candy

/ˈkæn.di//ˈkændi/

معنی: اب نبات، نبات، شیرین کردن، نباتی کردن
معانی دیگر: آبنبات، خروس قندی (و مشابه آن)، گل قند، (مجازی - سخن و نوشته) خوش الحان کردن، شکرین کردن، شیرین سخنی کردن، (از ریشه ی فارسی: قند)، (برای حفظ از فساد یا شیرین سازی و غیره) در شکر پختن (مثل مربا)، شکرآکند یا شکر پوش کردن، (مانند شکر) بلوره کردن، شکرسان کردن یا شدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: candies
• : تعریف: a confection made with sugar or other sweetener, usu. with flavorings such as chocolate or peppermint and fillings such as nuts.
مترادف: confection, confectionary, sweet, sweetmeat
مشابه: bonbon, comfit, fondant
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: candies, candying, candied
(1) تعریف: to cook in sugar syrup or otherwise prepare so as to coat with sugar crystals or glaze.
مشابه: crystallize, glaze, honey, sugar, sugarcoat, sweeten

(2) تعریف: to cook (a substance) until sugar crystals form.
مشابه: crystallize
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to become coated with sugar.
مشابه: glaze, sweeten

(2) تعریف: to become crystallized into sugar.
مترادف: crystallize, sugar

جمله های نمونه

1. chewy candy
آب نبات جویدنی

2. pearled candy
آب نبات مروارید شکل (شده)

3. cook the candy until it ropes
آب نبات را بپز تا رشته رشته و چسبناک بشود.

4. too much candy and sweets will ruin your teeth
آبنبات و شیرینی زیاد دندانت را خراب می کند.

5. he indulges in candy and ice cream
او در (خوردن) آب نبات و بستنی زیاده روی می کند.

6. the high price of candy is due to the sugar drought
گرانی آب نبات به خاطر نایابی شکر است.

7. to suck a piece of candy
یک تکه آب نبات مکیدن

8. she tried to satisfy the child by giving him a candy
کوشید با دادن یک آب نبات کودک را خشنود کند.

9. she gently disengaged the child's fingers which were wrapped around the candy
او به آرامی انگشتان بچه را که دور آب نبات حلقه شده بود از هم باز کرد.

10. He coughed up the candy that was stuck in his throat.
[ترجمه گوگل]آب نباتی را که در گلویش گیر کرده بود سرفه کرد
[ترجمه ترگمان]شیرینی را که در گلویش گیر کرده بود بالا آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His pocket was all gummed up with candy.
[ترجمه گوگل]جیبش پر از آب نبات بود
[ترجمه ترگمان]جیبش پر از شکلات بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Too much candy is bad for your teeth.
[ترجمه Deny] ترجمه شما در گوگل درست است
|
[ترجمه R] آب نبات زیاد برای دندان هایمان بد است.
|
[ترجمه ستاره] آب نبات زیاد برای دندان هایت مضر است
|
[ترجمه گوگل]آب نبات زیاد برای دندان مضر است
[ترجمه ترگمان] زیاد شکلات برای دندون های تو بد نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Do you want a piece of candy?
[ترجمه گوگل]آیا یک تکه آب نبات می خواهید؟
[ترجمه ترگمان]یه تیکه شکلات میخوای؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Her baby sister bother her for candy.
[ترجمه گوگل]خواهر بچه اش او را برای آب نبات اذیت می کند
[ترجمه ترگمان] خواهرش اون رو به خاطر شکلات اذیت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I desired candy all the time I was dieting.
[ترجمه گوگل]تمام مدتی که رژیم می گرفتم آب نبات می خواستم
[ترجمه ترگمان]من در تمام مدتی که در رژیم بودم شکلات می خواستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The kids never eat candy bars.
[ترجمه C.C] بچه ها هرگز چوبِ آب نبات ( یا قالب آبنبات ) را نمیخورند
|
[ترجمه گوگل]بچه ها هرگز آب نبات نمی خورند
[ترجمه ترگمان]بچه ها هیچوقت شکلات نمیخورن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He bet me a bag of candy that Bill would not come.
[ترجمه گوگل]او با من یک کیسه آب نبات شرط بندی کرد که بیل نخواهد آمد
[ترجمه ترگمان]اون یه بسته شکلات برام شرط بست که بیل \"نمیاد\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. When the spun sugar balls, the candy has cooked sufficiently.
[ترجمه گوگل]وقتی گلوله های شکری چرخانده شد، آب نبات به اندازه کافی پخته شد
[ترجمه ترگمان]وقتی توپ های شکر spun، شیرینی ها به اندازه کافی پخته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اب نبات (اسم)
drop, barley sugar, candy, gumdrop, sugarplum

نبات (اسم)
candy, sugarplum, vegetable, plant, rock candy

شیرین کردن (فعل)
sugar, candy, sweeten, soften, dulcify

نباتی کردن (فعل)
candy

انگلیسی به انگلیسی

• sugary sweet, confection
cook in or coat with sugar; become crystallized into sugar
a candy is a sweet; used in american english.

پیشنهاد کاربران

The word comes from the Arabic qandi, with its Persian root quand, "cane sugar. "
ریشه candy فارسی است:قند
candy ( n ) ( k�ndi ) =sweet food made of sugar and or chocolate, eaten between meals; a piece of this, e. g. a box of candy. a candy store.
candy
آب نبات، نُقل، نقل نبات
A piece of sweet food made of chocolate
کانون زبان ایران ترم reach 4
دوستان لایک فراموش نشه
a sweet food made from sugar or chocolate
خوراکی ای شیرین که از شکر یا شکلات ساخته شده است.
candy = آب نبات، شکلات و. . .
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/candy
اب نبات
قَندچه.
قَندِژه.
قَندَکی.
قَندینه.
قنده.
آب نبات، شکلات
شکلات، آب نبات
شکلات
شیرینی، آبنبات
شکلات، ابنبات
آب نبات. شکلات. شیرینی. چیز شیرین
شکلات. آبنبات چوبی
یک غذای شیرین ساخته شده از شکر یا شکلات ( در انگلیسی آمریکایی )
مثال:
a box of candies
یک جعبه آبنبات
a candy bar
یک نوار آبنباتی
Do you want a piece of candy?
آیا شما یک عدد آبنبات می خواهید؟

شکلات، شیرین، آب نبات
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس