by force


دارای دوران فعالیت شدید و سپس دوران آرامش، به زور، به اجبار

جمله های نمونه

1. The drop hollows the stone, not by force, but by the frequency of its fall.
[ترجمه گوگل]قطره سنگ را نه به زور، بلکه با دفعات افتادن آن گود می‌کند
[ترجمه ترگمان]زمین بر سنگ فرود می آید، نه به زور، بلکه با فرکانس پایین آمدن آن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The rioters were taken away by force.
[ترجمه گوگل]اغتشاشگران را به زور بردند
[ترجمه ترگمان]آشوب گران به زور گرفته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The usurper took power by force.
[ترجمه گوگل]غاصب به زور قدرت را به دست گرفت
[ترجمه ترگمان]غاصب قدرت را به دست گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He took the money from his wife by force.
[ترجمه گوگل]پول را به زور از همسرش گرفت
[ترجمه ترگمان]پول را به زور از همسرش گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A great man can dominate others by force of character.
[ترجمه گوگل]یک مرد بزرگ می تواند به زور شخصیت بر دیگران مسلط شود
[ترجمه ترگمان]یک مرد بزرگ می تواند بر دیگران تسلط داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They imposed their government by force on the resistant population.
[ترجمه گوگل]آنها حکومت خود را به زور بر جمعیت مقاوم تحمیل کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها دولت خود را به زور بر علیه مردم مقاوم وضع کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I pressed out the rest of shampoo by force.
[ترجمه گوگل]بقیه شامپو را به زور فشار دادم
[ترجمه ترگمان] با زور بقیه شامپو رو فشار دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The king made laws and imposed them by force.
[ترجمه گوگل]شاه قوانینی وضع کرد و به زور وضع کرد
[ترجمه ترگمان]پادشاه قوانینی تشکیل داد و آن ها را به زور تحمیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You can't obtain my consent by force.
[ترجمه گوگل]شما به زور نمی توانید رضایت من را جلب کنید
[ترجمه ترگمان]تو نمی توانی موافقت مرا با زور بدست بیاوری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was taken from his home by force.
[ترجمه گوگل]او را به زور از خانه اش بردند
[ترجمه ترگمان]او را به زور از خانه اش بیرون بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They wanted a pretext for subduing the region by force.
[ترجمه گوگل]آنها بهانه ای می خواستند تا منطقه را به زور تحت سلطه خود درآورند
[ترجمه ترگمان]آن ها بهانه ای برای تسخیر منطقه به زور می خواستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He took it by force.
[ترجمه گوگل]به زور گرفت
[ترجمه ترگمان]او آن را با زور به دست گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We were obliged to go by force of circumstance.
[ترجمه گوگل]ما مجبور شدیم به زور شرایط برویم
[ترجمه ترگمان]مجبور بودیم با این وضع کنار بیایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Unconsciously, by force of habit, she plugged the coffee pot in.
[ترجمه گوگل]ناخودآگاه به زور عادت قهوه جوش را به برق وصل کرد
[ترجمه ترگمان]ناخودآگاه، با توجه به عادت، قهوه جوش را جمع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The enemy's resistance has stalled by force.
[ترجمه گوگل]مقاومت دشمن به زور متوقف شده است
[ترجمه ترگمان]مقاومت دشمن با زور متوقف شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• powerfully, compellingly, forcefully, coercively

پیشنهاد کاربران

بنا خواست
( قسراً ) قسراً. [ ق َ رَن ْ] ( ع ق ) قهراً. جبراً. به ناچار. به ناخواست به ناخواه. به زور. به ستم : قلعه شاه دز را. . . در حصار گرفت و لشکرها بر مدار آن بداشتند به یک دو روز آن حصن را قهراً و قسراً بگشادند. ( جهانگشای جوینی ) .
با زور و جبر، با زحمت، با قدرت، اجباراً، قاطعانه

بپرس