condiment

/ˈkɑːndəmənt//ˈkɒndɪmənt/

معنی: نمک و فلفل، چاشنی، ادویه
معانی دیگر: (خوراکپردازی) چاشنی، طعم افزا، ادویه زدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: condimental (adj.)
• : تعریف: something used to flavor or season food, such as ketchup or relish.
مشابه: relish

جمله های نمونه

1. Failure is the condiment that gives success its flavor.
[ترجمه Aryan] شکست چاشنی است که به موفقیت طعم می دهد
|
[ترجمه گوگل]شکست چاشنی است که به موفقیت طعم آن را می دهد
[ترجمه ترگمان]شکست condiment است که طعم آن را به موفقیت می بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Vlasic's brand would complement Heinz's ketchup, sauces and condiment business well, analysts said.
[ترجمه گوگل]به گفته تحلیلگران، برند Vlasic به خوبی تجارت سس کچاپ، سس و چاشنی هاینز را تکمیل می کند
[ترجمه ترگمان]تحلیلگران می گویند که برند Vlasic سس کچاپ، سس های سالاد و condiment را تکمیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Serve hot or cold as SAUCEa condiment to small game birds, pheasant, or meat dishes.
[ترجمه گوگل]سرد یا گرم به عنوان چاشنی سس برای پرندگان شکار کوچک، قرقاول یا غذاهای گوشتی سرو کنید
[ترجمه ترگمان]این غذا را به عنوان غذای گرم یا سرد سرو کنید به پرندگان کوچک بازی، قرقاول و یا غذاهای گوشتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A condiment consisting of a thick, smooth - textured, spicy sauce usually made from tomatoes.
[ترجمه گوگل]چاشنی متشکل از یک سس غلیظ، صاف با بافت تند که معمولاً از گوجه فرنگی تهیه می شود
[ترجمه ترگمان]condiment شامل یک چاشنی ضخیم، با بافت صاف و تند معمولا از گوجه فرنگی ساخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Chinese rhubarb eel, abluent go splanchnic add condiment edible of braise in soy sauce.
[ترجمه گوگل]مارماهی ریواس چینی، چاشنی خوراکی بریز را در سس سویا اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]ماهی rhubarb چینی، abluent به splanchnic، edible condiment را به سس سویا اضافه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. International condiment industry is developing towards the direction of natural delicate nutrient, convinent and international.
[ترجمه گوگل]صنعت چاشنی بین المللی در حال توسعه به سمت مواد مغذی ظریف طبیعی، convinent و بین المللی است
[ترجمه ترگمان]صنعت condiment بین المللی در حال توسعه به سمت جهت مواد مغذی طبیعی، convinent و بین المللی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It has long been a precious condiment and food preservative.
[ترجمه گوگل]از دیرباز یک چاشنی گرانبها و نگهدارنده مواد غذایی بوده است
[ترجمه ترگمان]مدت هاست که غذای گران بها و نگهدارنده غذا بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The company mainly engaged in natural green condiment - sesame oil!
[ترجمه گوگل]این شرکت عمدتاً درگیر چاشنی سبز طبیعی - روغن کنجد است!
[ترجمه ترگمان]شرکت عمدتا در روغن زیتون سبز natural - sesame مشغول به کار است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Besides being a condiment on breakfast cereals, are there any other uses for berries?
[ترجمه گوگل]علاوه بر چاشنی غلات صبحانه، آیا توت ها کاربرد دیگری دارند؟
[ترجمه ترگمان]از این گذشته، داشتن یک ادویه در cereals صبحانه هم برای تمشک استفاده می کنند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. By using the condiment produced By this factory, you could certainly make tasty dishes.
[ترجمه گوگل]با استفاده از چاشنی تولید شده توسط این کارخانه مطمئناً می توانید غذاهای خوش طعمی درست کنید
[ترجمه ترگمان]با استفاده از condiment تولید شده توسط کارخانه، شما قطعا می توانید غذاهای خوش مزه تهیه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This may have to embrace the lovely condiment bottles, kitchen will have an intangible attraction.
[ترجمه گوگل]این ممکن است مجبور باشد بطری های چاشنی دوست داشتنی را در آغوش بکشد، آشپزخانه جذابیت ناملموسی خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]این ممکن است لازم باشد که شیشه های دوست داشتنی condiment را در آغوش گرفته باشد و آشپزخانه یک جذابیت نامشهود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Friendship is not only the condiment but also the anodyne of life.
[ترجمه گوگل]دوستی نه تنها چاشنی، بلکه آنودایین زندگی است
[ترجمه ترگمان]دوستی نه تنها the بلکه مسکن زندگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Fish sauce is a traditional fermented condiment in coastal areas.
[ترجمه گوگل]سس ماهی یک چاشنی سنتی تخمیر شده در مناطق ساحلی است
[ترجمه ترگمان]سس ماهی یک ماهی fermented سنتی در مناطق ساحلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This is in contrast a condiment which is primarily a flavor added to another food item.
[ترجمه گوگل]این در مقابل یک چاشنی است که در درجه اول طعمی است که به یک ماده غذایی دیگر اضافه می شود
[ترجمه ترگمان]این در تضاد با condiment است که در درجه اول به یک مورد غذایی دیگر اضافه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نمک و فلفل (اسم)
condiment

چاشنی (اسم)
primer, relish, flavor, embellishment, dressing, sauce, condiment, stuffing, seasoning, detonator, flavoring, garniture, salmagundi

ادویه (اسم)
condiment, spice

انگلیسی به انگلیسی

• seasoning, relish (for food)
a condiment is a substance such as salt, pepper, or mustard that you add to food when you eat it in order to increase the flavour.

پیشنهاد کاربران

تفاوت Spice و condiment:
Spice در حین درست کردن غذا استفاده میشه مثل زعفران
ولی
condiment بعد از درست کردن غذا استفاده میشه مثل نمک
پس بهتره که برای جلوگیری از اشتباه، بهSpice بگیم ادویه و به condiment بگیم چاشنی.
condiment 2 ( n ) =a substance such as salt or pepper that is used to give flavor to food
condiment
condiment 1 ( n ) ( kɑndəmənt ) =a sauce, etc. that is used to give flavor to food, or that is eaten with food, e. g. ketchup, mustard, and other condiments.
condiment
noun - countable - formal :
چاشنی
پودر یا مایعی ( مانند: نمک یا سس کچاپ ) که برای دادن مزه ای خاص، به خوراک ها اضافه می شود.
به عنوان مثال :
Soya sauce A thin salty sauce used as the main condiment throughout the Far East, virtually replacing dry salt
condiment
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/condiment
condiment ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: چاشنی
تعریف: ترکیباتی که معمولاً برای طعم دادن به غذا در هنگام مصرف به آن افزوده می شود
چاشنی، ادویه، طعم افزا
noun
[count] : something ( such as salt, mustard, or ketchup ) that is added to food to give it more flavor
Cu3 is the best condiment
Plural : condiments
چاشنی
Something that adds flavor to food
ادویه جات
ادویه
Syn: spice, seasoning
چاشنی و ادویه جات

بپرس