consequential

/ˌkɑːnsəˈkwent͡ʃl̩//ˌkɒnsɪˈkwenʃl̩/

معنی: مهم، نتیجهای، دارای اهمیت
معانی دیگر: پی آیندی، منتجه، استنتاجی، استنباطی، پر اهمیت، کرامند، دارای عواقب، پربرایند

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: consequentially (adv.)
(1) تعریف: coming after as an outcome, result, or consequence.
متضاد: causal, unrelated
مشابه: attendant

- The offense was grave and the consequential punishment was severe.
[ترجمه گوگل] جرم سنگین بود و مجازات متعاقب آن شدید بود
[ترجمه ترگمان] این توهین جدی و سنگین بود و punishment را به شدت تنبیه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: pompous; self-important.

(3) تعریف: significant; important.
متضاد: inconsequential, insignificant, slight, unimportant
مشابه: big, important, significant

- The Clean Air Act was a consequential piece of legislation.
[ترجمه گوگل] قانون هوای پاک یک قانون اساسی بود
[ترجمه ترگمان] قانون هوای پاک یک قانون اساسی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. her accident and a consequential loss of eyesight
تصادف او و از دست دادن بینائیش در نتیجه ی آن

2. a university education is very consequential in later success
آموزش دانشگاهی در موفقیت بعدی از اهمیت شایانی برخوردار است.

3. The actual estimate for extra staff and consequential costs such as accommodation was an annual £ 18m.
[ترجمه گوگل]برآورد واقعی برای کارکنان اضافی و هزینه های متعاقب آن مانند اسکان سالانه 18 میلیون پوند بود
[ترجمه ترگمان]تخمین واقعی برای کارکنان اضافی و هزینه های مهم مانند محل اقامت، ۱۸ میلیون پوند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The report discusses a number of consequential matters that are yet to be decided.
[ترجمه گوگل]این گزارش تعدادی از موضوعات مهم را مورد بحث قرار می دهد که هنوز تصمیم گیری نشده است
[ترجمه ترگمان]این گزارش تعدادی از مسائل مهم را مورد بحث و بررسی قرار می دهد که هنوز تصمیم گیری نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She was injured and suffered a consequential loss of earnings.
[ترجمه گوگل]او مجروح شد و متعاقباً از دست دادن درآمد متحمل شد
[ترجمه ترگمان]او مجروح شد و از دست دادن ناگهانی درآمد رنج برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Industry sources say consequential loss claims could prove a greater burden than the building repair costs.
[ترجمه گوگل]منابع صنعتی می گویند ادعاهای خسارت ناشی از آن می تواند بار بیشتری نسبت به هزینه های تعمیر ساختمان داشته باشد
[ترجمه ترگمان]منابع صنعتی می گویند که مطالبات تلفات متعاقب می تواند بار بزرگتری از هزینه های تعمیر ساختمان را ثابت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Later sections will cast further and more consequential doubt on the adequacy of the inductivist stance on observation.
[ترجمه گوگل]بخش‌های بعدی شک و تردید بیشتری را در مورد کفایت موضع استقرایی در مورد مشاهده ایجاد خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]بخش های بعدی در مورد کفایت موضع inductivist در مورد مشاهده، تردید و تردید بیشتری خواهند داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Neither Jerusalem nor any other consequential issue will be discussed Sunday.
[ترجمه گوگل]نه اورشلیم و نه هیچ موضوع تبعی دیگری در روز یکشنبه مورد بحث قرار نخواهد گرفت
[ترجمه ترگمان]نه اورشلیم و نه هیچ مساله مهم دیگری در روز یکشنبه مورد بحث قرار نخواهند گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I will consider in chambers what consequential and other directions and orders I should make.
[ترجمه گوگل]من در اتاق ها بررسی خواهم کرد که چه دستورات و دستورات تبعی و دیگری را باید انجام دهم
[ترجمه ترگمان]در اتاق فکر خواهم کرد که باید دستورها و دستورها دیگری را که باید انجام دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There are consequential amendments to SSAPs 19 and 2
[ترجمه گوگل]اصلاحات متعاقب SSAPs 19 و 2 وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در to ۱۹ و ۲ اصلاحات متعددی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The consequential shock he suffered all but paralysed him.
[ترجمه گوگل]شوک بعدی که او متحمل شد تماماً او را فلج کرد
[ترجمه ترگمان]دردی که او را آزار می داد اما فلج شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The NSC has taken an active and consequential role in providing guidance.
[ترجمه گوگل]شورای امنیت ملی در ارائه رهنمودها نقش فعال و مؤثری داشته است
[ترجمه ترگمان]کمیته امنیت ملی نقشی فعال و مهم در ارائه راهنمایی داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There must of course be no consequential loss of quality.
[ترجمه گوگل]البته نباید کیفیتی را از دست داد
[ترجمه ترگمان]البته نباید از دست دادن مهم کیفیت خبر داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Free consequential loss cover from £100-£000.
[ترجمه گوگل]پوشش ضرر تبعی رایگان از 100 تا 000 پوند
[ترجمه ترگمان]پوشش تلفات رایگان رایگان از ۱۰۰،۰۰۰ پوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We're also covered against consequential loss, and loss of profits.
[ترجمه گوگل]ما همچنین در برابر ضررهای متعاقب و از دست دادن سود تحت پوشش هستیم
[ترجمه ترگمان]ما همچنین با تلفات متعاقب و از دست دادن سود مواجه هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مهم (صفت)
serious, main, principal, great, important, significant, earnest, all-important, fateful, substantial, grave, weighty, consequential, considerable, momentous, earthshaking, epochal, newsworthy, overriding, significative

نتیجهای (صفت)
consecutive, consequential

دارای اهمیت (صفت)
consequential

انگلیسی به انگلیسی

• resultant, ensuing, subsequent; important, significant
something or someone that is consequential is important or significant; a formal word.
consequential means happening as a direct result of a particular event or situation; a formal word.

پیشنهاد کاربران

important, big, considerable, material, meaningful, momentous, significant, substantial, weighty
نتیجه ای، مهم، دارای اهمیت، پربرایند. قابل ملاحظه، چشمگیر. پر معنی، مهم، قابل توجه، حاکی از، عمده، معنی دار. بزرگ. عمده. اساسی. اصلی
نتیجه شده، پیامد شده
نتیجه و تابع بودن موصوف
نتیجه ای، مهم، دارای اهمیت، پربرایند
- متعاقب
- مهم، با اهمیت
پیامدی
مهم، بااهمیت
1 - دارای عواقب
دامنه دار
سرنوشت ساز
خسارت تبعی
متعاقب
غیرمستقیم
مثال:consequential losses
خسارات غیرمستقیم

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس