآمدن ( تغییر سبک زندگی به علت خسته شدن و روزمرگی )
I need to break out of my daily routine
4 - ظاهر شدن عارضه پوستی، جوش زدن، تاول زدن و . . .
my whole leg broke out in a painful rash
her face broke out in spots

ورشکستگی
گروهی که از یک اجتماع بزرگتر جدا شده باشد
افزایش ناگهانی
گریز فرار ناگهانی
ناگهان شروع شدن
start suddenly
break up معنی start sudenly میده
ناگهانی شروع شدن
Start suddenly
فرار کردن از زندان
تغییر مسیر، تغییر جایگاه،
1. If sth unpleasant such as fire, fight or war breaks out it starts to happen
2. To scape from a prison
3. To change the way you live because you feel bored
4. If you break out in spots, a rush or sweat they appeare in your skin
جوش صورت
( جنگ، دعوا، آتش و. . . ) در گرفتن - شروع شدن
ناگهان شروع شدنِ چیزی
شهرت بسیار پیدا کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٥٧)

بپرس