capstan

/ˈkæpstən//ˈkæpstən/

معنی: چرخ تسمه، چرخ لنگر دوار، چرخ طناب
معانی دیگر: (در کشتی و غیره) گردونه ی لنگر، طناب چرخ، چرخ لنگر، دوار، مهار چرخ، لنگر بند، چر  طناب، چر  لنگر دوار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a vertical drum or post on a ship, rotated to hoist weights, such as an anchor, by winding in rope or cable.

(2) تعریف: the revolving spindle in a tape recorder around which magnetic tape is wound and that regulates the speed at which the tape moves.

جمله های نمونه

1. On Monday morning's tide they started on the capstan again.
[ترجمه گوگل]در جزر و مد صبح دوشنبه آنها دوباره روی کاپیتان شروع کردند
[ترجمه ترگمان]صبح روز دوشنبه، آن ها دوباره روی چرخ شراع شروع به حرکت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He stood before an arrangement with a central capstan or gearbox from which horizontal arms of various lengths protruded in all directions.
[ترجمه گوگل]او در برابر چیدمانی با یک گیربکس مرکزی یا گیربکس ایستاد که بازوهای افقی با طول های مختلف در همه جهات از آن بیرون زده بودند
[ترجمه ترگمان]پیش از قرار گیری با چرخ شراع مرکزی یا جعبه دنده که از آن بازوان افقی فواصل مختلف از هر سو به بیرون بیرون زده بود ایستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I am intrigued by the capstan winches fitted to the Range Rovers on the Darien Gap crossing.
[ترجمه گوگل]من مجذوب وینچ های کاپستان نصب شده روی رنج روورز در گذرگاه دارین گپ هستم
[ترجمه ترگمان]من از the capstan که به the Range روی تقاطع Gap Darien مجهز شده اند، گیج شده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Something has gone wrong with the capstan.
[ترجمه گوگل]مشکلی با کاپیتان پیش آمده است
[ترجمه ترگمان]یک چیزی با چرخ لنگر اشتباه کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The capstan power is inter locked with the power of the No. 4 hold cargo winch.
[ترجمه گوگل]قدرت کاپستان با نیروی وینچ بار شماره 4 قفل شده است
[ترجمه ترگمان]نیروی چرخ لنگر با قدرت جرثقیل انبار شماره ۴ به هم متصل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Sailors hove up the cable with windlass or capstan.
[ترجمه گوگل]ملوانان کابل را با بادگیر یا کاپیتان بالا می برند
[ترجمه ترگمان]Sailors کابل را با چرخ طناب و چرخ طناب برافراشته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Imagesetter fanwei capstan and two drum - type, with the precision of a capstan imagesetter is relatively low.
[ترجمه گوگل]Imagesetter fanwei capstan و دو درام - نوع، با دقت تصویر capstan نسبتا پایین است
[ترجمه ترگمان]چرخ طناب بادبان دار و دو نوع درام، با دقت چرخ شراع نسبتا کم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Capstan imagesetter works such as shown in Figure
[ترجمه گوگل]Imagesetter Capstan مانند شکل نشان داده شده است
[ترجمه ترگمان]Capstan imagesetter (as imagesetter)مانند شکل نشان داده شده در شکل ۱
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The two part capstan I turned and mounted the lower half.
[ترجمه گوگل]کاپستان دو قسمتی را چرخاندم و نیمه پایینی را سوار کردم
[ترجمه ترگمان]دو قسمت از چرخ لنگر را کشیدم و از قسمت پایین بالا رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Capstan: The camera is focused on the capstan. You can see the individual deck planks.
[ترجمه گوگل]Capstan: دوربین روی capstan متمرکز شده است می توانید تک تک تخته های عرشه را ببینید
[ترجمه ترگمان]Capstan: دوربین روی چرخ شراع متمرکز شده است شما می توانید تخته عرشه را ببینید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The drum of a capstan.
[ترجمه گوگل]طبل یک کاپستان
[ترجمه ترگمان]طبل یک چرخ طناب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And all you can do is - I took another long drag at the Capstan, and inspected my trembling hand.
[ترجمه گوگل]و تنها کاری که شما می توانید انجام دهید این است که - من یک کشش طولانی دیگر را در Capstan برداشتم و دست لرزانم را بررسی کردم
[ترجمه ترگمان]و تنها کاری که می تونی بکنی ای نه که من یه راه طولانی دیگه به سمت Capstan کشیدم و دست لرزانم را بررسی کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I let go a lungful of air, slumped back against the parapet and lit another Capstan.
[ترجمه گوگل]هوای زیادی را رها کردم، به جان پناه نشستم و کاپستان دیگری را روشن کردم
[ترجمه ترگمان]با نفسی عمیق از هوا نفسی عمیق کشیدم، به دیوار تکیه دادم و دوباره به دیوار تکیه دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چرخ تسمه (اسم)
capstan

چرخ لنگر دوار (اسم)
capstan

چرخ طناب (اسم)
capstan

تخصصی

[عمران و معماری] چرخ طناب - چرخ لنگر - چرخ محرک با محور قائم
[کامپیوتر] چرخ تسمه
[برق و الکترونیک] چرخک، چرخ طیار در ضبط صوتها، به چرخ کوچکی گفته می شود که با نوار درگیر شده و در هنگام پخش یا ضبط آن را با سرعت ثابتی از مقابل هد عبور می دهد.
[زمین شناسی] نشیمنگاه ،زیر سوپاپی ،میله گردان گردونه دوار لنگر،چرخ طناب ،چرخ لنگر دوار،چرخ تسمه یک استوانه دست ساز با سوخت بخاری که معمولا در یک معدن نصب می شود تا مواد را از چاه برای نگهداری یا تعمیر به بالا ببرد .
[ریاضیات] چرخ لنگر، چرخ و طناب، میله ی گردان، چرخ لنگردار
[سینما] دستگاه چرخ لنگر - محور هدایت - کاپستان

انگلیسی به انگلیسی

• mechanical device used on ships to wind cables or hoist sales

پیشنهاد کاربران

capstan ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: دوّار عمودی
تعریف: ابزاری در عرشۀ کشتی، مجهز به یک محور عمودی، که برای کشیدن طناب ها یا زنجیر لنگر از آن استفاده می شود
قسمتی از چرخ دوار کشتی که طناب دور ان چرخیده میشود

بپرس