crest

/ˈkrest//krest/

معنی: قله، طره، تاج، ستیغ، یال، کلاله، بالاترین درجه، فش، به بالاترین درجه رسیدن
معانی دیگر: (بخش فرازین هرچیز) ستیغ، فرازینگاه، نوک، سر، راس، پرندک، پلوان، خط الراس، اوج، اوگ، بیشینه، به اوج رسیدن، فرازین شدن، (هرگونه برجستگی یا زائده بر سر جانور) تاج، کاکل، پوپ، (پر یا آذینی که سابقا روی کلاه یا خود می زدند) تاژه، افسر، جغه، نیم تاج، خود، قله ی کلاه خود، تارک کلاه، (نشان های نجابت خانوادگی) سرسپر (نشانی که بالای سپر خانوادگی یا روی مهر یا بالای نامه های رسمی رسم می شد)، (اسب و شیر و غیره) یال، کوپال، گرم، رجوع شود به: cresting، برآمدگی، کوفک، تیغه (به ویژه برآمدگی یا تیغه ی استخوان)، (با تاج یا کاکل و غیره) آراستن، تاجدار یا کاکل دار (و غیره) کردن، در راس یا سر چیزی قرار گرفتن، تاج شدن، ستیغ
crest(ing)
ورزش : نوار رنگى دور بدنه تیر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a tuft or other projecting growth on an animal's head, such as the comb of a rooster, or anything resembling such a growth.
مشابه: crown

- This type of cockatoo has a pink crest.
[ترجمه گوگل] این نوع کاکادو دارای تاج صورتی است
[ترجمه ترگمان] این نوع طوطی کاکل قرمز رنگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an emblem or heraldic device displayed above the shield on a coat of arms.
مشابه: arm

- A lion is part of his family's crest.
[ترجمه گوگل] یک شیر بخشی از تاج خانواده اش است
[ترجمه ترگمان] شیر بخشی از تاج خانواده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a peak or prominence, as of a mountain or wave.
مشابه: crown, height, peak, ridge

- When the soldiers reached the crest of the hill, they were instantly fired upon.
[ترجمه گوگل] هنگامی که سربازان به قله تپه رسیدند، بلافاصله به آنها شلیک شد
[ترجمه ترگمان] وقتی سربازان به بالای تپه رسیدند بلافاصله شلیک کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- In the morning, fog obscured the crest of the mountain.
[ترجمه گوگل] صبح، مه تاج کوه را پوشانده بود
[ترجمه ترگمان] صبح، مه قله کوه را پوشانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: the highest level.
مشابه: acme, crown, height, peak, top

- At the crest of the flood, the water level reached twenty feet.
[ترجمه گوگل] در اوج سیل، سطح آب به بیست پا رسید
[ترجمه ترگمان] در ستیغ سیل، سطح آب به بیست پا می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She was at the crest of her professional career when she fell ill.
[ترجمه گوگل] او در اوج حرفه حرفه ای خود بود که بیمار شد
[ترجمه ترگمان] وقتی بیمار شد، او در اوج کار حرفه ای خود بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to form the highest point or reach the highest level.
مشابه: peak

- The river crested earlier than expected, and damage from the flood was less extensive than predicted.
[ترجمه گوگل] رودخانه زودتر از حد انتظار اوج گرفت و خسارات ناشی از سیل کمتر از حد پیش بینی شده بود
[ترجمه ترگمان] ارتفاع رودخانه زودتر از حد انتظار بود و خسارت ناشی از سیل کم تر از پیش بینی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: crests, cresting, crested
مشتقات: crested (adj.), crestless (adj.)
(1) تعریف: to reach the top or peak of.
مشابه: crown

(2) تعریف: to top with, or as though with, a crest.

جمله های نمونه

1. crest voltage
حداکثر ولتاژ

2. the crest of a mountain
ستیغ کوه

3. the crest of a wave
نوک موج،سرخیزاب

4. the crest of chinese civilization
اوج تمدن چین

5. The band are riding on the crest of a wave with the worldwide success of their number one selling single.
[ترجمه گوگل]این گروه با موفقیت جهانی تک آهنگ شماره یک خود در حال فروش بر روی تاج یک موج هستند
[ترجمه ترگمان]گروه بر بالای موج حرکت می کنند و موفقیت جهانی شماره آن ها تنها به فروش می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We finally reached the crest of the ridge.
[ترجمه گوگل]بالاخره به تاج یال رسیدیم
[ترجمه ترگمان]بالاخره به ستیغ تپه رسیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They've been on the crest of the wave ever since their election victory.
[ترجمه گوگل]آنها از زمان پیروزی در انتخابات بر روی قله این موج بوده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها از زمان پیروزی انتخاباتی خود در قله موج بوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The band is riding the crest of its last tour.
[ترجمه گوگل]گروه در آخرین تور خود سوار می شود
[ترجمه ترگمان]گروه بر قله آخرین تور خود سوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The male is recognizable by its yellow crest.
[ترجمه گوگل]نر با تاج زردش قابل تشخیص است
[ترجمه ترگمان]نر توسط تاج زرد خود قابل تشخیص است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Both birds had a dark blue crest.
[ترجمه گوگل]هر دو پرنده تاج آبی تیره داشتند
[ترجمه ترگمان]هر دو پرنده یک ستیغ آبی تیره داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. On the wall is the family crest.
[ترجمه گوگل]روی دیوار نشان خانواده است
[ترجمه ترگمان]روی دیوار تاج خانوادگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She is on the crest of a wave at the moment following her Olympic success.
[ترجمه گوگل]او در حال حاضر پس از موفقیت خود در المپیک بر روی تاج یک موج قرار دارد
[ترجمه ترگمان]او در حال حاضر به دنبال موفقیت در المپیک، در بالای موج یک موج قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The cock bristled his crest.
[ترجمه Edris nozari] خروس تاجش را سیخ کرد
|
[ترجمه گوگل]خروس تاجش را خیس کرد
[ترجمه ترگمان]خروس بر یال او سیخ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Accompanying the expanded domain of r4 expression, neural crest cells migrating from this region also express r4 markers.
[ترجمه گوگل]همراه با دامنه گسترش یافته بیان r4، سلول های تاج عصبی که از این منطقه مهاجرت می کنند نیز نشانگرهای r4 را بیان می کنند
[ترجمه ترگمان]همراه با دامنه گسترده بیان r۴، سلول های تاج عصبی که از این منطقه مهاجرت می کنند نیز مارکرهای r۴ را بیان می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This rising wave of Euro-skepticism has yet to crest.
[ترجمه گوگل]این موج فزاینده بدبینی به یورو هنوز به اوج نرسیده است
[ترجمه ترگمان]این موج رو به افزایش شک و تردید اروپا هنوز به اوج خود نرسیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The crest is displayed during courtship encounters at breeding colonies.
[ترجمه گوگل]این تاج در هنگام معاشقه در مستعمرات تولید مثل نمایش داده می شود
[ترجمه ترگمان]این تاج در طول دوران نامزدی در کلونی های پرورش نمایش داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قله (اسم)
point, acme, climax, culmination, zenith, top, peak, summit, crest, vertex, knoll, pap, knap

طره (اسم)
brink, end, crest, extremity, tuft, edging, brim, tress, lock of hair, ringlet

تاج (اسم)
crest, corona, rostrum, crown, copestone, miter, coronet

ستیغ (اسم)
peak, crest, hilltop

یال (اسم)
crest, mane

کلاله (اسم)
crest, stigma, tuft, tussock, ringlet

بالاترین درجه (اسم)
crest

فش (اسم)
crest, purl, mane, hush

به بالاترین درجه رسیدن (فعل)
crest

تخصصی

[عمران و معماری] تاج - قله - برآمدگی انحنا - تراز سرریز - نوک - آستانه - پاشنه - بالا - سر - ستیغ
[برق و الکترونیک] مقدار حداکثر، اوج
[زمین شناسی] خط الراس ،ستیغ، تاج سد - (زمین شناسی ساختمانی): بلندترین نقطه یک چین مشخص در هر مقطع طولی (عمودی). مقایسه شود با: سطح ستیغ، خط ستیغ، خط الراس. - (زمین ریخت شناسی): بلندترین نقطه یا خط یک زمین است که از آن سطح به سمت پایین در جهات مختلف شیب دار می شود. خصوصاً بلندترین نقطه یک کوه یا تپه یا بلند ترین خط یا پشته بالارونده یک رشته کوه یا رشته ای از تپه ها. - نیز ببینید: چکاد، قله.
[ریاضیات] پهنای سردندانه، تارک دندانه، رأس، قله، بحران
[خاک شناسی] قله
[آب و خاک] نوک، قله، تاج، ستیغ، اوج

انگلیسی به انگلیسی

• tuft of feathers (as decoration, on a bird, etc.); part of a coat of arms; highest point; ridge
reach the top; form a ridge or crest; decorate with a crest
the crest of a hill or a wave is the highest part of it.
a crest is also a design that is the sign of a noble family, a town, or an organization.
if a river, lake, or floodwaters crest at a particular level, that is the highest level that they reach.
the crest of a wave: see wave.

پیشنهاد کاربران

crest 3 ( n ) =a design used as the symbol of a particular family, organization, etc. , especially one that has a long history, e. g. the university crest.
crest
crest 2 ( n ) =a group of feathers that stand up on top of a bird's head, e. g. The male is recognizable by its yellow crest.
crest
crest 1 ( n ) ( krɛst ) =the top part of a hill or wave, e. g. surfers riding the crest of the wave.
crest
crest ( پزشکی - دندان پزشکی )
واژه مصوب: ستیغ
تعریف: در کالبدشناسی ، لبۀ برآمدۀ معمولاً استخوانی
crest ( noun ) = ridge ( noun )
به معناهای: نوک، قله، بلندا/برآمدگی، برجستگی، خرپشته/یال، خط الراس ( کوه ) ، سلسله کوه
به عنوان اسم ( noun ) :
۱ - طره یا تاج از جنس پر ، خز یا پوست روی سر یک پرنده یا نوعی جانور.
۲ - قلّه یا نوک تپه ( کوه )
۳ - قسمت بالای موج که پیچ خورده و کف آلود است.
۴ - نشان ، مارک ، برند متعلق به یک کمپانی یا گروه.
...
[مشاهده متن کامل]

به عنوان فعل ( verb ) :
۱ - کف کردن همراه با پیچ خوردگی
۲ - دستیابی به نوک قلّه، صعود
۳ - به بالای چیزی متصل شدن، بَر سَر دَر نصب شدن

قفسه سینه
آرم، نشان، علامت، مارک
family crest
نشان خانوادگی
قسمت فوقانی موج دریا که به صورت کف آلود و پیچشی شکل در حال سقوط است

بپرس