caring

/ˈker.ɪŋ//ˈker.ɪŋ/

جمله های نمونه

1. the caring the bitch shows for the kittens is anomalous
مراقبت این سگ ماده از بچه گربه ها غیرعادی است.

2. frankly, i'm past caring
راستش را بخواهی برایم علی السویه است.

3. they spend a lot of time caring for their young
آنان وقت زیادی را صرف نگهداری از بچه های خود می کنند.

4. The school aims to educate children in a caring environment.
[ترجمه اندیشه] اهداف این مدارس ، آموزش بچه ها در محیطی رقابتی/مراقبتی است.
|
[ترجمه ♡Fatima ♡] هدف این مدرسه آموزش کودکان در محیطی امن و تحت مراقبت است.
|
[ترجمه ّ] هدف این مدرسه آموزش کودکان در یک محیط امن و تحت مراقبت است.
|
[ترجمه گوگل]هدف این مدرسه آموزش کودکان در محیطی دلسوز است
[ترجمه ترگمان]هدف از این مدرسه آموزش کودکان در یک محیط مراقبت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Lily spent years caring for her sick uncle.
[ترجمه Nkd] لی لی چندین سال از عموی بیمار خود مراقبت کرد
|
[ترجمه گوگل]لیلی سالها صرف مراقبت از عموی بیمارش شد
[ترجمه ترگمان]لی لی سال ها مراقب عموی بیمارش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Caring for a sick relative is a task that brings both pleasure and pain.
[ترجمه گوگل]مراقبت از بستگان بیمار وظیفه ای است که هم لذت و هم درد را به همراه دارد
[ترجمه ترگمان]مراقبت از بستگان بیمار وظیفه ای است که هم لذت و هم درد را به ارمغان می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Arthur was a very gentle, caring person.
[ترجمه F.M] ارتور فرد بسیار ملایم ( ارام ) و مهربان ( دلسوز ) بود.
|
[ترجمه گوگل]آرتور فردی بسیار مهربان و دلسوز بود
[ترجمه ترگمان]آرتور آدم بسیار مهربانی و مهربانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He spent many years caring for his senile mother.
[ترجمه گوگل]او سالهای زیادی را صرف مراقبت از مادر سالخورده خود کرد
[ترجمه ترگمان]او سال های زیادی را صرف مراقبت از مادر پیر خود کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The main burden of caring for old people falls on the state.
[ترجمه گوگل]بار اصلی مراقبت از سالمندان بر دوش دولت است
[ترجمه ترگمان]مسئولیت اصلی مراقبت از سالمندان بر روی دولت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Inspector Marshall was commended for his professional and caring attitude.
[ترجمه گوگل]بازرس مارشال به دلیل نگرش حرفه ای و مراقبتی خود مورد ستایش قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]بازرس مارشال از رفتار حرفه ای و caring ستایش می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was always so sensitive and caring.
[ترجمه marjan] او همیشه خیلی حساس و مهربان بود
|
[ترجمه گوگل]او همیشه بسیار حساس و دلسوز بود
[ترجمه ترگمان]اون همیشه خیلی حساس و حساس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Like many of the caring professions, nursing is very badly paid.
[ترجمه پدرام] مانند بسیاری از مشاغل مراقبتی، پرستاری حقوق دریافتی بدی دارد.
|
[ترجمه گوگل]مانند بسیاری از مشاغل مراقبتی، پرستاری نیز دستمزد بسیار بدی دارد
[ترجمه ترگمان]مانند بسیاری از شغل های مهم، پرستاری خیلی بد پرداخت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Raj spent his life caring for others.
[ترجمه گوگل]راج زندگی خود را صرف مراقبت از دیگران کرد
[ترجمه ترگمان]راج \"زندگیش رو صرف مراقبت از دیگران کرد\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The initial image projected was of a caring, effective president.
[ترجمه Sadaf] تصویر اولیه پیش بینی شده از یک ریٔیس جمهور مهربان و موثر بود
|
[ترجمه گوگل]تصویر اولیه ارائه شده از یک رئیس جمهور دلسوز و موثر بود
[ترجمه ترگمان]تصویر اولیه پیش بینی شده از یک رئیس جمهور دلسوز و موثر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• kind, showing care and concern
a caring person is affectionate, helpful, and sympathetic.
caring is affection, help, and sympathy.

پیشنهاد کاربران

مسئولیت پذیر
مهربان
محبت آمیز
● مهربان و دلسوز ( در مورد انسان )
● سالم و بی ضرر ( در مورد میوه و خوراکی )
( Adj ) حامی - مراقب - دلسوز - غمخوار
◀️ Would it be nice having such caring sister
نوع دوست
با ملاحظه
غمخوار. دلسوز. مواظب و مراقب و . . .
مهربان دلسوز با عاطفه یا اگه بخوام خیلی بهتر بگم یکی مثل استفن سالواتور: ) )
شغلهای مربوط به مراقبت و پرستاری
Many of the caring professions are badly paid
Congregation that are involved in carin in carin for those in need جماعتی که درگیر شده در خدمت رسانی برای این نیاز
اهمیت دادن . توجه کردن . معنای دیگر مهربان دلسوز . با توجه به معنای جمله معنا ها متفاوت است.
مراقبت و دلسوزی
Synonyms: compassionate , polar:cruel
مترادف :دلسوز ، متضاد :ظالم ، معنی :مهربان و غم خار
غمخوار. دلسوز
مراقب و مواظب
Adj: She is caring ( او مواظب و مراقب است )
Mean: kind
مهربان ، دلسوز

مراقبت کردن
Loving and caring عاشق و غم خوار
مهربان و دلسوز

مهربان و با عاطفه
محبت آمیز و مهربان
in fact she was very kind and caring
دلسوز. مهربان. مراقب
مهربان ، دلسوز ، با عاطفه
با عاطفه
اهمیت دادن
مراقب
مهربان و دلسوز
مهربان و با مسئولیت
محبت آمیز
دلسوز و مهربان
دلسوز باعاطفه
دلسوز - با عاطفه - ملاحظه کار - حامی - مراقب
خدمت رسانی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٤)

بپرس