burrow

/ˈbɜːroʊ//ˈbʌrəʊ/

معنی: پناه گاه، نقب، پنهان شدن، نقب زدن، زیرزمین لانه کردن
معانی دیگر: سوراخ (که توسط حیوان کنده شده باشد)، لانه ی زیر زمینی، سوله، سوراخ کردن، کندن (سوراخ)، تونل زدن، کاویدن، کاوش کردن، جستجو کردن، شکاویدن، سورا  زیرزمینی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a hole or tunnel dug by certain animals, such as rabbits, for use as a hiding place or dwelling.
مترادف: cave, hole, hollow, tunnel
مشابه: cavity, den, lair, refuge, sanctuary

- The hedgehog scurried across the grass and disappeared into its burrow.
[ترجمه گوگل] جوجه تیغی روی علف ها دوید و در لانه آن ناپدید شد
[ترجمه ترگمان] جوجه تیغی از میان علف ها بیرون پرید و در تاریکی ناپدید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: burrows, burrowing, burrowed
(1) تعریف: to dig into or in the earth.
مترادف: dig, excavate, hollow, tunnel
مشابه: furrow, hole, scoop

- The rabbit burrowed in the garden.
[ترجمه گوگل] خرگوش در باغ نقب زد
[ترجمه ترگمان] خرگوش در باغ فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to hide or dwell in a burrow.
مترادف: nest
مشابه: shelter

- The hamster likes to burrow under the wheel in his cage.
[ترجمه گوگل] همستر دوست دارد در قفس خود زیر چرخ نقب بزند
[ترجمه ترگمان] موش دوست دارد زیر چرخ قفسش سوراخ سوراخ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: burrower (n.)
(1) تعریف: to make by or as if by excavating a burrow.
مترادف: dig, hollow, scoop, tunnel
مشابه: cave, cavern, furrow, gouge

- She burrowed her way through the snowdrift.
[ترجمه گوگل] او راه خود را از میان برف نقب زد
[ترجمه ترگمان] راه خود را در میان توده برف فرو برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to make a burrow in.
مترادف: excavate, hollow, tunnel
مشابه: furrow

- The fox burrowed the hillside.
[ترجمه گوگل] روباه دامنه تپه را سوراخ کرد
[ترجمه ترگمان] روباه در دامنه کوه فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. mice burrow underground
موش نقب می زند.

2. some fish burrow into the mud at the bottom of the lake and lay eggs there
برخی ماهیان،گل ته دریاچه را سوراخ می کنند و در آن تخم می گذارند.

3. the rabbit hid in its burrow
خرگوش در سوراخ خود پنهان شد.

4. The larvae burrow into cracks in the floor.
[ترجمه گوگل]لاروها در شکاف های کف فرو می روند
[ترجمه ترگمان]لارو به درون شکاف در زمین فرو می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Earthworms burrow deep into the subsoil.
[ترجمه گوگل]کرم‌های خاکی در اعماق زیر خاک فرو می‌روند
[ترجمه ترگمان]earthworms در اعماق زمین فرو می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Worms burrow down through the soil.
[ترجمه گوگل]کرم ها در خاک فرو می روند
[ترجمه ترگمان]کرم ها در خاک لانه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The turtle hibernates in a shallow burrow for six months of the year.
[ترجمه گوگل]لاک پشت شش ماه از سال را در یک لانه کم عمق به خواب زمستانی می برد
[ترجمه ترگمان]لاک پشت در حدود شش ماه از سال در یک پناه گاه کم عمق راه می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was afraid that they would burrow into his past.
[ترجمه گوگل]می ترسید که در گذشته اش نقب بزنند
[ترجمه ترگمان]می ترسید که آن ها در گذشته او نقب بزنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She may have emerged from the burrow system unnoticed and either slipped away under cover or escaped into an adjoining burrow system.
[ترجمه گوگل]او ممکن است بدون توجه از سیستم لانه بیرون آمده باشد و یا از زیر پوشش خارج شده باشد یا به سیستم لانه مجاور فرار کرده باشد
[ترجمه ترگمان]او ممکن است بدون جلب توجه از پناه گاه بیرون آمده باشد و یا تحت پوشش قرار بگیرد یا به درون یک سیستم پناه گاه مجاور فرار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She is an inch long and digs a burrow six inches deep into soft ground.
[ترجمه گوگل]طول او یک اینچ است و حفره ای به عمق شش اینچ در زمین نرم حفر می کند
[ترجمه ترگمان]او یک اینچ قد دارد و یک سوراخ شش اینچ را در زمین نرم و نرم فرو می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He took his school bag into his burrow, but Clare didn't think he even opened it.
[ترجمه گوگل]کیف مدرسه‌اش را داخل لانه‌اش برد، اما کلر فکر نمی‌کرد حتی آن را باز کند
[ترجمه ترگمان]او کیف مدرسه اش را در پناه گاه خود گرفت، اما کلیر فکر نمی کرد که حتی آن را باز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Toads burrow into the earth to hide from their enemies.
[ترجمه گوگل]وزغ ها برای پنهان شدن از دشمنان خود به زمین نقب می زنند
[ترجمه ترگمان]لزج و لزج در خاک فرو می روند تا از دشمنان خود پنهان شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They may be subdivided into anteaters that burrow, anteaters that climb trees and anteaters that wander over the ground.
[ترجمه گوگل]آنها ممکن است به مورچه خوارانی که گور می زنند، مورچه خوارانی که از درخت ها بالا می روند و مورچه خوارانی که روی زمین سرگردان هستند تقسیم شوند
[ترجمه ترگمان]آن ها ممکن است به anteaters تقسیم شوند، burrow، anteaters که از درختان بالا می روند و anteaters که روی زمین پرسه می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. From the parental burrow Leadville was so far away it was only half real.
[ترجمه گوگل]از لانه والدینی که لیدویل آنقدر دور بود که فقط نیمه واقعی بود
[ترجمه ترگمان]از نقب زدن پدر و مادرش چندان دور نبود که فقط نیمی واقعی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پناه گاه (اسم)
burrow, shelter, stronghold, sanctuary, asylum, harbor, refuge, awning, harborage, blindage, hovel, covert, howff, resort

