conserve

/kənˈsɜːrv//kənˈsɜːv/

معنی: کنسرو، از صدمه محفوظ داشتن، کنسرو تهیه کردن، نگه داری کردن
معانی دیگر: حفظ کردن، نیکداری کردن، بر جا داشتن، پایستن، هو داشتن، (بیشتر در مورد منابع طبیعی و انرژی) صرفه جویی کردن، پستائی کردن، پستا کردن، ذخیره کردن، مربا کردن، کمپوت کردن، کنسرو ساختن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: conserves, conserving, conserved
(1) تعریف: to keep safe from loss, destruction, or waste.
مترادف: preserve, protect
مشابه: guard, husband, keep, maintain, salvage, spare

- By these efforts, we hope to conserve our supply of strategic metals.
[ترجمه امیررضا فرهید] با این تلاش ها ، ما امیدوار هستیم که منابع استراتژیک را حفظ کنیم
|
[ترجمه گوگل] با این تلاش ها، ما امیدواریم که بتوانیم عرضه فلزات استراتژیک خود را حفظ کنیم
[ترجمه ترگمان] با این تلاش ها، ما امیدواریم که تامین منابع استراتژیک را حفظ کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to use wisely and sparingly so as not to waste.
مترادف: save, spare
متضاد: dissipate, squander, waste
مشابه: economize, husband, ration, scrimp

- When the price of fuel went up, he began to conserve gasoline.
[ترجمه علی] وقتی قیمت سوخت بالا رفت. او بنزین را احتکار کرد
|
[ترجمه گوگل] وقتی قیمت سوخت بالا رفت، شروع به صرفه جویی در بنزین کرد
[ترجمه ترگمان] هنگامی که قیمت سوخت بالا رفت، او شروع به حفظ بنزین کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to use something wisely and sparingly so as to avoid waste.

- We're running out of drinking water, so we'll have to conserve.
[ترجمه payamli] آب در حال اتمام است ، بنابراین مجبور به صرفه جویی هستیم.
|
[ترجمه گوگل] آب آشامیدنی ما در حال تمام شدن است، بنابراین باید صرفه جویی کنیم
[ترجمه ترگمان] ما در حال فرار از آب آشامیدنی هستیم، بنابراین باید صرفه جویی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: conserver (n.)
• : تعریف: (often pl.) jam made of fruits and sugar.
مترادف: jam
مشابه: compote, confection, jelly, marmalade, preserve

جمله های نمونه

1. in order to conserve energy
به منظور پستایی کردن (صرفه جویی) انرژی

2. they are merely trying to conserve their class privilages
آنها فقط می کوشند امتیازات طبقاتی خود را حفظ کنند.

3. Conserve your energy, you'll need it!
[ترجمه امیررضا فرهید] انرژی خودت را ذخیره کن ، تو به آن نیاز خواهی داشت
|
[ترجمه Mahsa] انرژی ات را ذخیره کن!به آن نیاز خواهی داشت
|
[ترجمه گوگل]انرژی خود را حفظ کنید، به آن نیاز خواهید داشت!
[ترجمه ترگمان]به انرژی خودت باش، به آن نیاز پیدا می کنی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. To conserve electricity, we are cutting down on our central heating.
[ترجمه گوگل]برای صرفه جویی در مصرف برق، گرمایش مرکزی خود را کاهش می دهیم
[ترجمه ترگمان]برای حفظ برق، ما در حال کاهش گرمایش مرکزی هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The nationalists are very keen to conserve their customs and language.
[ترجمه گوگل]ملی گراها بسیار مشتاق حفظ آداب و رسوم و زبان خود هستند
[ترجمه ترگمان]ملی گرایان بسیار مشتاق حفظ آداب و رسوم و زبان خود هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I set off at a snail's pace to conserve my energy for later in the race.
[ترجمه گوگل]من با سرعت حلزون به راه افتادم تا انرژی خود را برای بعد در مسابقه حفظ کنم
[ترجمه ترگمان]برای حفظ انرژی خود برای بعد در مسابقه، به سرعت حلزون پیش رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. To conserve resources, please reuse this carrier bag.
[ترجمه گوگل]برای صرفه جویی در منابع، لطفاً از این کیف حمل مجدد استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]برای حفظ منابع، لطفا از این کیسه حامل استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Help to conserve energy by insulating your home.
[ترجمه گوگل]با عایق کاری خانه خود به صرفه جویی در انرژی کمک کنید
[ترجمه ترگمان]به حفظ انرژی با عایق کردن خانه کمک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Foods are dehydrated to conserve them for future use.
[ترجمه گوگل]غذاها کم آب می شوند تا برای استفاده در آینده حفظ شوند
[ترجمه ترگمان]غذاهایی که برای نگهداری از آن ها برای استفاده آینده از آب گرفته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The building is expressly designed to conserve energy.
[ترجمه گوگل]این ساختمان به صراحت برای صرفه جویی در انرژی طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]این ساختمان مخصوصا برای حفظ انرژی طراحی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It is important to conserve energy.
[ترجمه گوگل]حفظ انرژی مهم است
[ترجمه ترگمان]حفظ انرژی مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We must conserve our woodlands for future generations.
[ترجمه گوگل]ما باید جنگل های خود را برای نسل های آینده حفظ کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید woodlands را برای نسل های آینده ذخیره کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Mulch plants each spring with straw to conserve moisture and keep weeds in check.
[ترجمه گوگل]برای حفظ رطوبت و کنترل علف های هرز هر بهار گیاهان را با کاه مالچ کنید
[ترجمه ترگمان]مالچ هر فصل بهار را با کاه پر می کند تا رطوبت را حفظ کند و علف های هرز را در چک نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Everyone needs to make efforts to conserve water.
[ترجمه گوگل]همه باید برای صرفه جویی در مصرف آب تلاش کنند
[ترجمه ترگمان]همه باید برای حفظ آب تلاش کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Television, it should be remembered, can conserve and celebrate just as it can abbreviate and denature.
[ترجمه گوگل]باید به خاطر داشت که تلویزیون می تواند حفظ و جشن بگیرد، همانطور که می تواند مخفف و تغییر شکل دهد
[ترجمه ترگمان]تلویزیون، باید به خاطر داشته باشد، می تواند حفظ و جشن بگیرد، همان طور که می تواند کوتاه و ساده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کنسرو (اسم)
conserve, forcemeat

از صدمه محفوظ داشتن (فعل)
conserve

کنسرو تهیه کردن (فعل)
conserve

نگهداری کردن (فعل)
patronize, ward, keep, protect, maintain, upkeep, conserve

تخصصی

[ریاضیات] محفوظ ماندن، حفظ کردن، نگهداشتن

انگلیسی به انگلیسی

• guard from harm; preserve
marmalade, jam
if you conserve a supply of something, you use it carefully so that it lasts longer.
to conserve something means to protect it from harm, loss, or change.

پیشنهاد کاربران

تفاوت Conserve و Preserve:
Conserve روی حفظ به جهت به حداقل رسوندن اتلاف یا جلوگیری از فساد و خرابی چیزی تمرکز داره
اما
Preserve روی حفظ در وضعیت فعلی تمرکز داره
شما میوه رو از هدررفتن یا کپک زدن در خونتون conserve میکنین و ماشینتون رو از تابش نور آفتاب preserve میکنین.
Conserved = محفوظ شده، مصون شده
Conservation Areas = منطقه محافظت شده
کنسرو = قوطی شده
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : conserve
✅️ اسم ( noun ) : conservation / conservancy / conserve / conservatory / conservator / conservative / conservatism / conservationist
✅️ صفت ( adjective ) : conservative
✅️ قید ( adverb ) : conservatively
خبconserve بیشتر به معنی نگهداری و حفاظت از چیزیه اما به معنی صرفه جویی هم هست
حفظ کردن= ( . Conserve ( v
Avoid wasting some thing
ذخیره کردن
حفظ کردن

محفوظ نگاه داشتن، حفظ کردن، نگه داشتن ( خرج و مصرف نکردن )
صرفه جویی کردن
conserve. حفظ کردن ، نگه داشتن
coservation. حفظ ، نگه داری
conservator. محافظ، نگهبان
conservatory. هنرستان ، گلخانه ( بریتیش )
conservatoire. هنرستان ( ریشه فرانسوی دارد )

پایسته
فیزیک: بقا
ذخیره

avoid wasting something.
protect, preserve, prevent , and conserve
protect
محافظت: ( 1 ) نگه داشتن کسی یا چیز دیگری از آسیب، خسارت یا بیماری
to help the industry and trade of your own country by taxing or restricting foreign goods
...
[مشاهده متن کامل]

کمک به صنعت و تجارت کشورمان با پرداخت مالیات و یا محدود کردن کالاهای خارجی.
preserve
حفظ: ( 1 ) برای نجات چیزی یا فردی از آسیب رساندن یا نابود کردن.
e. g. , We must encourage the planting of new trees and preserve our existing woodlands
به عنوان مثال، ما باید کاشت درختان جدید را تقویت کنیم و چوب های موجود را حفظ کنیم
حفظ: ( 2 ) چیزی را بدون تغییر ادامه دهید.
e. g. Norma tried to preserve a normal family life in difficult circumstances
به عنوان مثال، نُرما سعی کرد زندگی عادی خانواده را در شرایط سخت حفظ کند
to store food for a long time after treating it so that it will not destroy
پس از سالم سازی ( عمل آوری ) غذا بصورتی میشود که برای نگهداری در مدت طولانی خراب نمیشود.
conserve
کنسرو، از صدمه محفوظ داشتن، کنسرو تهیه کردن، نگه داری کردن صرفه جویی : ( 1 ) برای محافظت از چیزی و جلوگیری از تغییر یا آسیب دیدن آن
e. g. , We must conserve out wetlands for future generation
برای مثال، ما باید از تالاب ها برای نسل آینده حفاظت کنیم
to use as little water, energy etc as possible as that it is not wasted
systems designed to conserve energy ​
استفاده از سیستمهای طراحی شده ذخیره ی انرژی باعث کاهش مصرف و عدم اتلاف آب و انرژی و . . . . میشود.
prevent
باز داشتن، جلو گیری کردن، مانع شدن، منع کردن، ممانعت کردن، پیش گیری کردن. . . . . . . . . . . . . . . . . . .

محافظت کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس