buttons

/ˈbʌtənz//ˈbʌtənz/

(انگلیس - خودمانی) پادو هتل، باربر هتل، شاگرد، نوکر، پادو

جمله های نمونه

1. pearl buttons
دکمه های صدفی

2. they sold buttons that said: "vote for john doe"
آنها سنجاق های سینه ای را می فروختند که روی آن نوشته بود: ((به جان دو رای بدهید))

3. one of the buttons fell off
یکی از دکمه ها افتاد.

4. a shirt with some buttons wanting
پیراهنی که برخی دکمه های آن افتاده است

5. one of my shirt buttons is missing
یکی از دکمه های پیراهنم افتاده است.

6. she opened the top two buttons of her dress
او دو دکمه ی بالای پیراهن خود را باز کرد.

7. rameen was playing with the radio's buttons and dial
رامین با دکمه ها و صفحه ی تنظیم رادیو بازی می کرد.

انگلیسی به انگلیسی

• bellboy in a hotel, pageboy (british usage)

پیشنهاد کاربران

جمع کلمه button
دکمه ها
دکمه های بزرگ
فشار دادن
دکمه ها

بپرس