bully

/ˈbʊli//ˈbʊli/

معنی: پهلوان پنبه، گوشت، قلدر، گردن کلفت، قلدری کردن، تحکیم کردن
معانی دیگر: زورگو، ضعیف کش، قلچماق، زورگویی کردن، ظلم و جور کردن، گردن کلفتی کردن، (انگلیس - محلی) همدم، همراه، (قدیمی) جاکش، (قدیمی) آدمکش مزدور، (قدیمی) آدم شریف، مرد خوب، شاد و خرم، سرزنده، (امریکا - عامیانه) عالی، خیلی خوب، گوشت گاو قوطی شده، گوشت گاو پخته و نمک زده، کنسرو گوشت گاو

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: bullies
• : تعریف: someone who repeatedly harasses and intimidates those weaker than himself.
مترادف: browbeater, hector
مشابه: ruffian, thug, tough, tyrant

- He was a small boy who frequently got picked on by the bullies.
[ترجمه گوگل] او پسر کوچکی بود که بارها توسط قلدرها مورد آزار و اذیت قرار می گرفت
[ترجمه ترگمان] او پسر کوچکی بود که اغلب توسط قلدرها له می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bullies, bullying, bullied
• : تعریف: to harass and intimidate.
مترادف: browbeat, bullyrag, hector, terrorize
متضاد: coax
مشابه: abuse, buffalo, coerce, cow, domineer, dragoon, harass, intimidate, oppress, ride, ride roughshod over, torment, trample, twist someone's arm, tyrannize

- They bullied the new kid until he found a way to stand up to them.
[ترجمه فرشاد] آنان پسر کوچک را مورد ازار و اذیت قرار دادند تا وقتی که پسرک راهی برای ایستادن جلوی انان پیدا کرد .
|
[ترجمه ایمان حجتی] اونها به پسر تازه وارد زور میگفتند، تا اینکه او راهی برای مقابله باهاشون پیدا کرد
|
[ترجمه گوگل] آنها بچه جدید را مورد آزار و اذیت قرار دادند تا اینکه راهی برای ایستادن در برابر آنها پیدا کرد
[ترجمه ترگمان] اونا بچه جدید رو اذیت کردن تا اینکه یه راهی پیدا کرد که باهاشون کنار بیاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His sister tried to bully him into doing her chores.
[ترجمه گوگل] خواهرش سعی کرد او را برای انجام کارهایش قلدری کند
[ترجمه ترگمان] خواهرش سعی کرد مجبورش کنه که کارای خودش رو انجام بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to act like a bully.
مترادف: hector
مشابه: boss, domineer, lord it, tread on, tyrannize

- He bullies because it makes him feel tough.
[ترجمه گوگل] او قلدری می کند زیرا باعث می شود احساس سختی کند
[ترجمه ترگمان] او قلدری می کند چون باعث می شود احساس راحتی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: (informal) of superior quality; excellent.
مترادف: capital, choice, excellent, great, select, smashing, splendid, superior
مشابه: first-rate, prime, superlative, tiptop, wonderful

- That's a bully idea!
[ترجمه گوگل] این یک ایده قلدر است!
[ترجمه ترگمان] فکر خوبی است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
حرف ندا ( interjection )
• : تعریف: (informal) good! bravo!.
مترادف: bravo, good

- Bully for her; she made the right choice!
[ترجمه گوگل] قلدری برای او؛ او انتخاب درستی کرد!
[ترجمه ترگمان] آفرین به او! او حق انتخاب داشت!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a form of beef preserved by pickling or canning; bully beef.

جمله های نمونه

1. he was a bully and enjoyed hurting others
او آدمی زورگو بود و از آزار دیگران لذت می برد.

2. A bully is always a coward.
[ترجمه گوگل]یک قلدر همیشه ترسو است
[ترجمه ترگمان] یه قلدر همیشه یه بزدل - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was branded an unfeeling bully.
[ترجمه اشکان] او معروف به قلدر بی احساس بود
|
[ترجمه گوگل]او را یک قلدر بی احساس نامیدند
[ترجمه ترگمان] اون یه قلدر بی احساس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I fell victim to the office bully.
[ترجمه گوگل]قربانی قلدر دفتر شدم
[ترجمه ترگمان] من قربانی یه قلدر توی دفتر شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Leave that little girl alone, you big bully!
[ترجمه گوگل]اون دختر کوچولو رو تنها بذار، ای قلدر بزرگ!
[ترجمه ترگمان]! اون دختر کوچولو رو ول کن، قلدر گنده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Leave him alone, you big bully!
[ترجمه گوگل]او را تنها بگذار، ای قلدر بزرگ!
[ترجمه ترگمان]! ولش کن، قلدر گنده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Don't let anyone bully you into doing something you don't want to do.
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید کسی شما را برای انجام کاری که نمی‌خواهید انجام دهید قلدری کند
[ترجمه ترگمان]نذار کسی مجبورت کنه کاری رو که دوست نداری انجام بدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He's got a job in New York? Well, bully for him!
[ترجمه گوگل]او در نیویورک کار پیدا کرده است؟ خوب، برای او قلدر!
[ترجمه ترگمان]اون تو نیویورک کار داره؟ خوب، آفرین بر او!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You've solved the puzzle at last? Well, bully for 'you!
[ترجمه گوگل]بالاخره پازل را حل کردی؟ خوب، برای شما قلدر!
[ترجمه ترگمان]بالاخره معما را حل کردید؟ خوب، آفرین به تو!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Damn you! I'm not going to let you bully me.
[ترجمه گوگل]لعنت به تو! من نمیذارم منو اذیت کنی
[ترجمه ترگمان]لعنت به تو! نمیذارم به من قلدری کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I wasn't going to let him bully me.
[ترجمه گوگل]قرار نبود به او اجازه بدهم مرا قلدری کند
[ترجمه ترگمان]من نمی خواستم به او اجازه دهم که به من قلدری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She quietly swallows the bully you brought to her.
[ترجمه حسین کتابدار] او کاملاً زورگویی های تو را به فراموشی سپرده است.
|
[ترجمه گوگل]او بی سر و صدا قلدری را که برایش آورده اید می بلعد
[ترجمه ترگمان]او به آرامی آن قلدری را که برای او آورده بود قورت داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I've told him a hundred times not to bully people, but he never learns .
[ترجمه حسین کتابدار] صد بار به گفته ام با مردم گردن کلفتی نکند، اما او هرگز این مطلب را آویزه گوش خود نکرد.
|
[ترجمه گوگل]من صد بار به او گفته ام که مردم را قلدری نکن، اما او هرگز یاد نمی گیرد
[ترجمه ترگمان]صد دفعه به او گفتم که به مردم تحمیل نکند، اما او هیچ وقت یاد نمی گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Her mouth had been bloodied by the bully.
[ترجمه حسین کتابدار] یک گردن کلفت، دهان او را خونی کرده بود
|
[ترجمه گوگل]دهانش توسط قلدر خون آلود شده بود
[ترجمه ترگمان]او به زور دهانش را باز کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We think an attempt to bully them into submission would be counterproductive.
[ترجمه گوگل]ما فکر می کنیم که تلاش برای قلدری آنها برای تسلیم شدن نتیجه معکوس خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]ما فکر می کنیم که تلاش برای وادار کردن آن ها به تسلیم، نتیجه معکوس خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The aggression of a bully leaves people feeling hurt,[sentence dictionary] angry and impotent.
[ترجمه گوگل]پرخاشگری یک قلدر باعث می شود افراد احساس آسیب، [فرهنگ جملات] عصبانی و ناتوان می کنند
[ترجمه ترگمان]تجاوز به یک قلدر باعث می شود که مردم آسیب ببینند، فرهنگ لغت را عصبانی و ناتوان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پهلوان پنبه (اسم)
bravado, bully

گوشت (اسم)
flesh, bully, brawn, meat, viand

قلدر (اسم)
racketeer, bully

گردن کلفت (اسم)
thug, bully, ruffian, hoodlum, dumpy, roughneck

قلدری کردن (فعل)
hector, bully, strong-arm

تحکیم کردن (فعل)
strengthen, bully, prestress

انگلیسی به انگلیسی

• intimidator, one who harasses weaker people
intimidate, harass
pleasant, lovely
well done, good
a bully is someone who uses their strength or power to hurt or frighten people.
if someone bullies you, they use their strength or power to hurt or frighten you.
if someone bullies you into doing something, they make you do it by using force or threats.

پیشنهاد کاربران

دوستان همه درست این واژه ی پر مصرف را معنی کردند . تنها چیزی که می توانم اضافه کنم این است که بعد از رواج موبایل های هوشمند و کامپیوتر در زندگی ها ، این واژه بطور انفجاری وارد ادبیات کل جهان شده است و تقریبا معادل کامل در هیچ زبانی ندارد. بوولی و بوولینگ رفتار زشت و غیر قابل کنترلی در مدارس ( بخصوص مختلط ) است که در آن یک دار و دسته از کودکان یا نوجوانان ، تحت رهبری یک عقده ای زیرک و باهوش ، بوسیله ی موبایل و کامپیوتر به هم متصلند وهمیشه فقط یک نفر را ( کودک خوب یا بد ، فرق ندارد ) تارگت می کنند و او را از نظر روانی در گوشه می برند. بولینگ ساده ، فیزیکی است و این خیلی ساده و قابل حل است. ولی بوولینگ روانی ، بسیار پیچیده ، خرد کننده ، و بکلی مخرب است.
...
[مشاهده متن کامل]

اغلب خود کودکانی که جزو دار دسته هستند هم از این مسئله رنج می کشند ولی وحشت و ترس مانع از جدا شدن آنها از گروه می شود. آنها بیشتر از کسی که تارگت می شود رنج می کشندو خرد میشوند.
بحث بسیار پیچیده و مهم است. نسل مردان و زنان بعدی ( متولدین ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۴ ) ، تحت این فشار شیطانی تربیت و بزرگ شده اند و کاملا با نسل های قبلی متفاوتند . انسان قادر به نابود کردن بوولینگ نیست و اگر خدایی در کائنات نباشد تا جلوی این روش شیطانی ارمغان دموکراسی غربی را بگیرد ، می توان گفت اهریمن کاملا پیروز است. شاید آخرین امیدها ، هنوز در سرزمین های له شده ی خاور میانه باشد. اگر مطلب مرا خواندید ، خواهش میکنم پاسخ دهید.

شرور ، شریر
https://www. collinsdictionary. com/us/dictionary/english/bully
Bully به معنای قلدر، یا قلدری کردن هستش
Bullying میشه قلدری
زورگویی / قلدری / ضعیف کشی
قُلدُریدَن.
زورگوییدَن.
قلدر ؛ زورگویی کردن
# Leave that little girl alone, you big bully
# He is one of those school bullies who is always pushing around others
# I'm not going to let you bully me
# Don't let anyone bully you into doing something you don't want to do
قلدری کردن
حرف زور گفتن
گردن کلفت
قلدر
پهلوون پنبه
نام شخصیتی در رمان دور دنیا در هشتاد روز اثر ژول ورن
گردن کلفتی
ضعیف کشی
قلدرمنشانه
قلدری کردن، زورگویی کردن
اذیت کردن تهدید کردن ترساندن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس