conditions


وضعیتها، حالات، شرایط روانشناسى : اوضاع ورزش : مقررات و شرایط اسبدوانى علوم نظامى : اوضاع

جمله های نمونه

1. economic conditions necessitated immediate action
اوضاع اقتصادی مستلزم اقدام فوری بود.

2. if conditions were otherwise
اگر شرایط غیر از این بود

3. living conditions
شرایط زندگی

4. the conditions of the contract
شرایط قرار داد

5. the conditions that induced many young people to emigrate
شرایطی که خیلی از جوانان را ناچار به مهاجرت می کرد.

6. the conditions were favorable for progress
شرایط برای پیشرفت مساعد بود.

7. those conditions no longer obtain
آن شرایط دیگر وجود ندارد.

8. initial conditions
(ریاضی) شرایط آغازی،شرایط اولیه

9. fearful slum conditions
وضع وحشتناک گدامحله ها

10. nasty living conditions
شرایط زندگی وحشتناک

11. seeing the conditions of the prison revolted him
دیدن وضع زندان حال او را به هم زد.

12. the degenerative conditions of the nervous system
شرایط روبه وخامت دستگاه سلسله ی اعصاب

13. the pathetic conditions in some government offices
وضع اسف بار برخی از ادارات دولتی

14. their living conditions are truly wretched
شرایط زندگی آنان واقعا فلاکت بار است.

15. under optimal conditions
تحت شرایط بهینه

16. under severe conditions
تحت شرایط دشوار

17. unsteady economic conditions
شرایط اقتصادی متزلزل

18. volatile social conditions
شرایط اجتماعی بی ثبات

19. the dire economic conditions of this area should no longer be disregarded
اوضاع خراب اقتصادی این ناحیه نباید بیش ازاین نادیده گرفته شود.

20. the hospital's sanitary conditions were deplorable
شرایط بهداشتی بیمارستان ها تاسف آور بودند.

21. to set certain conditions as part of the contract
برخی شرایط را به عنوان بخشی از قرارداد تعیین کردن

22. under the existing conditions
تحت شرایط موجود

23. seeds spire under suitable conditions
تحت شرایط مناسب دانه می روید.

24. the social and economic conditions drive young people to addiction
وضع اجتماعی و سیاسی جوانان را به اعتیاد می کشاند.

25. they lamented the bad conditions in the schools
آنان به وضع بد مدارس افسوس می خوردند.

26. a deterioration of the weather conditions
بدتر شدن وضع آب و هوا

27. a whimsical market fluctuating according to political conditions
بازار بی ثبات که طبق شرایط سیاسی نوسان می کند

28. freedom of expression is one of the indispensable conditions of democracy
آزادی بیان یکی از شرایط واجب دموکراسی است.

29. if a consignment does not satisfy all the conditions agreed upon, it will be sent back
اگر محموله طبق همه ی شرایط مورد توافق نباشد پس فرستاده خواهد شد.

30. the machine was given extensive trials under different conditions
این موتور را تحت شرایط گوناگون آزمایش کردند.

31. in the catholic church celibacy is one of the conditions for becoming a priest
در کلیسای کاتولیک تجرد یکی از شروط کشیش شدن است.

32. the stock market is a barometer of the economic conditions
بورس سهام معیاری برای سنجش وضع اقتصادی است.

پیشنهاد کاربران

conditions: شرایط
material conditions: شرایط مادی
اختلالات، بیماری ها
شرایط و اوضاع . . . .
در زیست شناسی
بیماری
You have good financial conditions
We can easily make an appointment at the hotel
شرایط مالی خوبی برخوردار هستین
ما میتوانیم ملاقات دیدار خود را در هتل به راحتی داشته باشیم
( حقوق ) شروط مهم
شروط
( شیمی ) شرایط
بنده باز در واژه به دست آمده دگرش هایی پدید آوردم و بدین روی می نگارم:
نه: در خانه، کاشانه، ویرانه
پس اینجا هم می توان پیرامونه را به کار برد
با سپاس
این واژه را اگر با سامه برابر کنیم نادرست است زیرا سامه چنین آمده:
سامه هم در فرهگ دهخدا وهم در فرهنگ معین بار درونمایه سخن را نمیرساند:بنابر این ما بر پایه واژه عربی ( شرایط ) چند واژه پیشنهاد کردیم تقدیم به پارسی دوستان:
...
[مشاهده متن کامل]

پیرامن در معین:
( مَ ) ( اِ. ) نک پیرامون .
پیرامون
[ په . ] ( اِ. ) 1 - گرداگرد، حوالی . 2 - محیط .
گر در دهخدا:
مفهوم میگردد. ( برهان ) . استعمال این لفظ در چیزی کنند که جعل جاعل را تصرف در هیئت آن چیز باشد، چون : شمشیرگر و زرگر مجاز است ، زیرا که جعل و جاعل را در ذات زر و آهن هیچ وضع نیست از جواهر الحروف . ( از آنندراج ) ( غیاث ) . بمعنی صاحب و دارنده آید، چون : خصومتگر. توانگر. ( آنندراج ) . کننده و سازنده . ( جهانگیری ) ( برهان ) . در اوستا کره ( ساخته ) ، پهلوی کر ، گر ، هندی باستان کره ، کردی کر ( ویرانگر [ ویران کننده ] ) آمده .
اکنون با آمیختن این دو واژه ( پیرامونگر ) یا به شیوه ای بهتر ( پیرامگر ) بدست می آید که می تواند به کار رورد.
با سپاس

شرایط
Terms and Conditions
تعهدات و شرایط
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس