cake

/ˈkeɪk//keɪk/

معنی: کیک، قالب، قرص، بشکل کیک دراوردن، قالب کردن
معانی دیگر: (شیرینی پزی) کیک، (چونه یا توده ای از خمیر یا سیب زمینی کوفته و غیره که طبخ یا سرخ شود) شامی، نواله، کنجاله، (صابون و یخ و کره و غیره) قالب، کلوچه، (هر چیزی که سفت شده یا بسته شده باشد مثل گل یا خون)، کبره، پوسته، لخته، دلمه، قشر، کبره بستن، پوسته بستن (مثل گل و لای)، دلمه بستن (مثل خون)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: take the cake
(1) تعریف: a sweet, baked food made with flour, sugar, and eggs, often in the form of a loaf or round layers.
مشابه: bun, cupcake, kuchen, pastry, pie, tart, torte

- I'll make her a cake for her birthday.
[ترجمه فاطمه] من برای تولد او یک کیک درست میکنم
|
[ترجمه 2020] من برای تولد او یک کیک درست خواهم کرد.
|
[ترجمه پارمیدا] من برای تولداو یک کیک می پزم
|
[ترجمه محدثه] من برای تولدش ، یک کیک برای او خواهم درست کرد .
|
[ترجمه nazanin] من کیک تولدش رو برای تولدش میپزم
|
[ترجمه بهار] من کیک را برای تولد دوستم می پزم
|
[ترجمه گوگل] برای تولدش کیک درست میکنم
[ترجمه ترگمان] برای تولدش یک کیک درست می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The instructions say to bake the cake at 350 degrees.
[ترجمه گوگل] دستورالعمل می گوید کیک را در دمای 350 درجه بپزید
[ترجمه ترگمان] این دستورالعمل ها می گویند که کیک را در دمای ۳۵۰ درجه بپزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a flattish oblong or round portion of food, formed or poured, and usu. baked or fried.
مشابه: donut, flapjack, fritter, griddlecake, hot cake, pancake

- She would like her fish cake on a bun.
[ترجمه گوگل] او دوست دارد کیک ماهی اش روی نان باشد
[ترجمه ترگمان] اون از کیک ماهی روی نون خوشش میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a pancake
[ترجمه گوگل] یک پن کیک
[ترجمه ترگمان] یک کلوچه،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a hardened, formed mass of some substance.
مشابه: bar

- a cake of soap
[ترجمه گوگل] یک کیک صابون
[ترجمه ترگمان] یک تکه صابون،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- cottonseed cake
[ترجمه گوگل] کیک پنبه دانه
[ترجمه ترگمان] cottonseed
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: cakes, caking, caked
• : تعریف: to form, or form into, a hardened mass.
مترادف: indurate, solidify
مشابه: coagulate, concrete, congeal, form, harden, mold, pat, shape

جمله های نمونه

1. cake a la mode
کیک مخصوص

2. cake pan
تاوه ی کیک پزی

3. cake with lashings of ice-cream!
کیک و یک عالمه بستنی !

4. cake mix
آرد و سایر محتویات کیک که از پیش تهیه و در بسته به فروش می رسد

5. cake tin
1- قالب کیک پزی 2- قوطی برای نگهداری کیک،ظرف کیک

6. a cake intended for the party
یک کیک که مختص مهمانی است

7. a cake mix
آمیزه ی کیک،مخلوط کیک

8. a cake of soap
یک قالب صابون

9. a cake with cream filling
کیک که توی آن خامه گذاشته اند

10. the cake had alternate layers of chocolate and vanilla
کیک یک در میان از لایه های شکلات و وانیل درست شده بود.

11. the cake was coated with chocolate and capped with a sour cherry
کیک با لایه ای از شکلات پوشیده شده بود و آلبالویی بر نوک آن قرار داشت.

12. this cake crumbles easily
این کیک زود خرد می شود.

13. this cake is soggy
این کیک خمیر مانند است.

14. a buttery cake
کیک پرکره

15. a chocolate cake
کیک شکلاتی

16. a chocolate-coated cake
کیک پوشیده شده از شکلات

17. a dietetic cake
کیک رژیمی

18. a heavy cake
کیک خمیر مانند و بیات

19. a light cake
کیک سبک

20. a nutty cake
کیک آجیل دار

21. a yummy cake
یک کیک لذیذ

22. dust the cake with sugar
شکر را روی کیک بپاش.

23. eat the cake but don't spill the crumbs!
کیک را بخور ولی تکه های آن را نریز!

24. laminated chocolate cake
کیک شکلاتی لایه لایه

25. the wedding cake really cloyed me
کیک عروسی دلم را حسابی زد.

26. take the cake
(خودمانی)پیشی جستن،سبقت گرفتن،جایزه بردن

27. mehri cut the cake into six portions
مهری کیک را در شش تکه برید.

28. pari cut the cake into a few squares
پری کیک را به چند مکعب برید.

29. she bunged the cake in the oven and left
با سر به هوایی کیک را در فر انداخت و رفت.

30. she popped the cake into the oven
با سرعت کیک را در فر گذاشت.

31. sherry baked a cake for my birthday
شری کیکی برای تولد من پخت.

32. watch out! this cake is crumbly
مواظب باش ! این کیک زود متلاشی می شود.

33. a piece of cake
(خودمانی) راحت و آسان،مثل آب خوردن

34. a piece of cake
کار آسان و خوشایند،آب خوردن

35. he ate up the cake
تمام کیک را خورد.

36. sherry baked me a cake
شری برایم کیک پخت.

