by chance

/baɪ ʧæns//baɪ ʧɑːns/

از هر راهی، به هر طریق، هر طور که شده، تصادفا، اتفاقا، الله بختی، برحسب اتفاق یاتصادف

جمله های نمونه

1. Life gets better not by chance, but by change.
[ترجمه گوگل]زندگی نه از روی شانس، بلکه با تغییر بهتر می شود
[ترجمه ترگمان]زندگی بهتر می شود، اما با تغییر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They had met by chance at university and finished up getting married.
[ترجمه نوید همتی] آنها به طور اتفاقی در دانشگاه با یکدیگر آشنا شدند و در پایان ازدواج کردند
|
[ترجمه گوگل]آنها به طور اتفاقی در دانشگاه با هم آشنا شده بودند و ازدواجشان به پایان رسید
[ترجمه ترگمان]آن ها در دانشگاه با شانس آشنا شده بودند و ازدواج کردن را تمام کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I met her quite by chance.
[ترجمه Lena] من اورا به طور کاملا تصادفی ملاقات کردم
|
[ترجمه گوگل]کاملا اتفاقی با او آشنا شدم
[ترجمه ترگمان]به احتمال زیاد با او آشنا شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He got into music by chance.
[ترجمه Kb] او به طور اتفاقی وارد موسیقی شد
|
[ترجمه گوگل]او به طور اتفاقی وارد موسیقی شد
[ترجمه ترگمان] اون با شانس به موسیقی نفوذ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I met him by chance out walking yesterday.
[ترجمه گوگل]دیروز در راه رفتن اتفاقی او را دیدم
[ترجمه ترگمان]دیروز با تصادف او را دیدم که راه می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Our meeting in London was quite by chance.
[ترجمه گوگل]ملاقات ما در لندن کاملاً تصادفی بود
[ترجمه ترگمان]ملاقات ما در لندن کاملا تصادفی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I stumbled across the place quite by chance.
[ترجمه گوگل]کاملاً تصادفی به آن مکان برخورد کردم
[ترجمه ترگمان]کاملا تصادفی به آن مکان برخورد کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He had met Mr Maude by chance.
[ترجمه گوگل]او به طور اتفاقی با آقای ماد آشنا شده بود
[ترجمه ترگمان]او آقای \"مود\" را با شانس ملاقات کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I bumped into her quite by chance in Oxford Street.
[ترجمه گوگل]من به طور اتفاقی در خیابان آکسفورد با او برخورد کردم
[ترجمه ترگمان]تصادفا در خیابان آکسفورد با تصادف به او برخوردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The pair met often — at first by chance but later by design.
[ترجمه گوگل]این جفت اغلب ملاقات می کردند - در ابتدا به طور تصادفی اما بعداً با طراحی
[ترجمه ترگمان]این زوج اغلب در ابتدا با شانس و بعدها با طراحی دیدار کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The police came upon the hideout purely by chance.
[ترجمه گوگل]پلیس کاملاً تصادفی به مخفیگاه رسید
[ترجمه ترگمان]پلیس فقط تصادفا به مخفیگاه آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I met her by chance at the airport.
[ترجمه گوگل]من به طور اتفاقی او را در فرودگاه ملاقات کردم
[ترجمه ترگمان]تصادفا او را در فرودگاه دیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I saw the letter purely by chance.
[ترجمه گوگل]من نامه را کاملا تصادفی دیدم
[ترجمه ترگمان]من این نامه را فقط تصادفا دیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We were thrown together by chance at a conference.
[ترجمه گوگل]ما به طور اتفاقی در یک کنفرانس دور هم جمع شدیم
[ترجمه ترگمان]ما با هم در یک کنفرانس با هم برخورد کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• by accident, randomly

پیشنهاد کاربران

شانسکی
به طور تصادفی
انتظار نداشتن
( مثلا ما اتفاقی یک فرد آشنا را در بیرون میبینیم بدون اینکه قرار گذاشته بودیم )
شانسی، اتفاقی
perchance
از شانس ما
random
به صورت شانسی
به صورت اتفاقی
اتفاقی
شانسی
تصادفی

بپرس