نقب (اسم)
burrow, hole, tunnel, mine

پنهان شدن (فعل)
abscond, hide, burrow, fudge, ensconce

نقب زدن (فعل)
burrow, bore, tunnel, undermine

زیرزمین لانه کردن (فعل)
burrow

تخصصی

[زمین شناسی] سوراخ زیرزمینی ،پناهگاه ،زیرزمین لانه کردن، نقب، راه باریک زیرزمینی

انگلیسی به انگلیسی

• hole, lair, den
dig a hole or tunnel (in the ground); investigate; hide
a burrow is a tunnel or hole in the ground, dug by an animal such as a rabbit.
when an animal burrows, it digs a tunnel or hole in the ground.

پیشنهاد کاربران

سوله
سوراخ ؛ ( سوراخ هایی که حیواناتی مثل روباه و سنجاب و. . . بعنوان لانه یا مکانی امن در زمین حفر میکنند. )
noun
[count] : a hole or tunnel in the ground that an animal ( such as a rabbit or fox ) makes to live in or for safety
verb
1 : to make a hole or tunnel in the ground by digging — usually into or under
...
[مشاهده متن کامل]

[no obj]
◀️The rabbit burrowed into the side of the hill
◀️The frogs burrow under the mud
[ obj]
◀️The mole burrowed its way under the ground
2 always followed by an adverb or preposition : to move or press under, through, or into something
[no obj]
◀️She burrowed [=snuggled] deep under the blankets.
I burrowed [= ( more commonly ) dug] through my purse looking◀️ for change
[ obj]
The baby burrowed [=nestled] her head into/against her◀️ mother's chest
◀️ The snake burrowed into my arm
- The rabbit hid in its burrow.
- خرگوش در سوراخ خود پنهان شد.
- Some fish burrow into the mud at the bottom of the lake and lay eggs there.
- برخی ماهیان، گل ته دریاچه را سوراخ می کنند و در آن تخم می گذارند.
- Mice burrow underground.
- موش نقب می زند.
- To find the ring, she began burrowing under the books.
- برای پیدا کردن انگشتر شروع به گشتن زیر کتاب ها کرد.
- As I was cold, I burrowed deeper under the blanket.
- چون سردم بود بیشتر زیر پتو خزیدم.
- burrower
- کاوگر، نقب زن

A burrow is a hole or tunnel excavated into the ground by an animal to construct a space suitable for habitation or temporary refuge, or as a byproduct of locomotion
یک لانه زیرزمینی یک سوراخ یا تونل به داخل زمین است که حیوانات برای ایجاد یک فضای مناسب برای مسکن، پناهگاه موقت، یا به عنوان یک محصول جانبی از نقل و انتقال حفر می کنند. لانه های زیرزمینی نوعی پناهگاه را در برابر شکار و قرار گرفتن در معرض عوامل خارجی فراهم می کنند و تقریباً در هر بیوم و در میان انواع فعل و انفعالات بیولوژیکی یافت می شوند.
...
[مشاهده متن کامل]

burrowburrow
منابع• https://en.wikipedia.org/wiki/Burrow
burrow ( زمین‏شناسی )
واژه مصوب: زیوارِخنه
تعریف: حفره ای لوله ای یا استوانه ای که کرم ها یا نرم تنان یا دیگر بی مهرگان گل خوار در رسوبات سست یا نرمِ اولیه ایجاد کرده اند
زیر و رو کردن ، جستجوکردن
لانه زیرزمینی، حفره ای که یک حیوان حفر می کند
Dig a burrow :
نقب زدن در زمین
سوراخ حفر کردن

حفره

بپرس