bunt

/ˈbən//ˈbən/

معنی: ناخوشی قارچی گندم، زدن توپ، زدن، توپ زدن، الک کردن
معانی دیگر: (انگلیس - محلی) شاخ زدن، (گاو و گوسفند و غیره) با سر زدن، (کشاورزی) بانت (آفت دانه ی گندم و گیاهان مشابه که توسط سماروغ های tilletia ایجاد می شود)، بخش میانی و شکم داده ی تور ماهیگیری، شکم تور، فشار با سر، دربیس بال زدن توپ، غربال، فشاردادن، اصلاح کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: bunts, bunting, bunted
• : تعریف: in baseball, to tap (the ball) so that it lands in the front of the infield.
مشابه: hit
اسم ( noun )
• : تعریف: in baseball, the act or an instance of bunting.
مشابه: hit
اسم ( noun )
(1) تعریف: the central area of a square sail.

(2) تعریف: the drooping portion of a fishing net or cloth object.
اسم ( noun )
• : تعریف: a disease of wheat and other grain plants that is caused by fungi.

جمله های نمونه

1. Jack managed to bunt the fastball.
[ترجمه گوگل]جک موفق شد توپ سریع را بند بیاورد
[ترجمه ترگمان] جک \"تونست توپ رو بگیره\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He squeezed him in with a perfect bunt.
[ترجمه گوگل]او را با یک پت کامل فشار داد
[ترجمه ترگمان]او را با یک توپ محکم فشرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Bunt Newcombe came out of a side door of the stable. He was wearing overalls and a greasy barn smock, and he moved with an odd swing of one leg. "Bum leg, " Dahlia said.
[ترجمه گوگل]بونت نیوکمب از در کناری اصطبل بیرون آمد او کت و شلوار و یک لباس انباری چرب پوشیده بود و با یک تاب عجیب یک پا حرکت می کرد داهلیا گفت: «پای دم پا
[ترجمه ترگمان]نی و کامب از در فرعی اصطبل بیرون آمد دال یا گفت: \" پا برهنه یک پا و یک پای عجیب و غریب پوشیده بود \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Bunt: An attempt by the batter to tap the ball instead of swinging at it.
[ترجمه گوگل]بانت: تلاش باتر برای ضربه زدن به توپ به جای تاب خوردن روی آن
[ترجمه ترگمان]یک تلاش برای ضربه زدن به توپ به جای اینکه به آن ضربه بزند به توپ ضربه می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Night, four assassins one type bunt 100 button, clothing, face he began, holding a knife, to avoid the guard, went straight to Sun Yat-sen lived in never ending.
[ترجمه گوگل]شب، چهار قاتل یک نوع بند 100 دکمه، لباس، صورت او شروع کرد، با نگه داشتن چاقو، برای جلوگیری از نگهبان، مستقیماً به سان یات سن رفت که در آن بی پایان زندگی کرد
[ترجمه ترگمان]شب، چهار تن از قاتلین از یک نوع تکمه، لباس، چهره، با یک دشنه، برای اجتناب از نگهبان، مستقیم به سان یات سن می رفتند و در تمام مدت عمر به زندگی خود ادامه می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A comparative morphological study of wheat karnal bunt, Tilletia indica, and its similar species was made by examining their teliospores under LM and SEM .
[ترجمه گوگل]مطالعه مورفولوژیکی تطبیقی ​​کارنال بونت گندم، Tilletia indica و گونه های مشابه آن با بررسی تلیوسپورهای آنها تحت LM و SEM انجام شد
[ترجمه ترگمان]مطالعه مورفولوژی قیاسی گندم karnal bunt، Tilletia indica و گونه های مشابه آن با بررسی teliospores زیر LM و SEM انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The batter executed the bunt perfectly.
[ترجمه گوگل]خمیر بند را به خوبی اجرا کرد
[ترجمه ترگمان]کره توپ را به طور کامل اجر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Don't bunt. Aim out of the ballpark.
[ترجمه گوگل]خم نکن از محوطه توپ به بیرون نشانه بگیرید
[ترجمه ترگمان]شلیک نکن نقشه مون رو هدف بگیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Bunt Lily: Dharlotte was a firecracker: always trying to get us out of the house.
[ترجمه گوگل]بانت لیلی: دارلوت یک ترقه بود: همیشه سعی می کرد ما را از خانه بیرون کند
[ترجمه ترگمان]bunt: Dharlotte یک ترقه بود: همیشه سعی می کرد ما را از خانه خارج کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. According to the literatures of the Karnal bunt disease, Tilletia indica, the establishment of this disease in China was forecasting by use of the Geographical Information System (GIS).
[ترجمه گوگل]با توجه به ادبیات بیماری کارنال بونت، Tilletia indica، استقرار این بیماری در چین با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) پیش‌بینی می‌شد
[ترجمه ترگمان]طبق مطالعات of bunt bunt، Tilletia indica، تاسیس این بیماری در چین با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS)پیش بینی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Bunt was probably a nickname given to him at school, for going around with his head lowered, ready to bump and shove anybody aside.
[ترجمه گوگل]بونت احتمالاً لقبی بود که در مدرسه به او داده بودند، زیرا با سرش پایین می‌رفت و آماده بود تا هر کسی را بکوبد و کنار بزند
[ترجمه ترگمان]احتمالا یک اسم مستعار در مدرسه بود که سرش را پایین انداخته بود و سرش را پایین انداخته بود و آماده بود کسی را به کناری بیندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Bunt Juley: Bll the Schlegels are exceptional. They are British to the backbone, of course, but their father was German, whelloch is why they care for literature and art.
[ترجمه گوگل]بانت جولی: بلال شلگل ها استثنایی هستند البته آنها تا آخر انگلیسی هستند، اما پدرشان آلمانی بود، به همین دلیل است که آنها به ادبیات و هنر اهمیت می دهند
[ترجمه ترگمان]bunt Juley: Bll ها استثنایی هستند البته آن ها بریتانیایی هستند، اما پدرشان آلمانی است و به همین دلیل است که آن ها به ادبیات و هنر اهمیت می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Don't bunt. Aim out of the ball park. Aim for the company of the immortals.
[ترجمه گوگل]خم نکن از پارک توپ خارج شوید همراهی با جاودانه ها را هدف بگیرید
[ترجمه ترگمان]گریه نکن هدف از پارک توپ هدف برای شرکت of
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Dwarf bunt of wheat ( Tilletia contraversa Kuhu, TCK), is one of the international quarantine wheat disease with destructive harm to wheat production.
[ترجمه گوگل]کوتوله گندم (Tilletia contraversa Kuhu، TCK)، یکی از بیماری‌های قرنطینه بین‌المللی گندم است که آسیب مخربی به تولید گندم وارد می‌کند
[ترجمه ترگمان]Dwarf bunt (Tilletia contraversa Kuhu، TCK)یکی از the بین المللی گندم با آسیب مخرب به تولید گندم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناخوشی قارچی گندم (اسم)
bunt

زدن توپ (اسم)
bunt, putt, punt

زدن (فعل)
cut off, cut, attain, get, strike, stroke, hit, play, touch, bop, lop, sound, haze, amputate, beat, slap, put on, tie, fly, clobber, slat, belt, whack, drub, mallet, chap, throb, imprint, knock, pummel, bruise, pulsate, spray, bunt, pop, frap, smite, nail, clout, poke, ding, shoot, pound, inject, lam, thwack, snip

توپ زدن (فعل)
bid, bluff, kick off, bluster, bunt

الک کردن (فعل)
garble, bunt, screen, sieve, sift

انگلیسی به انگلیسی

• act of hitting a baseball gently; push, butt (as with the head or horns)
push, butt, ram (with the head or horns); hit softly (baseball)

پیشنهاد کاربران

bunt ( کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات )
واژه مصوب: سیاهک پنهان
تعریف: سیاهک ناشی از تی لِتیاله ویس ( Tilletia laevis ) و ت. تریتی سی ( T. tritici ) در گندم که براثر آن محتویات دانه از بین می رود، اما پوشش خارجی آن سالم می ماند و درنتیجه تودۀ سیاه از بیرون دیده نمی شود

بپرس