carpool


(به منظور کاستن از تعداد اتومبیل های جاده ها) به نوبت سوار ماشین های یکدیگر شدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an arrangement among a group of automobile drivers, such as employees at the same workplace, to take turns driving each other to and from a common destination.

(2) تعریف: the group included in such an arrangement.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: car-pools, carpools, car-pooling, carpooling, car-pooled, carpooled
• : تعریف: to be part of a carpool.

جمله های نمونه

1. The service operates rather like a car pool.
[ترجمه در یک ماشین دسته جمعی سفر کردن] در یک ماشین دسته جمعی سفر کنیم
|
[ترجمه گوگل]این سرویس بیشتر شبیه استخر ماشین عمل می کند
[ترجمه ترگمان]سرویس به جای یک استخر کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Mr. Lin: I can't. That's car pool lane, and I have already missed the entrance.
[ترجمه گوگل]آقای لین: نمی توانم این خط استخر اتومبیل است و من قبلاً ورودی را از دست داده ام
[ترجمه ترگمان]اقای \"لین\": من نمیتونم این جاده کنار جاده است و من در ورودی را از دست داده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Would you like to join our car pool?
[ترجمه Monika] آیا مایلید دسته جمعی سفر کنیم
|
[ترجمه گوگل]آیا می خواهید به استخر اتومبیل ما بپیوندید؟
[ترجمه ترگمان]دوست دارید به استخر ما ملحق بشید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Their moms and I take turns to car pool the kids to ballet practice.
[ترجمه گوگل]من و مادرانشان به نوبت بچه ها را با ماشین جمع می کنیم تا تمرین باله کنند
[ترجمه ترگمان]مادران آن ها و من نوبتی به ماشین می رویم تا بچه ها تمرین باله کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Several people at our factory car pool to save money.
[ترجمه Jinous] چند نفر در کارخانه برای پس انداز پول از مسافرت دسته جمعی استفاده میکنند ( سوار ماشین هم دیگر شدن به شکل نوبتی )
|
[ترجمه گوگل]چند نفر در استخر ماشین کارخانه ما برای صرفه جویی در هزینه
[ترجمه ترگمان]چند نفر در استخر اتومبیل ما برای پس انداز پول استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Will: I was thinking of organizing an office car pool.
[ترجمه گوگل]ویل: من به سازماندهی استخر ماشین اداری فکر می کردم
[ترجمه ترگمان]ویل: داشتم به سازماندهی یک دفتر کار دفتری فکر می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Our firm has a car pool.
[ترجمه گوگل]شرکت ما یک استخر ماشین دارد
[ترجمه ترگمان]شرکت ما یه استخر ماشین داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Walk, bike, use transit or car pool wherever possible.
[ترجمه گوگل]پیاده روی، دوچرخه سواری، استفاده از حمل و نقل یا استخر ماشین تا جایی که ممکن است
[ترجمه ترگمان]هر جا که ممکن است از حمل و نقل کالا استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Your friend car pool with you not to save gas but to save time.
[ترجمه گوگل]استخر ماشین دوست شما با شما نه برای صرفه جویی در مصرف بنزین بلکه برای صرفه جویی در زمان
[ترجمه ترگمان]دوست شما به شما کمک می کند تا گاز را ذخیره نکنید اما برای صرفه جویی در زمان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Says he could join a car pool but prizes his freedom.
[ترجمه گوگل]می‌گوید که می‌توانست به یک استخر اتومبیل بپیوندد، اما به آزادی خود احترام می‌گذارد
[ترجمه ترگمان]می گه می تو نه به یه استخر ماشین یا جایزه آزادی خودش ملحق شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Let's car pool to the stadium, so we can save on gas.
[ترجمه کاربر] استفاده از سرویس کارپول بجهت صرفه جویی در بنزین
|
[ترجمه گوگل]بیایید ماشین را به استادیوم برسانیم تا بتوانیم در مصرف بنزین صرفه جویی کنیم
[ترجمه ترگمان]اجازه دهید استخر را به استادیوم هدایت کنیم، بنابراین ما می توانیم گاز را ذخیره کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. What do you say if we try a car pool?
[ترجمه فاطمه غنی زاده] نظرت راجع به استفاده از اتومبیل مشترک واسه سرکار رفتن چیه؟
|
[ترجمه گوگل]اگر استخر ماشین را امتحان کنیم چه می گویید؟
[ترجمه ترگمان]نظرت چیه یه استخر ماشین امتحان کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To save gas, many people joined the car pool.
[ترجمه فاطمه غنی زاده] برای صرفه جویی در مصرف گاز، مردم از استفاده اتومبیل مشترک استقبال کردند.
|
[ترجمه گوگل]برای صرفه جویی در مصرف بنزین، افراد زیادی به استخر خودرو پیوستند
[ترجمه ترگمان]برای صرفه جویی در گاز، بسیاری از مردم به استخر خودرو پیوستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. F . Car pool is recommended to save energy.
[ترجمه فاطمه غنی زاده] استفاده از ماشین مشترک برای رفتن به محل کار مشترک جهت صرفه جویی انرژی توصیه می شود.
|
[ترجمه گوگل]اف استخر خودرو برای صرفه جویی در مصرف انرژی توصیه می شود
[ترجمه ترگمان]اف استفاده از استخر خودرو برای صرفه جویی در انرژی توصیه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. SeveraL people at their factory have a car pool to save money.
[ترجمه فاطمه غنی زاده] تعدادی از افراد یک کارخانه برای صرفه جویی پولی از یک ماشین مشترک به نوبت استفاده می کنند.
|
[ترجمه گوگل]چند نفر در کارخانه خود یک استخر ماشین برای صرفه جویی در هزینه دارند
[ترجمه ترگمان]several نفر در کارخانه برای صرفه جویی در پول، یک استخر اتومبیل دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[عمران و معماری] همپیمایی

