conflagration

/ˌkɑːnfləˈɡreɪʃn̩//ˌkɒnfləˈɡreɪʃn̩/

معنی: حریق بزرگ، اتش سوزی بزرگ
معانی دیگر: آتش سوزی بزرگ، حریق خانمان سوز، همه سوزی، حریق مدهش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: conflagrative (adj.)
• : تعریف: a large, damaging fire.
مترادف: holocaust, inferno
مشابه: blaze, burning, fire, wildfire

- Most of the destruction of the city was caused by the conflagration that followed the earthquake.
[ترجمه گوگل] بیشتر تخریب های شهر ناشی از آتش سوزی پس از زلزله بود
[ترجمه ترگمان] بیشتر تخریب این شهر براثر آتش سوزی ناشی از زلزله رخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. incendiary bombs caused a conflagration in the city
بمب های آتشزا شهر را دستخوش آتش سوزی گسترده ای کرد.

2. A conflagration in 1947 reduced 90 percent of the houses to ashes.
[ترجمه گوگل]آتش سوزی در سال 1947 90 درصد خانه ها را به خاکستر تبدیل کرد
[ترجمه ترگمان]آتش سوزی در سال ۱۹۴۷، ۹۰ درصد خانه ها را به خاکستر تبدیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Bertha vividly remembers the conflagration that consumed her childhood home.
[ترجمه گوگل]برتا آتش سوزی را که خانه دوران کودکی اش را فرا گرفت، به خوبی به یاد می آورد
[ترجمه ترگمان]بر تا خاطره آتش سوزی خانه دوران کود کیش را به روشنی به یاد می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The conflagration necessitated new carpeting on that level and new upholstery in the dress circle and balcony areas.
[ترجمه گوگل]آتش سوزی نیاز به فرش جدید در آن سطح و اثاثه یا لوازم داخلی جدید در دایره لباس و مناطق بالکن داشت
[ترجمه ترگمان]این آتش سوزی مستلزم فرش جدید در این سطح و لوازم داخلی جدید در محوطه لباس و محوطه بالکن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A tiny spark for a vast conflagration.
[ترجمه گوگل]یک جرقه کوچک برای یک آتش سوزی گسترده
[ترجمه ترگمان]یک جرقه کوچک برای آتش سوزی بزرگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The woman is besieged by conflagration the barbecue has been forcedly very tragic in the balcony.
[ترجمه گوگل]زن در محاصره آتش سوزی کباب شده است به زور بسیار غم انگیز در بالکن
[ترجمه ترگمان]این زن که آتش کباب را محاصره کرده، در بالکن بسیار غم انگیز بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The fire brigade soon got the conflagration under control.
[ترجمه گوگل]آتش نشانی به زودی آتش را مهار کرد
[ترجمه ترگمان]تیپ آتش به زودی شعله های حریق را در اختیار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The light of that conflagration will fade away.
[ترجمه گوگل]نور آن آتش سوزی محو خواهد شد
[ترجمه ترگمان]روشنائی این حریق محو خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Many people were burnt alive in the conflagration that happened in a multi - storeyed building.
[ترجمه گوگل]در آتش سوزی که در یک ساختمان چند طبقه رخ داد، بسیاری از مردم زنده زنده در آتش سوختند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم در آتش سوزی که در یک ساختمان چند storeyed رخ داد، زنده سوختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Competitors quickly tried to douse another conflagration of iPhone hype.
[ترجمه گوگل]رقبا به سرعت سعی کردند آتش سوزی دیگری از تبلیغات آیفون را خاموش کنند
[ترجمه ترگمان]رقابت کنندگان به سرعت تلاش کردند تا یک آتش سوزی دیگر از اعتیاد به آیفون را خاموش کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Towards evening the conflagration was got under.
[ترجمه گوگل]نزدیک غروب آتش زیر پا گذاشته شد
[ترجمه ترگمان]نزدیک غروب حریق به زیر آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They may succeed in turning a little local difficulty into a full-blown regional conflagration.
[ترجمه گوگل]آنها ممکن است در تبدیل یک مشکل محلی به یک آتش سوزی تمام عیار منطقه ای موفق شوند
[ترجمه ترگمان]آن ها ممکن است موفق به تبدیل یک مشکل کوچک محلی به یک آتش سوزی کامل منطقه ای شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Any good ante-bellum history will detail the stupidities that led to this utterly needless conflagration.
[ترجمه گوگل]هر گونه تاریخچه پیش از حمله خوب، حماقت هایی را که منجر به این آتش سوزی کاملاً بیهوده شده است، شرح خواهد داد
[ترجمه ترگمان]هر نوع داستان ante خوب، stupidities را به تفصیل شرح خواهد داد که منجر به این آتش سوزی کاملا غیر ضروری خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In Charleston, the surrender had been anticipated since the conflagration started.
[ترجمه گوگل]در چارلستون، تسلیم شدن از زمان شروع آتش سوزی پیش بینی شده بود
[ترجمه ترگمان]در چارلزتون، از زمان آغاز آتش سوزی پیش بینی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حریق بزرگ (اسم)
conflagration

اتش سوزی بزرگ (اسم)
conflagration

انگلیسی به انگلیسی

• large fire which causes great destruction
a conflagration is a sudden outburst of violence involving a large number of people.
a conflagration is a large fire; an old-fashioned use.

پیشنهاد کاربران

قانقاریا ، تباهی کلی
آتش افروزی
NOUN
معنای دوستان:
آتش جنگ - حادثه یا واقعه بزرگ و خشونت آمیزی مانند جنگ - بحران جدی - فاجعه بزرگ
e. g.
Cyprus faces backlash over use of British bases to bomb Houthis
. . .
The US and UK strikes have exacerbated concerns of the Israel - Gaza war becoming a wider regional conflagration. Washington and London have vowed to continue the airstrikes if necessary.
...
[مشاهده متن کامل]

a large and violent event, such as a war, involving a lot of people
حادثه یا واقعه بزرگ و خشونت آمیزی مانند جنگ که تعداد زیادی از مردم را درگیر آن می کند، بحران جدی، فاجعه بزرگ
The government has turned a minor local problem into a full - blown regional conflagration.
...
[مشاهده متن کامل]

Since 2006 there has been a kind of understanding that clashes in Lebanon could result in a conflagration with Hezbollah.
Tehran’s allies help it project power – and risk causing a wider conflagration in the Middle East

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/conflagration?q=conflagration
بعضی وقتا میشه " آتش جنگ " معنیش کرد.
مثل نمونه ی زیر:
It seems as though the conflagration in the
Middle East has been going on for centuries.
به نظر می رسد که آتش جنگ در خاورمیانه قرن هاست که ادامه داشته است
...
[مشاهده متن کامل]

After the treaty is signed, the conflagration
between the two countries will come to an end
پس از امضای معاهده، آتش جنگ بین دو کشور پایان خواهد یافت

a conflagration is a sudden outburst of violence involving a large number of people
Europe stands on the brink of war. The biggest conflagration since 1945 is now an all - too - real prospect
بحران
conflagration ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: حریق مهیب
تعریف: حریق سرکش و پردامنه و سریعی که بسیاری از ویژگی های رفتار لگام گسیختۀ حریق را داراست
مترادف inferno
Raging fire
🔴an extensive fire which destroys a great deal of land or property
◀️"tinder - dry conditions sparked fears of a conflagration in many drought - devastated communities"
Huge fire
A violent situation or war
جنگ و جنایت
آتش سوزی
There is a huge conflagration on the westcoast.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس