butter

/ˈbətər//ˈbʌtə/

معنی: کره، روغن، روغن زرد، کره مالیدن روی، چاپلوسی کردن
معانی دیگر: هرچیز کره مانند، انواع روغن های گیاهی که در حرارت معمولی سفت هستند، (شیمی) نام قدیمی کلریدهای فلزی، (معمولا با: up) چاپلوسی کردن، شیره مالی کردن، کره مالیدن (روی نان)، کره زدن به

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a solid fat made by churning cream, used for cooking and spreading on bread.

(2) تعریف: any of a number of foods similar to butter in texture or use as a spread.
مشابه: spread

- peach butter
[ترجمه گوگل] کره هلو
[ترجمه ترگمان] کره هلو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- cashew butter
[ترجمه لیویک] کره بادام زمینی
|
[ترجمه گوگل] کره بادام هندی
[ترجمه ترگمان] کره جوز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- cocoa butter
[ترجمه فاطمه] کرم کاکائو
|
[ترجمه گوگل] کره کاکائو
[ترجمه ترگمان] کره کاکائو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: butters, buttering, buttered
عبارات: butter up
• : تعریف: to apply butter to.

- Please don't butter my toast.
[ترجمه M13AEED] لطفا به نان تست من کره نزنید . .
|
[ترجمه گوگل] لطفا نان تست من را کره نزنید
[ترجمه ترگمان] لطفا به سلامتی من دست نزن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. butter of antimony
کره ی آنتیموان

2. butter squares
قالب های کره

3. apple butter
کره ی سیب،خمیر سیب

4. cocoa butter
کره ی کاکائو

5. herbed butter
کره دارای گیاهان معطر و ادویه ای

6. peanut butter
کره ی بادام زمینی (بادام زمینی کوبیده)

7. salt butter
کره ی نمک زده

8. sweet butter
کره ی بی نمک

9. the butter was beginning to run
کره داشت آب می شد.

10. blend the butter and sugar together!
شکر را با کره مخلوط کن !

11. bread and butter
نان و کره

12. to melt butter
کره را آب کردن

13. to spread butter on bread
روی نان کره مالیدن

14. to spread butter over the bread
کره روی نان مالیدن

15. bread and butter
1- نان و کره 2- امرار معاش،(کسب) روزی 3- بخش اصلی

16. a lump of butter
یک قلنبه کره

17. a pat of butter
یک قلمبه کره

18. a print of butter
یک قالب کره

19. go easy on butter
کمتر کره مصرف کن.

20. she tried to butter up the new teacher
سعی می کرد سر معلم جدید شیره بمالد.

21. look as if butter would not melt in one's mouth
تظاهر به کمرویی کردن،کمرو و معصوم به نظر آمدن

22. mix the sugar and butter to a smooth paste
شکر و کره را بزن و تبدیل به خمیر یکدست بکن.

23. perishable items such as butter and fruit
اقلام فاسد شدنی مانند کره ومیوه

24. to toss carrots in butter
هویج ها را با کره مخلوط کردن

25. to turn cream into butter
سرشیر را تبدیل به کره کردن

26. the toast was dripping with butter
از نان برشته کره می چکید.

27. like a (hot) knife through butter
مانند چاقو (ی داغ) در کره،به آسانی،بدون اشکال

28. the child had besmeared his face with butter and honey
کودک کره و عسل را به صورت خود مالیده بود.

29. She never spares the butter when baking.
[ترجمه گوگل]او هرگز هنگام پخت از کره دریغ نمی کند
[ترجمه ترگمان]او هرگز کره را به هنگام پخت دریغ نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. You can substitute oil for butter in this recipe.
[ترجمه گوگل]در این دستور می توانید روغن را جایگزین کره کنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید روغن برای کره را در این دستور پخت جایگزین کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کره (اسم)
butter, globe, sphere, butterfat

روغن (اسم)
butter, unction, ointment, grease, unguent, oil, lubricant, ghee

روغن زرد (اسم)
butter

کره مالیدن روی (اسم)
butter

چاپلوسی کردن (فعل)
praise, adulate, flatter, blandish, butter, coax, collogue, sweet-talk, fraise, gloze, slaver, soft-soap, truckle, wheedle

انگلیسی به انگلیسی

• solid fat substance derived from milk
spread with butter, spread butter on
butter is a yellowish substance made from cream which you spread on bread or use in cooking.
when you butter bread or toast, you spread butter on it.
if you say that butter wouldn't melt in someone's mouth, you mean that they look very innocent but you know that they have done something wrong or are intending to.
see also bread and butter.
if you butter someone up, you praise them or try to please them, because you want to ask them a favour; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

This term is used to describe something that is extremely smooth and soft, often with a velvety texture.
این اصطلاح برای توصیف چیزی استفاده می شود که بسیار صاف و نرم است و اغلب دارای بافتی مخملی است.
...
[مشاهده متن کامل]

The buttery leather seats in the car were so comfortable.
Her singing voice is smooth like butter.

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-smooth/
کره . روغن زرد، کره مالیدن، چاپلوسی کردن
در معنای فعل یعنی کره مالیدن روی چیزی
margarine از روغن گیاهی ( روغن نباتی ) تهیه می شود اما butter از شیر.
تفاوت اصلی بین توفو ( tofu یا کره سویا ) ، کره ( butter ) و مارگارین در مواد تشکیل دهنده و فرآیندهای تولید آن ها است. توفو یک محصول مبتنی بر سویا است، در حالی که کره از لبنیات و مارگارین معمولاً از روغن نباتی تصفیه شده و آب تهیه می شود. کره گیاهی ( Vegan butter ) تضمین شده است که پایه گیاهی دارد، در حالی که مارگارین مجاز است حاوی مواد جامد شیر باشد لذا ممکن است هنوز حاوی ردپای کمی از محصولات لبنی باشد، در حالی که کره گیاهی کاملاً عاری از هرگونه فرآورده حیوانی است. از نظر طعم، مارگارین در مقایسه با کره گیاهی طعم کمی شور یا تندتری دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

Butter hand
دست پا چلفتی
کره حیوانی
butter ( n ) ( bʌt̮ər ) =a soft yellow food made from cream, used in cooking, and for spreading on bread, e. g. Fry the onions in butter.
butter
#کره
از ریشه اوستایی *gʷow - yo - گاویو می باشد. و در پارسی پهلوی و پارسی نو ساسانی به کرگو و کرگ ( karaga ) دگردیس شده است.
کرگو به چن گرفته شده از گاو است شیر گاو را که در مشک میزنند چربی شیر از ان جدا شده و برای همین به آن کرگو گفته میشود
...
[مشاهده متن کامل]

امروزه این واژه به ریخت کره در فارسی بهره برده میشود
این واژه وارد زبان اوربی ( عربی ) شده و به ریخت کرج در آمده است.
در انگلیسی به کره butter گویند
که از ریشه یونانی βοῦς� ( bo�s. �“cow” ) � ‎�τυρός� ( tur�s, �“cheese
به چم پنیر گاو گرفته شده است
خود واژه bo�s یونانی از *gʷous گو و گاو پارسی و tur�s از واژه پارسی تور tavar به چم برامدگی یا تورم می آید
هنگامی که شیر گاو را میزنند درون شیر لایه های چربی به هم پیوسته شده و در بالای شیر می آیده و به ریخت تورم در می ایند
Butter به چم تورم های داخل شیر بعد از زدن آن گفته میشود که همگی از ریشه پارسی هستند
واژه tuber انگلیسی به چم ترب از ریشه پارسی به چم تورم کرده است
@iranaryan
https://en. m. wiktionary. org/wiki/βούτυρον#
برای خوانش بیشتر دوستداران از درگاه بالا بهره ببرید

he is always butter of the class in math
او در ریاضی همیشه شاگرد آخر کلاس است.
کره
Butter fingers
دستو پاچلفتی
من نمیفهمم
اینا چند تا کره دارن
butter tofu
این دو تا معنی کره رو میدن
cow paste
واژه butter به معنای کره
واژه butter به معنای کره به نوعی خوراکی لبنی نرم و زرد رنگ گفته می شود که یا روی نان می مالند و می خورند یا برای آشپزی و شیرینی پزی از آن استفاده می کنند. واژه butter یک اسم غیرقابل شمارش است و هیچگاه s جمع نمی گیرد. این کره در معنای کلی به کره حیوانی اطلاق می گردد و برای کره گیاهی از margarine ( مارگارین ) استفاده می کنند.
...
[مشاهده متن کامل]

منبع: سایت بیاموز

butter :کَره
اسم یکی از اهنگای بی تی اس
Butter is made from milk
کره از شیر درست می شود ↖️
کره
how much butter do we need
چه قدر کره نیاز داریم 🧈🧈🧈🧈
نانان کره ای چیزی که به کره مالیده شده باشه
کره
butter : کره، روغن
butter up : گول زدن، سر کسی را شیره مالیدن
کره و چربی
کره و روغن مغزها و هر چیز چرب دیگر
چیزهای کره مانند
با کره و یا روغن چیزی را چرب کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)

بپرس