انگلیسی به انگلیسی

• method of cooperative travel in which each member takes a turn bringing the group to the workplace or school in his own car

پیشنهاد کاربران

به نوبت سوار ماشین های یکدیگر شدن ( به منظور کاستن از تعداد اتومبیل های جاده ها ) ، ( اینکار اغلب برای صرفه جویی در زمان، در میان والدین اتفاق می افتد، والدینی که دوست خانوادگی هستند بچه های یکدیگر را نوبتی به مدرسه میرسانند تا در وقتِ صرفه جویی شده به کار دیگری برسند )
با سرویس به مدرسه یا سرکار رفتن
I will carpool with you to the party unless I don't get an invitation.
a group of people who travel together, especially to work or school, usually in a different member's car each day
هم پیمایی، هم سفری یا به اشتراک گذاری خودرو ( به انگلیسی: carpooling ) به امری گفته می شود که طی آن مالکین خودرو، صندلی های خالی خودروی خود را با مسافران هم مسیر خود به اشتراک می گذارند تا از حجم ترافیک، آلودگی هوا و هزینه ها بکاهند. هم پیمایی اشتراک خودروی سواری شخصی است به طوری که بیش از یک نفر بتواند در یک زمان از آن خودرو استفاده کند. این روش یکی از بهترین روش ها برای کم کردن تعداد خودروهای تک سرنشین در سطح شهر می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

We organized a carpool to make getting to work easier and more efficient

منابع• https://en.wikipedia.org/wiki/Carpool
به نوبت سوار ( خودروی خود ) کردن، به نوبت ( همکارها را ) سر کار رساندن، به نوبت ( بچه ها را با ماشین ) به مدرسه بردن
هم پیمایی یا هم سفری
اشتراک گذاری خودرو، استفاده از خودروی مشترک
an arrangement between people to make a regular journey in a single vehicle, typically with each person taking turns to drive the others.
"they organized carpools to deliver the kids to school"
ماشین اشتراکی ( به منظور تقسیم هزینه )
همسفری
به نوعی اشتراک خودروی سواری شخصی گفته می شود، به طوری که بیش از یک نفر بتواند در یک زمان از آن خودرو استفاده کند و یکی از بهترین روش ها برای کم کردن تعداد خودروهای تک سرنشین در سطح شهر می باشد.
دنگی پول گذاشتن ( بادوستا تاکسی گرفتن )
ماشین جمعی

if a group of people carpool, they travel together to work, school etc in one car and share the cost
( راهنمایی رانندگی ) خودروهای چندسرنشین
دور دور با رفقا
طرح زوج و فرد ترافیک
به صورت گروهی و با یک اتومبیل ( به محل کار یا مدرسه و . . . ) رفتن
to drive together to have fun
to drive tone there with others to have fun
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس