curly

/ˈkɜːrli//ˈkɜːli/

معنی: مجعد، فرفری
معانی دیگر: پرپیچ و تاب، پرشکن، پرشکنج، شکنج دار، کلج دار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: having curls or tending to curl, as hair.
متضاد: straight

- My hair is a little curly, but my sister's is straight.
[ترجمه سجاد معصومی ] موی من کمی فرفری است اما موی خواهر من صاف است
|
[ترجمه ایلیا محمودی] موهای کم من فرفری است اما موهای خواهرم تخت است
|
[ترجمه ملیکا عباسیان] موهای من کمی فر است ولی مال خواهرم صاف است.
|
[ترجمه عسل علیزاده] موی من کمی فرفری است، اما مو های خواهرانم صاف است
|
[ترجمه روشنک نیکویان] موهای من یخورده فره اما موهای خواهرم لخته.
|
[ترجمه روژا سیف هاشمی] موهای یکمی فر فری هستش ولی ماله خواهرم صافه
|
[ترجمه هلیا شفیعب] موهای من کمی فر هس ولی موهای خواهرم صافه
|
[ترجمه حدیث] موهای فرفریت خیلی قشنگه
|
[ترجمه ملینا] موهای من کمی فرفری است ولی موهای خواهرم لخت است
|
[ترجمه گوگل] موهای من کمی مجعد است اما خواهرم صاف است
[ترجمه ترگمان] موهای من کمی فرفری است، اما خواهر من درست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. her brothers have curly hair but her hair is straight
برادرانش موی فرفری دارند ولی گیسوی او صاف است.

2. she sheared the baby's curly hair away
موهای فرفری کودک را قیچی کرد.

3. his hair was close-cropped and curly
موهایش کوتاه و فرفری بود.

4. the puppies were covered with a white, curly fur
توله سگ ها با موی سپید و فرفری پوشیده شده بودند.

5. Is your hair naturally curly or have you had a perm?
[ترجمه روشنک نیکویان] موهات طبیعی فره یا فرشون کردی؟ ( perm با مواد شیمیایی فر دائم کردن )
|
[ترجمه گوگل]آیا موهای شما به طور طبیعی مجعد است یا تا به حال پرم کرده اید؟
[ترجمه ترگمان]موهای تو به طور طبیعی فرفری است یا فر فر کرده ای؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Both my parents have curly brown hair.
[ترجمه کلارا] پدر و مادرم هردو موهای قهوه ای فرفری دارند
|
[ترجمه گوگل]هر دو پدر و مادر من موهای قهوه ای مجعدی دارند
[ترجمه ترگمان] پدر و مادرم موهای قهوه ای دارن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Dry curly hair naturally for maximum curl and shine.
[ترجمه روشنک نیکویان] واسه حداکثر فر و درخشش، موی فر رو با صورت طبیعی خشک کنید
|
[ترجمه گوگل]موهای مجعد را به طور طبیعی خشک کنید تا حداکثر فر و درخشندگی داشته باشید
[ترجمه ترگمان]موهای مجعد خشک به طور طبیعی برای فر دادن و درخشش بیشتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Freddie was an angelic-looking child with blond curly hair, blue eyes and dimples.
[ترجمه گوگل]فردی کودکی فرشته وار با موهای مجعد بلوند، چشمان آبی و گودی بود
[ترجمه ترگمان]فردی پسری زیبا بود با موهای بور و موهای بور و چشمان آبی و گونه هایش چال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The numbers outside the curly brackets are the sales figures.
[ترجمه گوگل]اعداد خارج از پرانتز، ارقام فروش هستند
[ترجمه ترگمان]اعداد بیرون از داخل پرانتز، ارقام فروش هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I've got naturally curly hair.
[ترجمه گوگل]من به طور طبیعی موهای مجعد دارم
[ترجمه ترگمان]من طبیعتا موهای مجعد دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I wish my hair was curly.
[ترجمه روشنک نیکویان] کاشکی موهام فر بود.
|
[ترجمه گوگل]کاش موهام فر بود
[ترجمه ترگمان] ای کاش موهام فرفری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Her hair was dark and curly.
[ترجمه گوگل]موهایش تیره و مجعد بود
[ترجمه ترگمان]موهایش تیره و مجعد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He had short curly hair.
[ترجمه گوگل]موهای مجعد کوتاهی داشت
[ترجمه ترگمان]موهای کوتاه مجعد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. These pigs all have curly tails.
[ترجمه گوگل]این خوک ها همگی دم های مجعد دارند
[ترجمه ترگمان] این خوک ها دم خوش دارن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مجعد (صفت)
crisp, crispy, frizzy, frizzly, curly

فرفری (صفت)
crispy, frizzy, frizzly, curly, locky, kinky

تخصصی

[نساجی] جریان

انگلیسی به انگلیسی

• having curls, wavy (of hair); having a wavy grain (of wood)
curly hair is full of curls.
curly objects are curved or spiral-shaped.

پیشنهاد کاربران

Curly text, curly writing, curly font
خوشنویسی، خط شکسته
cursive writing
موهای فرفری
Curly hair
موی فر فری
فرفری
موی فر

بپرس