camping

/ˈkæm.pɪŋ//ˈkæmpɪŋ/

معنی: خیل، اردو زدن
معانی دیگر: بیتوته در هوای آزاد، اردو زیستی

جمله های نمونه

1. camping outfit
وسایل اردو

2. camping
بیتوته در هوای آزاد،اردو زیستی،اردو

3. camping equipment
تجهیزات اردو (مثل چادر و کیسه خواب و چراغ قوه و غیره)

4. we decided to go camping in the mountains only with our sleeping bags
تصمیم گرفتیم فقط باکیسه های خواب خود در کوهستان بیتوته کنیم.

5. After a week of camping, I really needed a bath.
[ترجمه گوگل]بعد از یک هفته کمپینگ، واقعاً به حمام نیاز داشتم
[ترجمه ترگمان]بعد از یه هفته کمپ من واقعا به حموم نیاز داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. All his camping gear was packed in the rucksack.
[ترجمه گوگل]تمام وسایل کمپینگ او در کوله پشتی جمع شده بود
[ترجمه ترگمان]تمام وسایل his را داخل کوله پشتی گذاشته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The students love camping out in summer holidays.
[ترجمه گوگل]دانش آموزان عاشق کمپینگ در تعطیلات تابستانی هستند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان عاشق کمپینگ در تعطیلات تابستانی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Our camping trip was spoilt by bad weather.
[ترجمه گوگل]سفر کمپینگ ما به دلیل آب و هوای بد خراب شد
[ترجمه ترگمان]اردوی تفریحی ما به خاطر هوای بد به هم ریخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I went camping for a week and enjoyed every minute of it.
[ترجمه تو شدی خلاصه ی من 🙂💓] یک هفته به اردو رفتم و از هر دقیقه آن لذت بردم.
|
[ترجمه گوگل]یک هفته به کمپینگ رفتم و از هر دقیقه آن لذت بردم
[ترجمه ترگمان]یه هفته رفتم اردو و از هر دقیقه اش لذت بردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What he liked best about scouting was camping out.
[ترجمه گوگل]چیزی که او در مورد پیشاهنگی بیشتر دوست داشت اردو زدن بود
[ترجمه ترگمان]چیزی که اون دوست داشت تو گشت زنی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Her latest flight of fancy is to go camping in the Sahara desert!
[ترجمه گوگل]آخرین پرواز او کمپینگ در صحرای صحرا است!
[ترجمه ترگمان]آخرین پرواز رویایی او این است که در صحرا به اردو برود!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. If you go camping you'll have to rough it.
[ترجمه گوگل]اگر به کمپینگ می روید، باید آن را خشن کنید
[ترجمه ترگمان]اگر شما به چادر بروید، باید آن را خشن کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Camping and caravanning attract people of all ages.
[ترجمه گوگل]کمپینگ و کاروان سواری افراد در هر سنی را به خود جذب می کند
[ترجمه ترگمان]کمپ زدن و جذب کردن مردم در تمام طول سال ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They went camping in the wilds.
[ترجمه گوگل]آنها به چادر زدن در طبیعت رفتند
[ترجمه ترگمان] اونا رفتن به کمپ طبیعت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The boys attempted to leave for camping but were stopped by their parents.
[ترجمه گوگل]پسربچه ها سعی کردند به کمپینگ بروند اما توسط والدینشان متوقف شدند
[ترجمه ترگمان]پسرها سعی کردند به اردو بروند، اما پدر و مادرشان متوقف شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خیل (اسم)
troop, tribe, strain, bivouac, camping, regiment, cavalry, camp, camping ground, drove of horses

اردو زدن (اسم)
camping

انگلیسی به انگلیسی

• act of temporarily living in a camp
if you go camping you go somewhere and stay in a tent there, usually as a holiday.

پیشنهاد کاربران

اُردوزیستگر ، اردوگذران ، اردوسِپَران
camping ( n ) ( k�mpɪŋ ) =living in a tent, etc. on vacation, campground ( n ) ( k�mpɡraʊnd ) =a place where people on vacation can put up their tents, park their camper, etc.
camping
طبیعت گردی
پیک نیک رفتن
چادر زدن ( خوابیدن در چادر )
کمپ رفتن
کمپ زدن
چادر زدن، اردو زدن
یا
کمپین، پویش
اردو زدن

بپرس