costly

/ˈkɑːstli//ˈkɒstli/

معنی: گزاف، گران، فاخر
معانی دیگر: پر هزینه، پر خرج، عالی، پرعظمت، پر آفرنگ، آفرنگین، شکوهمند، پر ارزش، گرانبها، گران قیمت، ارزشمند

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: costlier, costliest
مشتقات: costliness (n.)
(1) تعریف: of high cost, value, or expense.
مترادف: dear, expensive, precious, valuable
متضاد: cheap
مشابه: exorbitant, lavish, priceless, rich, steep

- costly perfume
[ترجمه گوگل] عطر گران قیمت
[ترجمه ترگمان] عطر پر هزینه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: resulting in great damage or loss.
مترادف: calamitous, disastrous
متضاد: beneficial
مشابه: expensive

- a costly error in judgment
[ترجمه گوگل] یک اشتباه پرهزینه در قضاوت
[ترجمه ترگمان] خطای پر هزینه در قضاوت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. costly entertainment
پذیرایی با شکوه

2. costly gems
گوهرهای گرانبها

3. a costly victory
پیروزی صدمه آور (پر هزینه و تلفات)

4. he made a costly mistake
او اشتباه زیان باری (پرخرجی) کرد.

5. the unnecessary and costly junkets by high-ranking officials
سفرهای غیرضروری و پرهزینه ی کارمندان عالی رتبه

6. road construction is very costly
راه سازی بسیار پر هزینه است.

7. the korean war was costly but indecisive
جنگ کره پرتلفات ولی بی حاصل بود.

8. the decoration of the streets was costly and time-consuming
آذین بندی خیابان ها پرخرج و وقت گیر بود.

9. our move to the new house was costly
تغییر مکان ما به خانه ی جدید گران تمام شد.

10. Such a database would be extremely costly to set up.
[ترجمه گوگل]راه اندازی چنین پایگاه داده ای بسیار پرهزینه خواهد بود
[ترجمه ترگمان]چنین پایگاهی برای برپا کردن آن بسیار پرهزینه خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Their costly and futile attempt to subjugate the Afghans lasted just 10 years.
[ترجمه گوگل]تلاش پرهزینه و بیهوده آنها برای تحت سلطه درآوردن افغانها تنها 10 سال به طول انجامید
[ترجمه ترگمان]تلاش بی هوده و بی هوده آن ها برای مطیع کردن افغان ها تنها ۱۰ سال طول کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Our former process was too costly.
[ترجمه گوگل]روند قبلی ما بسیار پرهزینه بود
[ترجمه ترگمان]روند قبلی ما بسیار پرهزینه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Having professionally made curtains can be costly, so why not make your own?
[ترجمه گوگل]داشتن پرده های حرفه ای می تواند پرهزینه باشد، پس چرا خودتان درست نکنید؟
[ترجمه ترگمان]داشتن پرده ها می تواند پر هزینه باشد، پس چرا خودتان را بسازید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She rationalized the expense by saying that the costly carpet she had bought would last longer than a cheaper one.
[ترجمه گوگل]او با گفتن اینکه فرش گرانقیمتی که خریده است، بیشتر از فرش ارزان‌تر دوام می‌آورد، این هزینه را توجیه کرد
[ترجمه ترگمان]او این هزینه را توجیه کرد و گفت که این فرش گران قیمت که او خریده بود بیشتر از قیمت ارزان تر تمام می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It has been rather costly to install the machinery, but it should pay off in the long run.
[ترجمه گوگل]نصب ماشین آلات نسبتاً پرهزینه بوده است، اما باید در دراز مدت نتیجه دهد
[ترجمه ترگمان]نصب ماشین آلات بسیار هزینه بر است، اما باید در دراز مدت پرداخت شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Coastal defence is a costly business.
[ترجمه گوگل]دفاع ساحلی یک تجارت پرهزینه است
[ترجمه ترگمان]دفاع ساحلی یک کسب وکار پر هزینه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Psychometric tests can save organizations from grim and costly mistakes.
[ترجمه گوگل]تست های روان سنجی می توانند سازمان ها را از اشتباهات تلخ و پرهزینه نجات دهند
[ترجمه ترگمان]آزمون های Psychometric می توانند سازمان ها را از اشتباه ات دشوار و پرهزینه نجات دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گزاف (صفت)
steep, high, extravagant, stupendous, immense, tall, bombastic, exorbitant, costly, extortionate, high-flown, unconscionable

گران (صفت)
dear, heavy, onerous, costly, exclusive, expensive, prohibitive, sumptuous, deluxe, prohibitory

فاخر (صفت)
fine, rich, excellent, distinguished, costly, sumptuous

تخصصی

[نساجی] پرهزینه - گران قیمت - پر خرج

انگلیسی به انگلیسی

• expensive, highly priced, pricey
something that is costly is very expensive.
costly also describes things that take a lot of time or effort.

پیشنهاد کاربران

cost: ارزیدن، قیمت داشتن
costly: گران قیمت
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : cost
✅️ اسم ( noun ) : cost / costing / costliness
✅️ صفت ( adjective ) : costly
✅️ قید ( adverb ) : _
گران، پرهزینه، پرخرج
Costly=pricey=expensive گران
Cheap =inexpensive ارزان
پر هزینه
هزینه بردار
هزینه بر
قیمت زیاد
زیانبار

بپرس