bunk

/ˈbəŋk//bʌŋk/

معنی: خوابگاه، هر گونه تختخواب تاشو
معانی دیگر: جای خواب موقت درست کردن، جای خواب موقت دادن به، شب را به سر بردن، بیتوته کردن، تختخواب سفری، تختخواب باریک و سبک که یک سوی آن به دیوار متکی باشد (مثل تختخواب کشتی و سربازخانه)، تختخواب نفرات، آنکادره، بونک، نیم تخت، در بونک خوابیدن، (عامیانه - در مورد سخن یا نوشته) چرند، دروغ، حرف مفت، حرف توخالی وبی معنی، خوابگاه درکشتی یا ترن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a small single bed attached to a wall, as is common on ships.
مشابه: bed, berth, cot, pallet

(2) تعریف: (informal) any kind of bed.
مترادف: bed
مشابه: bunk bed, cot, daybed, pallet, platform bed, sack
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: bunks, bunking, bunked
• : تعریف: (informal) to sleep, esp. in any makeshift place.
مترادف: sleep
مشابه: camp, hit the hay, room, sack out

- I'll bunk on the couch tonight.
[ترجمه گوگل] امشب روی کاناپه میخوابم
[ترجمه ترگمان] من امشب روی کاناپه می خوابم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) nonsense; claptrap.
مترادف: balderdash, baloney, bosh, bunkum, claptrap, hogwash, hokum, humbug, moonshine, nonsense, poppycock, rubbish, tommyrot
مشابه: blather, bullshit, drivel, flummery, mumbo jumbo, rigmarole, rodomontade, twaddle

- His theory is pure bunk.
[ترجمه Mrjn] نظریه ی او چرند محض ( خالص ) است
|
[ترجمه گوگل] نظریه او یک تخته ناب است
[ترجمه ترگمان] نظریه اون تخت pure
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. do a bunk
(انگلیسی - خودمانی) بدون اطلاع قبلی رفتن،جیم شدن،جا خالی کردن

2. the passenger ship had 500 cabins each having four bunk beds
کشتی مسافربری دارای پانصد کابین بود که هر یک چهار تختخواب تاشو داشت.

3. The bunk mattress was hard, the blankets prickly and slightly damp.
[ترجمه گوگل]تشک دو طبقه سفت بود، پتوها خاردار و کمی مرطوب بودند
[ترجمه ترگمان]تشک تخت سخت بود، ملافه ها زبر و کمی مرطوب بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The twins sleep in a bunk bed.
[ترجمه گوگل]دوقلوها در یک تخت دو طبقه می خوابند
[ترجمه ترگمان]دوقلوها در تخت سفری می خوابند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A lot of people bunk off early on Friday.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم در اوایل جمعه از خانه خارج می شوند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم در اوایل روز جمعه از خواب بیدار می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The cashier has done a bunk with the day's takings.
[ترجمه گوگل]صندوقدار با برداشت های روزانه یک تخته انجام داده است
[ترجمه ترگمان]صندوق دار با چراغ گازی یک تخت انجام داده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He left his bunk and went up on deck again.
[ترجمه گوگل]تختخوابش را رها کرد و دوباره روی عرشه رفت
[ترجمه ترگمان]تخت را ترک کرد و دوباره به عرشه رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Can I sleep in the top bunk?
[ترجمه گوگل]آیا می توانم در طبقه بالا بخوابم؟
[ترجمه ترگمان]میتونم تو تخت بالایی بخوابم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We might as well bunk down in this hotel.
[ترجمه گوگل]ممکن است ما هم در این هتل بخوابیم
[ترجمه ترگمان]ما باید تو این هتل جا به جا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Most economists think his theories are sheer bunk.
[ترجمه گوگل]اکثر اقتصاددانان فکر می کنند نظریه های او کاملاً بی اساس هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از اقتصاددانان فکر می کنند که نظریه های او تخت محض هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You can bunk down on the sofa for tonight.
[ترجمه گوگل]می توانید برای امشب روی مبل بخوابید
[ترجمه ترگمان]امشب می تونی روی کاناپه بخوابی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. John and I used to bunk off school.
[ترجمه گوگل]من و جان عادت داشتیم مدرسه را کنار بگذاریم
[ترجمه ترگمان]من و \"جان\" تو مدرسه خوابیده بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. What a load of bunk!
[ترجمه گوگل]چه بار تخته ای!
[ترجمه ترگمان]چه باری است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They'd done a bunk without paying the rent.
[ترجمه گوگل]آنها بدون پرداخت کرایه یک تختخواب را انجام داده بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها بدون پرداخت اجاره یک تخت انجام داده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خوابگاه (اسم)
chamber, bed, doss, dormitory, dorm, bedroom, bedchamber, cubicle, bunk, cabin

هر گونه تختخواب تاشو (اسم)
bunk

انگلیسی به انگلیسی

• built-in bed (as on a ship), narrow bed; nonsense (slang)
sleep in a bunk; occupy a bed; assign to a bunk
a bunk is a bed fixed to a wall, especially in a ship or caravan.
if you do a bunk, you suddenly leave a place without telling anyone; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

- تختخواب چند طبقه
- مزخرف
- پیچوندن کار یا مدرسه باoff
تخت دو طبقه
I can't sleep in a bunk
نمی تونم تو تخت دو طبقه بخوابم
چند معنی مختلف داره ولی یکیشون که در مورد کار، مدرسه و کلاس درس میاد و فعل هم هست معنیش میشه:
پیچوندن - قیچی کردن - نرفتن // زودتر از زمان مقرر ترک کردن
مثال ها:
◀️ This is what happens when we bunk history classes
...
[مشاهده متن کامل]

◀️ We used to bunk off school as kids.
◀️ He bunked off early last Friday.
*هم با off میاد هم بدون آن

Bunk off =skive
Do a bunk
Bunk school
جیم زدن
bunk school
پیچوندن مدرسه
We were literally thrown out of our bunks
ما عملا به بیرون از تختخواب/جای خواب افتاده بودیم/انداخته شدیم
مزخرف - چرت و پرت
feed bunk یعنی آخور
با کسی در یک اتاق خوابیدن
bunk off یعنی یه خط در میون رفتن ( یا اصلن نرفتن واسه یه مدت ) سرِ کار یا مدرسه.

بپرس