clam up


(عامیانه) کم حرف زدن، حرف نزدن، از گفتن خودداری کردن

جمله های نمونه

1. She clammed up whenever I mentioned her husband.
[ترجمه محمد فریدونی] هر وقت از شوهرش میپرسیدیم او ساکت می شد و جواب نمی داد
|
[ترجمه گوگل]هر وقت از شوهرش نام می بردم حرفش را می زد
[ترجمه ترگمان]هر وقت به شوهرش اشاره می کردم از خواب بیدار می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. As soon as I told her my name, she clammed up.
[ترجمه گوگل]به محض اینکه اسمم را به او گفتم، صدایش را بلند کرد
[ترجمه ترگمان]به محض اینکه اسمم رو بهش گفتم، اون بیدار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A sensitive child is likely just to clam up.
[ترجمه س] کودک حساس ناگهان از صحبت کردن منصرف شد یا دیگر صحبت نکرد
|
[ترجمه گوگل]یک کودک حساس به احتمال زیاد فقط می تواند سر و صدا کند
[ترجمه ترگمان]یک کودک حساس به احتمال زیاد باید از صدف استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He always clams up when we ask about his family.
[ترجمه مسعود امامی یگانه] هر وقت که از خانواده اش می پرسیم ، او ساکت می شود
|
[ترجمه گوگل]همیشه وقتی در مورد خانواده اش می پرسیم حرفش را می زند
[ترجمه ترگمان]هر وقت راجع به خانواده اش با او حرف می زنیم او را خر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He just clams up if you ask him about his childhood.
[ترجمه گوگل]اگر از او در مورد دوران کودکی اش بپرسید، فقط حرفش را می زند
[ترجمه ترگمان]اگه ازش در مورد کود کیش چیزی ازش بپرسین، همین الان صدف می خوره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He always clammed up when we asked him about his family.
[ترجمه گوگل]او همیشه وقتی از او در مورد خانواده اش می پرسیدیم سر و صدا می کرد
[ترجمه ترگمان]اون همیشه وقتی راجع به خانوادش ازش پرسیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The teacher asked who had thrown the eraser,but the class clammed up.
[ترجمه گوگل]معلم پرسید کی پاک کن را پرت کرده است، اما کلاس به هم خورد
[ترجمه ترگمان]معلم از او پرسید که چه کسی پاک کن را پرت کرده است، اما طبقه بالا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The pedlar clammed up when I mentioned the police.
[ترجمه گوگل]وقتی به پلیس اشاره کردم، دستفروش بلند شد
[ترجمه ترگمان]فروشنده دوره گرد وقتی به پلیس اشاره کردم، آن را بلند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. No wonder he clammed up whenever I asked him about his childhood.
[ترجمه گوگل]جای تعجب نیست که هر وقت از او در مورد کودکی‌اش می‌پرسیدم حرفش را می‌زد
[ترجمه ترگمان]تعجبی نداشت که هر وقت راجع به کود کیش از او سوال می کردم از خواب بیدار می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But he clammed up right after that.
[ترجمه گوگل]اما او بلافاصله پس از آن به آرامی ایستاد
[ترجمه ترگمان] اما اون درست بعد از اون اتفاق افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They clammed up like leeches when anything about Therese came up.
[ترجمه گوگل]وقتی چیزی در مورد ترز به میان آمد، آنها مانند زالو به هم چسبیدند
[ترجمه ترگمان]هر وقت که همه چیز درباره ترز مطرح می شد، آن ها مانند زالو up
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He'd noted that Howard had clammed up as the new arrival appeared.
[ترجمه گوگل]او متوجه شده بود که هاوارد با ظاهر شدن تازه وارد خود را آرام کرده بود
[ترجمه ترگمان]او متوجه شد که وقتی تازه وارد ظاهر شد، هاوارد از کوره در رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He always clams up when I ask him about his job -- do you think he's doing something illegal?
[ترجمه گوگل]او همیشه وقتی از او در مورد شغلش می‌پرسم پاسخ می‌دهد - آیا فکر می‌کنید او کار غیرقانونی انجام می‌دهد؟
[ترجمه ترگمان]وقتی از او در مورد شغلش سوال می کنم، او همیشه از او سوال می کند - فکر می کنی داره کار غیر قانونی انجام میده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The police took her in for questioning, but she clammed up when they asked about her boyfriend.
[ترجمه گوگل]پلیس او را برای بازجویی برد، اما وقتی در مورد دوست پسرش پرسیدند، او سرسختی کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس او را برای بازجویی به خانه برد، اما وقتی درباره دوست پسرش سوال کردند، از جا برخاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

وقتی به زبانی که بهش زیاد مسلط نیستیم و موقعی که حین تکلم سکوت میکنیم؛
به اون سکوت کردن to clam upمیگن.
ساکت ماندن، راهنمای گرفتن، لال شدن
عامیانه میگن لالمونی گرفتن
توی خود ریختن ، توی لاک خود رفتن
( چون کلمه ی clam به معنی صدف میباشد، و انگار شخص درون صدف خود رفته است )
A sensitive child is likely just to clam up.
یک بچه ی حساس احتمالا توی لاک خودش می رود. ( توی خودش می ریزد، بروز نمیدهد )
Phrasal verb :
سخن گفتن را به دلیل عصبانیت یا خجالت، ناگهان قطع کردن
Don't say anything
خفه خون بگیر
در اصطلاحات عامیانه به معنی خفه خون بگیر است!
Stop to talk

بپرس