call off

/ˈkɒlˈɒf//kɔːlɒf/

معنی: منحرف کردن، صرف نظر کردن
معانی دیگر: دشنام دادن، به زشتی نام بردن (از)، لقب زشت دادن به، ناسزا گفتن، 1- (اقلام یا اسامی را با صدای بلند) خواندن 2- موقوف کردن، کنسل کردن، به هم زدن، به بعد موکول کردن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to cancel (an appointment, action, event, or the like).
مشابه: cancel

جمله های نمونه

1. He decided to call off his regular press conference.
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفت کنفرانس مطبوعاتی معمول خود را لغو کند
[ترجمه ترگمان]او تصمیم گرفت که کنفرانس مطبوعاتی معمولی خود را لغو کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It was decided to call off the search when there was no hope of finding the missing child alive.
[ترجمه A F] در حالیکه هیچ امیدی برای زنده پیدا کردن بچه گمشده وجود نداشت، تصمیم بر این شد که تحقیقات را کنسل کنند.
|
[ترجمه شان] هنگامی که هیچ امیدی برای زنده پیدا کردن کودک گمشده وجود نداشت، تصمیم گرفته شد که جستجو را متوقف کنند.
|
[ترجمه گوگل]تصمیم گرفته شد زمانی که امیدی به زنده یافتن کودک گمشده وجود نداشت، جست و جو متوقف شود
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفته شد که هر وقت امیدی برای پیدا کردن بچه گم شده پیدا نشود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Don't let anything call off your attention from your studies.
[ترجمه مریم] نگذار چیزی تمرکزت رو از مطالعاتت دور کنه
|
[ترجمه امیرمحمد] نزار چیزی توجه ات رو به درس ات را موقف کنه
|
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید هیچ چیز توجه شما را از مطالعه شما منحرف کند
[ترجمه ترگمان]نگذار هیچ چیز از studies دور شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They refused to obey the court's order to call off the strike .
[ترجمه گوگل]آنها از اطاعت از دستور دادگاه مبنی بر لغو اعتصاب خودداری کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها از اطاعت از دستور دادگاه برای لغو اعتصاب خودداری کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Call off your thugs, and I'll show you where the money is.
[ترجمه گوگل]اراذل و اوباش خود را کنار بگذارید، من به شما نشان خواهم داد که پول کجاست
[ترجمه ترگمان]thugs رو بزن ین و من بهتون نشون می دم که پول کجاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Greenpeace refused to call off the event.
[ترجمه گوگل]صلح سبز از لغو این رویداد خودداری کرد
[ترجمه ترگمان]صلح سبز از فراخوان این رویداد خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Rescuers had to call off the search because of worsening weather conditions.
[ترجمه گوگل]به دلیل بدتر شدن شرایط جوی، امدادگران مجبور به توقف جستجو شدند
[ترجمه ترگمان]امدادگران مجبور بودند به دلیل بدتر شدن شرایط آب و هوایی، این جستجو را رها کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The teacher began to call off the names on his list.
[ترجمه گوگل]معلم شروع به حذف نام های لیست خود کرد
[ترجمه ترگمان]معلم شروع به خواندن اسامی در لیست خود کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The administration has officially asked transportation workers to call off their strike.
[ترجمه گوگل]دولت رسماً از کارگران حمل و نقل خواسته است تا اعتصاب خود را لغو کنند
[ترجمه ترگمان]دولت رسما از کارگران حمل و نقل درخواست کرده است که اعتصاب خود را آغاز کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Connahs Quay were angry over Halkyn's decision to call off their match at Pant Newydd an hour before the scheduled start.
[ترجمه گوگل]Connahs Quay از تصمیم هالکین برای لغو مسابقه خود در Pant Newydd یک ساعت قبل از شروع برنامه ریزی شده عصبانی بود
[ترجمه ترگمان]Quay Connahs از تصمیم Halkyn برای لغو مسابقه خود در Pant Newydd یک ساعت پیش از شروع برنامه ریزی شده عصبانی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Kennelly refused to call off the raids, and he was lofty about it, which was compounding his error.
[ترجمه گوگل]کنلی از لغو حملات امتناع ورزید، و او در این مورد بسیار عالی بود، که اشتباه او را تشدید می کرد
[ترجمه ترگمان]kennelly از حمله به off امتناع ورزید و او در این مورد بزرگ بود که خطای او را خنثی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Call off the Elvis impersonator and cancel the trip to Vegas.
[ترجمه گوگل]جعل الویس را صدا بزنید و سفر به وگاس را لغو کنید
[ترجمه ترگمان]از الویس impersonator تماس بگیرید و سفر خود به لاس وگاس را لغو کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They wanted to get us to call off the strike.
[ترجمه گوگل]آنها می خواستند ما را وادار به لغو اعتصاب کنند
[ترجمه ترگمان] اونا میخواستن که ما حمله رو قطع کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It rained so much that they had to call off the soccer game.
[ترجمه علی محمدی] باران چنان می بارید که آن ها مجبور شدند بازی فوتبال را متوقف کنند
|
[ترجمه گوگل]آنقدر باران آمد که مجبور شدند بازی فوتبال را لغو کنند
[ترجمه ترگمان]باران چنان باران می بارید که مجبور شدند بازی فوتبال را قطع کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

منحرف کردن (فعل)
shunt, alienate, avert, divert, deflect, swerve, bend, call off, warp, wring, pervert

صرف نظر کردن (فعل)
call off, forbear, betake, pass up, withdraw, forget

انگلیسی به انگلیسی

• cancel an event; cancel a meeting or appointment; postpone indefinitely; order a dog to stop attacking a person; order a person to stop attacking another person

پیشنهاد کاربران

متوقف کردن جستجو یا هرگونه تحقیق و تفحص
Rescuers had called off the search because of a severe storm
جلوی حیوان یا کسی را گرفتن
Call off your dog. I did not do anything wrong
بی خیال شدن
کنسل کردن
به هم زدن
در کسب و کار
سفارش انبوه با تعدادی نامشخص که در زمان نهایی سفارش مورد بررسی قرار میگیرد تا ببینند آیا به میزان نیاز تولید شده یا خیر.
لغو کردن
Call off
Cancle
They mean the same thing in some contexts. Call off is more casual.
You can cancel an order at a restaurant but you would not say call off the order.
You can cancel an event, and saying call off the event means the same thing.
...
[مشاهده متن کامل]

I don't entirely agree with the other post .
Though they have overlapping meanings, there are times you can't use "call off".
For example, you wouldn't "call off" your ATM transaction, in that case, it's always "cancel".
"Call off" is mainly used when you're talking about a plan. So, you wouldn't call off a Google search, but you would call off a search for a missing person.

You wouldn't call off a hotel reservation, but you would call of a party. Hope that helps. You can write and say both.
Call off is more verbal, and cancel is more formal.

کنسل کردن
The olympic gsmes got called off because of pandemic
لغو کردن ، کنسل کردن
به هم زدن موضوعی که برای آن برنامه ریزی شده بوده است.
به هم زدن
کنسل کردن
تصمیم به اتفاق نیافتادن چیزی یا کاری:
اون خانم از ازدواج صرفنظر کرد . She’s called off the wedding.
اگر بیشتر از این بارون بیاد امکان داره بازی لغو بشه. If we have much more rain, the game might be called off.
...
[مشاهده متن کامل]

تصمیم گرفتن به متوقف کردن چیزی یا کاری که در حال وقوع است:
با بدتر شدن وضع هوا، جستجو برای بازماندگان را لغو کردند. With the weather worsening, they’ve called off the search for survivors.
برای متوقف کردن کسی یا حیوانی از دنبال کردن چیزی یا کسی:
داد زدم که یارو سگش رو متوقف کنه . I yelled to the man to call off his dog.
. خیله خب. تو برنده شدی ، دیگه میتونی سگت رو متوقف کنی . All right, you win – you can call off the dogs now.

لغو کردن، صرف نظر کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس