chintzy

/ˈt͡ʃɪntsi//ˈt͡ʃɪntsi/

مانند پارچه ی چیت، چیت مانند، چیتی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: chintzier, chintziest
(1) تعریف: of, pertaining to, or decorated with chintz.

(2) تعریف: (informal) poorly made; gaudy.
مترادف: gaudy, meretricious, tawdry, tinsel
مشابه: cheap, flashy, garish, shoddy, showy, sleazy

جمله های نمونه

1. It's a chintzy hat, you can't expect it to last for long.
[ترجمه گوگل]این یک کلاه چینی است، نمی توانید انتظار داشته باشید که برای مدت طولانی دوام بیاورد
[ترجمه ترگمان]این کلاه chintzy، نمی توانی انتظار داشته باشی که برای مدت زیادی دوام بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Don't be so chintzy, the whole evening will only cost you 10 bucks.
[ترجمه Dlnya] این قدر لجوج وخسیس نباش کل شب فقط ۱۰ دلار هزینه داره
|
[ترجمه گوگل]اینقدر شیطون نباشید، کل شب فقط 10 دلار برای شما هزینه دارد
[ترجمه ترگمان]Don نباش، کل شب فقط ۱۰ دلار برات تموم میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He tucked the chintzy bed cover over his sleeping friend and switched off the light.
[ترجمه گوگل]او روکش تخت شیک را روی دوست خوابیده اش گذاشت و چراغ را خاموش کرد
[ترجمه ترگمان]He را روی دوست خوابش گذاشت و چراغ را خاموش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Christina's Cafe tends to be a little chintzy with ingredients.
[ترجمه گوگل]کافه کریستینا با مواد اولیه کمی شیک است
[ترجمه ترگمان]رستوران کریستینا (Christina)تمایل دارد کمی chintzy با مواد اولیه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The hangings were rather chintzy and old-fashioned.
[ترجمه گوگل]آویزها نسبتاً شیک و قدیمی بودند
[ترجمه ترگمان]پرده ها، chintzy و کهنه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Within, there was an atmosphere of chintzy comfort.
[ترجمه گوگل]در داخل، فضایی از آسایش شیک وجود داشت
[ترجمه ترگمان]داخل آن، فضای of comfort وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Economist interviewed him in a chintzy suite at Claridge's.
[ترجمه گوگل]اکونومیست در یک سوئیت شیک در کلاریج با او مصاحبه کرد
[ترجمه ترگمان]The با او در chintzy suite مصاحبه کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We all live in chintzy little boudoir rooms and we can't hang Rothkos on our walls.
[ترجمه گوگل]همه ما در اتاق‌های بودوار کوچک شیک زندگی می‌کنیم و نمی‌توانیم روتکو را به دیوارهایمان آویزان کنیم
[ترجمه ترگمان]همه ما در اتاق chintzy کوچک زندگی می کنیم و ما هم نمی توانیم Rothkos را روی دیوارها نصب کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. So why am I so chintzy with the gold stars?
[ترجمه گوگل]پس چرا من اینقدر با ستاره های طلایی شیطون هستم؟
[ترجمه ترگمان]پس چرا من so با ستاره های طلایی chintzy؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The car has chintzy uncomfortable seats.
[ترجمه گوگل]این خودرو دارای صندلی‌های ناخوشایند است
[ترجمه ترگمان]اتومبیل صندلی های راحتی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. EXAMPLE 1: Our chintzy old boss never rewards even the most outstanding achievement with a bonus or even a compliment.
[ترجمه گوگل]مثال 1: رئیس قدیمی ما هرگز حتی برجسته ترین دستاورد را با یک جایزه یا حتی یک تعریف پاداش نمی دهد
[ترجمه ترگمان]مثال ۱: رئیس chintzy ما هرگز حتی بهترین دستاورد را با یک پاداش یا حتی یک تعریف پاداش نمی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. What if they think my present is chintzy?
[ترجمه گوگل]چه می شود اگر آنها فکر کنند که هدیه من شیک است؟
[ترجمه ترگمان]اگه فکر کنن هدیه من chintzy چیه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He probably think it's too chintzy to be a birthday gift!
[ترجمه گوگل]او احتمالاً فکر می کند که برای یک هدیه تولد بسیار شیک است!
[ترجمه ترگمان]او احتمالا فکر می کند که chintzy است که هدیه تولد باشد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Sure, they're chintzy plastic.
[ترجمه گوگل]مطمئناً، آنها پلاستیکی هستند
[ترجمه ترگمان]البته، chintzy plastic
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to chintz (type of fabric); cheap, of poor quality

پیشنهاد کاربران

بپرس