coaching


روانشناسى : اماده سازى

جمله های نمونه

1. he has been coaching our football team for years
او سال هاست که تیم فوتبال ما را سر پرستی می کند.

2. His coaching has added another dimension to my game.
[ترجمه گوگل]مربیگری او بعد دیگری به بازی من اضافه کرده است
[ترجمه ترگمان]مربی او بعد دیگری را به بازی من اضافه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She has talent but she will need coaching.
[ترجمه گوگل]او استعداد دارد اما به مربیگری نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]او دارای استعداد است، اما به مربیگری نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I'm coaching their children in A level maths in the evenings.
[ترجمه گوگل]من عصرها در ریاضی سطح A به فرزندانشان مربیگری می کنم
[ترجمه ترگمان]عصرها به فرزندانشان در کلاس ریاضی آموزش می دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He will be coaching all winter.
[ترجمه گوگل]او در تمام زمستان مربیگری خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]او در تمام طول زمستان مربیگری خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Badminton Club holds coaching sessions for beginners and intermediate players on Friday evenings.
[ترجمه گوگل]باشگاه بدمینتون برای بازیکنان مبتدی و متوسط ​​روزهای جمعه جلسات مربیگری برگزار می کند
[ترجمه ترگمان]کلوب Badminton جلسات مربیگری برای مبتدیان و بازیکنان میانی را در عصر جمعه برگزار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He's jealous of Tom's coaching ability and the fact that he wins all those writing awards.
[ترجمه گوگل]او به توانایی مربیگری تام و این واقعیت که او تمام جوایز نویسندگی را می برد حسادت می کند
[ترجمه ترگمان]او به توانایی مربیگری تام حسادت می کند و این حقیقت که او همه آن جوایز ادبی را برنده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. From the above it should be apparent that coaching is a challenge for most managers.
[ترجمه گوگل]با توجه به موارد فوق باید مشخص شود که مربیگری برای اکثر مدیران یک چالش است
[ترجمه ترگمان]از موارد بالا باید واضح باشد که آموزش، چالشی برای اغلب مدیران است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The coaching session can help create this if it revolves around the person's job and role.
[ترجمه گوگل]اگر جلسه کوچینگ حول محور شغل و نقش فرد باشد، می تواند به ایجاد این امر کمک کند
[ترجمه ترگمان]جلسه مربیگری می تواند به ایجاد این مساله کمک کند اگر آن حول شغل و نقش فرد می چرخد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She'll be coaching all summer.
[ترجمه گوگل]او تمام تابستان مربیگری خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]او تمام تابستان را رهبری خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Coaching on trapeze and spinnaker handling completes the package.
[ترجمه گوگل]کوچینگ روی ذوزنقه و جابجایی اسپینکر بسته را کامل می کند
[ترجمه ترگمان]هدایت در کار و کنترل و هدایت spinnaker بسته را کامل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. One set of coaching stock has been converted to air brakes and is intended to be worked by this loco.
[ترجمه گوگل]یک مجموعه از استوک مربی به ترمز بادی تبدیل شده و قرار است توسط این لوکو کار شود
[ترجمه ترگمان]یک سری از سهام مربیگری به ترمزها هوایی تبدیل شده است و قصد دارد با این کشتی دیوانه کار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Many reject coaching and the commitment to defense is not of championship quality.
[ترجمه گوگل]خیلی ها مربیگری را رد می کنند و تعهد به دفاع از کیفیت قهرمانی برخوردار نیست
[ترجمه ترگمان]بسیاری از آن ها مربیگری را رد می کنند و تعهد به دفاع از کیفیت قهرمانی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There is certainly room for a programme on coaching and basic skills, but Rugby Special is not it.
[ترجمه گوگل]مطمئناً جا برای برنامه ای در زمینه مربیگری و مهارت های اساسی وجود دارد، اما راگبی ویژه اینطور نیست
[ترجمه ترگمان]قطعا جایی برای برنامه آموزش و مهارت های پایه وجود دارد، اما ویژه راگبی هم چنین نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[فوتبال] مربیگری

انگلیسی به انگلیسی

• occupation of a professional coach

پیشنهاد کاربران

در رشته روانشناسی، میشه راهنمایی یا آموزش
زهرا کیانی پور
در رشته روانشناسی میشه راهنمایی یا آموزش
unlocking potential
مربیگری
اموزش دادن . مربی ت میشم. یادت میدم

بپرس