37. the frosting on a cake
(لایه ی) خامه روی کیک

38. you can't have your cake and eat it too
نمی توان خدا و خرما را با هم خواست

39. a big slice of that cake
یک بریده ی بزرگ از آن کیک

40. the children stuffed themselves with cake
بچه ها تا می توانستند کیک خوردند.

41. to sift sugar on a cake
روی کیک شکر پاشیدن

42. i have dibs on that piece of cake
چشمم دنبال آن کیک است.

43. the written exam was a piece of cake
امتحان کتبی مثل آب خوردن بود.

44. writing the essay was a piece of cake
نوشتن مقاله اصلا کاری نداشت (مثل آب خوردن بود).

45. i had a cup of tea and a large serving of cake
یک فنجان چای و یک تکه ی بزرگ کیک خوردم.

مترادف ها

کیک (اسم)
cake, chigoe, flea

قالب (اسم)
format, case, size, ingot, pat, standard, cast, mandrel, cake, model, template, mold, mandril

قرص (اسم)
pellet, pill, cake, tablet, disk, disc

بشکل کیک دراوردن (فعل)
cake

قالب کردن (فعل)
form, block, found, cake, shove over, take a cast

تخصصی

[زمین شناسی] یخ، کیک/ سله یخ.
[نساجی] کیک ریسندگی - بسته نخ فیلامنت ویسکوز که در حین ریسندگی در جعبه topham درست می شود
[معدن] کیک (عمومی فرآوری)
[نفت] اندود
[آب و خاک] قشر گل

انگلیسی به انگلیسی

• sweet baked food; shaped compact mass (i.e. cake of soap)
congeal; coat (as with a layer of mud); become coated; shape into a compact mass; be shaped into a compact mass
a cake is a sweet food made by baking a mixture of flour, eggs, sugar, and fat.
a cake of soap is a small block of it.
if something is a piece of cake, it is very easy; an informal expression.
if things are selling like hot cakes, people are buying a lot of them; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

کیک، شیرینی
مثال: She baked a cake for her friend's birthday.
او برای تولد دوستش یک کیک پخت.
In slang terms, “cake” is often used to refer to money. It can also be used to describe something as easy or effortless.
در اصطلاح عامیانه، اغلب برای اشاره به پول استفاده می شود. همچنین می توان از آن برای توصیف چیزی به عنوان آسان یا بی دردسر استفاده کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

For example, “I need to save up some cake before I can go on vacation. ”
A person might say, “That job pays a lot of cake. ”
Another might comment, “Getting an A on that test was a piece of cake. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-cake/
( slang ) به معنی باسن/کون هم هست که مودبانه تر و رمزی تر از ass هست
۱. کیک؛ شیرینی؛ کلوچه
۲. کتلت، شامی
۳. [صابون، یخ، شکلات و غیره] قالب
۴. با لایه ای از . . . پوشاندن
۵. سفت کردن، خشک کردن؛ [خون] لخته کردن، دلمه کردن
۶. سفت شدن، خشک شدن؛ [خون] لخته شدن، دلمه شدن
فعل: به معنی �ماسیدن� هم هست. مثل کرم پودری که روی صورت بماسه.
Cake:کیک🍰🎂
Sentence with cake:
My Birthday's cake is very big 🍰🎂😍❤️
🍫🧁🧁🍫🧁🧁🍫🧁🧁🍫
I like Chocolate cake 😍🍫but i dont like Donuts🍩
🥧Pie : یک نوع کیک میوه ای است 🥧
...
[مشاهده متن کامل]

مانند, cherry pie🍒🥧, Apple pie🍎🥧,
lemon pie🍋🥧, Blueberry pie
"اگر در اینترنت کلمه ی "pie" را بنویسید عکس pie که کیک میوه ای هست 🥧 میاد"
Pie ( پای ) که همان کیک میوه ای است با کیک متفاوت است و کیک نیست و pie فقط کیک میوه ای است. 🥧
Pie =🥧✔️ کیک میوه ای است
Pie=🎂❌ کیک نیست
🥧🥧🥧🥧🥧🥧🥧🥧🥧🥧🥧🥧🥧
🍰🎂Cake : کیک ( هر نوع کیکی ) مانند Chocolate cake🍫🍰, vanila cake, Strawberry Cake 🍰🍓
اما کیک هم میتونه میوه ای باشه هم شکلاتی و. . . 🍫🍒
🎂🎂🎂🎂🎂🎂🎂🎂🎂
❤️😇

واژه cake به معنای کیک
واژه cake به خوراکی شیرینی گفته می شود که از ترکیب آرد، تخم مرغ، کره، شکر و . . . در فر پخته می شود. کیک ها در انواع و اندازه های مختلف وجود دارد و اغلب با خامه یا شکلات تزیین می شوند. در انگلیسی معمولا وقتی از cake صحبت می شود منظور کیک های خامه ای لایه ای است. به مثال های زیر نگاه کنید:
...
[مشاهده متن کامل]

a piece of cake ( یک تکه کیک )
a slice of cake ( یک برش کیک )
to make a cake ( کیک زدن [درست کردن] )
to bake a cake ( کیک زدن [درست کردن] )
منبع: سایت بیاموز

در آمریکا که من زندگی میکنم اصطلاح است برای دختری که کون بزرگ و سکسی دارد what a cake
آسان ( اصطلاح )
A piece of cake
مثل آب خوردن
کیک
Mina made herself a cake 🎫
مینا برای خودش یک کیک درست کرد
من می خورم کیک
I have a cake
من دارم کیک
این جمله۲ معنی دارد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس