calorie

/ˈkæləri//ˈkæləri/

معنی: کالری، واحد سنجس گرما
معانی دیگر: (سنجه ای معادل یک کالری بزرگ که برای اندازه گیری میزان انرژی تولید شده توسط خوراک به کار می رود) مقدار خوراکی که معادل یک کیلو کالری انرژی تولید نماید، (فیزیک) کالری (میزان گرمای لازم برای بالا بردن حرارت یک گرم آب به میزان یک درجه ی سانتی گراد) (calorie small calorie, gram هم می گویند)، گرم کالری، (گاهی با c بزرگ) میزان گرمای لازم برای بالا بردن حرارت یک کیلوگرم آب به میزان یک درجه ی سانتی گراد (large calorie، great calorie هم می گویند)، کیلو کالری، calory : واحد سنجس گرما

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a unit of heat equal to the amount necessary to raise the temperature of one gram of water one degree Celsius; gram calorie; small calorie. (abbr.: cal.)

(2) تعریف: (sometimes cap.) a unit of heat equal to the amount necessary to raise the temperature of one kilogram of water one degree Celsius; large calorie; great calorie; kilocalorie. (abbr.: Cal.)

(3) تعریف: a unit of energy equal to a large calorie, used for measuring energy value of food oxidized in the body, or the amount of food capable of producing such a unit. (abbr.: Cal.)

- Vegetables provide fewer calories in general than fruits and high protein foods.
[ترجمه گوگل] سبزیجات به طور کلی کالری کمتری نسبت به میوه ها و غذاهای پر پروتئین دارند
[ترجمه ترگمان] سبزیجات کالری کمتری نسبت به میوه ها و غذاهای با پروتئین بالا فراهم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Keep a count of your calorie intake for one week.
[ترجمه گوگل]کالری دریافتی خود را برای یک هفته شمارش کنید
[ترجمه ترگمان]برای یک هفته حساب کالری خود را بشمارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A diet to lose weight relies on calorie restriction in order to obtain results.
[ترجمه گوگل]یک رژیم غذایی برای کاهش وزن برای به دست آوردن نتیجه به محدودیت کالری بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]یک رژیم غذایی برای از دست دادن وزن وابسته به محدودیت کالری برای بدست آوردن نتایج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Nutritionists say only 33% of our calorie intake should be from fat.
[ترجمه گوگل]متخصصان تغذیه می گویند تنها 33 درصد از کالری دریافتی ما باید از چربی باشد
[ترجمه ترگمان]Nutritionists می گوید تنها ۳۳ درصد از کالری مصرفی ما باید از چربی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Energy efficiency is extraordinarily high too, with calorie consumption about one-fifth of that of walking.
[ترجمه گوگل]بهره وری انرژی نیز فوق العاده بالا است، با مصرف کالری در حدود یک پنجم کالری پیاده روی
[ترجمه ترگمان]بهره وری انرژی هم فوق العاده بالا است و مصرف کالری در حدود یک پنجم از آن پیاده روی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The latter provides maximum calorie burning and conditions the body to continue to burn fat hours after completing the workout.
[ترجمه گوگل]دومی حداکثر کالری سوزی را فراهم می کند و بدن را شرایط می دهد تا ساعت ها پس از اتمام تمرین به چربی سوزی ادامه دهد
[ترجمه ترگمان]دومی حداکثر کالری و شرایط را برای بدن فراهم می کند تا پس از اتمام ورزش، به سوزاندن ساعت های چربی ادامه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. So by rationing these foods you cut calorie intake.
[ترجمه گوگل]بنابراین با جیره بندی این غذاها کالری دریافتی را کاهش می دهید
[ترجمه ترگمان]بنابراین با جیره بندی این غذاها، کالری را می برید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Some large chains of supermarkets publish booklets on calorie, fat, and fibre content of their foods.
[ترجمه گوگل]برخی از سوپرمارکت های زنجیره ای بزرگ کتابچه هایی در مورد کالری، چربی و فیبر مواد غذایی خود منتشر می کنند
[ترجمه ترگمان]برخی از زنجیره های بزرگ supermarkets، کتابچه های مربوط به کالری، چربی و فیبر فیبر آن ها را منتشر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You're effectively cheating your body by reducing your calorie intake and your body sends out different responses because it's confused.
[ترجمه گوگل]شما با کاهش کالری دریافتی به طور موثر بدن خود را فریب می دهید و بدن شما پاسخ های متفاوتی را ارسال می کند زیرا گیج شده است
[ترجمه ترگمان]شما به طور موثر بدن خود را با کاهش جذب کالری خود فریب می دهید و بدن شما پاسخ های متفاوتی را به این دلیل که گیج است، می فرستد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I never detail calorie content in my diets because it isn't necessary.
[ترجمه گوگل]من هرگز محتوای کالری را در رژیم غذایی خود توضیح نمی دهم زیرا ضروری نیست
[ترجمه ترگمان]من هیچ وقت مقدار کالری را در رژیم غذایی خود ذکر نمی کنم، زیرا لازم نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. One of her pet theories is that people who restrict their calorie intake live longer.
[ترجمه گوگل]یکی از نظریه‌های او این است که افرادی که کالری دریافتی خود را محدود می‌کنند عمر طولانی‌تری دارند
[ترجمه ترگمان]یکی از تئوری های her این است که افرادی که جذب کالری خود را محدود می کنند، بیشتر عمر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A glass or two of wine will not significantly add to the calorie count.
[ترجمه گوگل]یک یا دو لیوان شراب به میزان قابل توجهی به کالری اضافه نمی کند
[ترجمه ترگمان]یک لیوان یا دو لیوان شراب به میزان قابل توجهی به شمارش کالری اضافه نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There seems to be little difference whether you eat all your calorie allowance in one go, or spread it over the day.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد تفاوت کمی وجود داشته باشد که آیا تمام کالری مورد نیاز خود را یکباره بخورید یا آن را در طول روز پخش کنید
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که هیچ تفاوتی وجود ندارد که شما تمام کالری calorie را در یک روز بخورید و یا آن را در طول روز پخش کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This does not mean, though, that it is the ideal daily calorie quota for every F-Plan dieter.
[ترجمه گوگل]البته این بدان معنا نیست که این سهمیه کالری روزانه ایده آل برای هر رژیم غذایی F-Plan است
[ترجمه ترگمان]با این حال، این بدان معنا نیست که سهمیه روزانه کالری برای هر برنامه اف - Plan dieter است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. To account for the Fibre-Filler, subtract 200 from your daily calorie total and add 15g to your daily fibre total.
[ترجمه گوگل]برای محاسبه فیبر پرکننده، 200 کالری از کل کالری روزانه خود کم کنید و 15 گرم به کل فیبر روزانه خود اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]برای حساب کردن فیبر Fibre، ۲۰۰ تن از کالری روزانه خود را کم کنید و ۱۵ گرم به کل فیبر روزانه خود اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کالری (اسم)
calorie, calory, heat unit

واحد سنجس گرما (اسم)
calorie, calory

تخصصی

[شیمی] 1- کالرى (میزان گرماى لازم براى بالا بردن حرارت یک گرم آب به میزان یک درجه ى سانتی گراد) (gram ,calorie caloriesmall هم می گویند)، گرم کالرى 2- (گاهی با C بزرگ ) میزان گرماى لازم براى بالا بردن حرارت یک کیلوگرم آب به میزان یک درجه ى سانتی گراد (calorie great، kilocalorie، calorie large هم می گویند)، کیلو کالرى 3- (سنجه اى معادل یک کالرى بزرگ که براى اندازه گیرى میزان انرژى تولید شده توسط خوراک به کار می رود) مقدار خوراکی که معادل یک کیلو کالرى انرژى تولید نماید
[برق و الکترونیک] کالری واحد مقدار گرما در سیستم متریک، تقریباً برابر با مقدار گرمایی است که دمای 1. گرم آب را 1درجه سانتی گراد بالا می برد.
[صنایع غذایی] کالری: واحد اندازه گیری حرارت است و مقدار آن برابر با انرژی حرارتی مورد نیاز برای گرم کردن یک گرم آب 15 درجه به 16 درجه سانتی گراد و هزار برابر ان یک کیل کالری و کالری بزرگ نامیده میشود.

انگلیسی به انگلیسی

• unit of heat energy; amount of energy needed to raise one gram of water one degree
a calorie is a unit of measurement for the energy value of food.

پیشنهاد کاربران

۱. کالری. واحد سنجس گرما ۲. واحد انرژی غذا
مثال:
If you want to lose weight, consume fewer calories.
اگر می خواهی وزنت را کم کنی کالری کمتری مصرف کن.
کالری
مقادیر انرژی تغذیه ای معمولاً با کیلو کالری ( kcal ) اندازه گیری می شود. یک کالری ( که با c کوچک نوشته می شود ) مقدار انرژی مورد نیاز برای بالا بردن درجه حرارت 1g آب به اندازه 1oC ( در دمای اتاق ) است. یک کیلو کالری ( 1kcal ) برابر با 1, 000 کالری است. کیلوکالری یا کالری ( با C بزرگ ) ، واحد مورد استفاده در مطالعات متابولیسمی و تغذیه، برای توصیف انرژی تولید شده به وسیله غذاهای مختلف است. در سیستم متریک، مقدار انرژی بر حسب ژول ( J ) بیان می شود و 1KCAL معادل 4. 184 کیلوژول ( KJ ) است.
...
[مشاهده متن کامل]

کالری
there are about 50 calories in an apple
در هر سیب حدود 50 کالری وجود دارد 🤺🤺

بپرس