canonical

/kəˈnɒnɪkl̩//kəˈnɒnɪkl̩/

معنی: استاندارد، شرعی، متعارفی، قانونی
معانی دیگر: (ریاضی) کانونیک، طبق قوانین کلیسا، رسمی، مورد قبول، متعارف، جزو بخش های اصیل و مورد قبول انجیل، کشیشی، معیار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: canonically (adv.)
(1) تعریف: pertaining to or conforming to religious law.
مترادف: orthodox
متضاد: uncanonical
مشابه: dogmatic, lawful, legal, legitimate, religious, valid

(2) تعریف: determined to be official or authentic by church authority, as the books of the Bible.
مترادف: acknowledged, authoritative, recognized, valid
متضاد: apocryphal, uncanonical
مشابه: approved, authentic, authorized, legitimate, official, orthodox, sanctioned, standard

(3) تعریف: accepted as standard or authoritative.
مترادف: accepted, authoritative, conventional, legitimate, standard
متضاد: nonstandard, uncanonical
مشابه: approved, dogmatic, orthodox, sanctioned

جمله های نمونه

1. canonical base
پایه ی کانونیک

2. And this the canonical evangelists stress, each in his own way.
[ترجمه گوگل]و این را مبشران متعارف، هر کدام به شیوه خود، تأکید می‌کنند
[ترجمه ترگمان]و این روحانیان هم به روش خودش فشار می آوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. However, a simple and powerful canonical form is obtainable.
[ترجمه گوگل]با این حال، یک شکل متعارف ساده و قدرتمند قابل دستیابی است
[ترجمه ترگمان]با این حال یک فرم استاندارد ساده و قوی بدست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The whole canonical process recognizes the primacy of conscience and free will.
[ترجمه گوگل]کل فرآیند شرعی تقدم وجدان و اراده آزاد را به رسمیت می شناسد
[ترجمه ترگمان]کل این فرآیند قانونی برتری وجدان و اراده آزاد را به رسمیت می شناسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Sutherland had achieved canonical status in the field by devising a computer program called Sketchpad.
[ترجمه گوگل]ساترلند با ابداع یک برنامه کامپیوتری به نام Sketchpad به جایگاهی متعارف در این زمینه دست یافته بود
[ترجمه ترگمان]ساترلند در زمینه طراحی یک برنامه کامپیوتری به نام sketchpad، به جایگاه قانونی رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But in 5 it is at least canonical.
[ترجمه گوگل]اما در 5 حداقل متعارف است
[ترجمه ترگمان]اما در ۵ سالگی حداقل استاندارد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If one looks to sources other than the canonical scriptures, Thomas's role assumes larger proportions.
[ترجمه گوگل]اگر به منابعی غیر از متون مقدس متعارف نگاه کنیم، نقش توماس ابعاد بزرگتری به خود می گیرد
[ترجمه ترگمان]اگر یکی به منابع دیگری غیر از کتب مقدس نگاه کند، نقش توماس با نسبت های بزرگ تر فرض می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This credit is called " canonical credit "
[ترجمه گوگل]به این اعتبار «اعتبار متعارف» می گویند
[ترجمه ترگمان]این اعتبار \"اعتبار استاندارد\" نامیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Transform the problem into the canonical form ( equality constraints ) by adding slack or surplus variables.
[ترجمه گوگل]با اضافه کردن متغیرهای شل یا اضافی، مسئله را به شکل متعارف (محدودیت های برابری) تبدیل کنید
[ترجمه ترگمان]تبدیل مساله به فرم استاندارد (محدودیت های برابری)با اضافه کردن متغیرهای سست یا مازاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. TWINSPAN and canonical correspondence analysis were used together to examine successional vegetation patterns in relation to a set of environmental variables.
[ترجمه گوگل]TWINSPAN و تجزیه و تحلیل مکاتبات متعارف با هم برای بررسی الگوهای پوشش گیاهی متوالی در رابطه با مجموعه ای از متغیرهای محیطی مورد استفاده قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]برای بررسی الگوهای پوشش گیاهی در رابطه با مجموعه ای از متغیرهای محیطی، تجزیه و تحلیل مکاتبات استاندارد و استاندارد به کار گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The canonical XML schema format specifies the elements that can be defined in a classification taxonomy representable in WebSphere Service Registry and Repository.
[ترجمه گوگل]قالب طرحواره XML متعارف عناصری را مشخص می کند که می توانند در طبقه بندی طبقه بندی قابل نمایش در WebSphere Service Registry و Repository تعریف شوند
[ترجمه ترگمان]فرمت الگوی استاندارد XML عناصر را مشخص می کند که می توان آن ها را در طبقه بندی دسته بندی در Registry خدمات WebSphere و مخزن تعریف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There was canonical correlation relationship between parenting beliefs and children's goal orientation.
[ترجمه گوگل]بین باورهای والدینی و جهت گیری هدف فرزندان رابطه متعارف وجود داشت
[ترجمه ترگمان]بین باورهای فرزند پروری و جهت گیری هدف کودک رابطه معناداری وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The canonical form of any object in software is the code that describes its type.
[ترجمه گوگل]شکل متعارف هر شی در نرم افزار کدی است که نوع آن را توصیف می کند
[ترجمه ترگمان]فرم استاندارد هر شی در نرم افزار کد است که نوع خود را توصیف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. OAGIS provides a standard canonical business language that enables streamlined communication between businesses and/or business applications.
[ترجمه گوگل]OAGIS یک زبان تجاری متعارف استاندارد را ارائه می دهد که ارتباط ساده بین مشاغل و/یا برنامه های کاربردی تجاری را امکان پذیر می کند
[ترجمه ترگمان]oagis یک زبان تجاری استاندارد استاندارد فراهم می کند که ارتباط ساده بین شرکت ها و \/ یا برنامه های تجاری را ممکن می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

استاندارد (صفت)
canonical

شرعی (صفت)
canonical, legal, judicial, juridical, judiciary

متعارفی (صفت)
common, standard, canonical

قانونی (صفت)
valid, rightful, lawful, standard, canonical, legal, juridical, legitimate, statutory, forensic, normative, licit

تخصصی

[برق و الکترونیک] متعارف
[ریاضیات] متعارف
[آمار] کانونی

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to the laws of the christian church

پیشنهاد کاربران

منظورمند
استاندارد
مقدس
مرسوم ، مشروع
متداول، مرسوم، مشروع، قانونی، مجاز

بپرس