captivity

/kæpˈtɪvəti//kæpˈtɪvɪti/

معنی: گرفتاری، اسارت، گفتاری فکری
معانی دیگر: در بند بودن، بردگی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: captivities
(1) تعریف: the condition of being captive; bondage; imprisonment.
متضاد: freedom
مشابه: bondage, chain, control

(2) تعریف: the period or length of time of being captive.

جمله های نمونه

1. he freed the jews from captivity
او یهودیان را از اسارت آزاد کرد.

2. some animals do not breed in captivity
برخی جانوران در اسارت زاد و ولد نمی کنند.

3. some of our soldiers remained in captivity years after the war
بعضی از سربازان ما تا سال ها بعد از جنگ در اسارت بودند.

4. some wild animals do not breed in captivity
برخی حیوانات وحشی در اسارت (باغ وحش و غیره) تولید مثل نمی کنند.

5. he took the town and carried its people into captivity
او شهر را فتح کرد و مردم آن را به اسارت برد.

6. Children were held in captivity until British soldiers entered the village.
[ترجمه گوگل]بچه ها تا زمانی که سربازان انگلیسی وارد روستا شدند در اسارت بودند
[ترجمه ترگمان]کودکان در اسارت به سر می بردند تا زمانی که سربازان انگلیسی وارد روستا شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. All the hostages, when released from captivity, looked remarkably fit and well.
[ترجمه گوگل]همه گروگان ها، زمانی که از اسارت آزاد شدند، به طرز قابل توجهی خوش اندام و خوب به نظر می رسیدند
[ترجمه ترگمان]همه گروگان ها که از اسارت آزاد شده بودند به طور قابل ملاحظه ای مناسب و سالم بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They prayed for an early deliverance from captivity.
[ترجمه گوگل]آنها برای نجات زودهنگام از اسارت دعا کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها برای رهایی از حبس اولیه دعا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. These animals rarely thrive in captivity.
[ترجمه سجاد مصلحی] این حیوانات در قفس ( یا باغ وحش ) کم رشد می کنند.
|
[ترجمه گوگل]این حیوانات به ندرت در اسارت رشد می کنند
[ترجمه ترگمان]این حیوانات به ندرت در اسارت رشد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The prisoners were released from captivity after three months.
[ترجمه گوگل]اسرا پس از سه ماه از اسارت آزاد شدند
[ترجمه ترگمان]زندانیان پس از سه ماه اسارت آزاد شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She was tortured many times during her captivity.
[ترجمه گوگل]او در دوران اسارت بارها مورد شکنجه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]او بارها در طول اسارت او را شکنجه داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Captivity vastly reduces the life span of whales.
[ترجمه گوگل]اسارت طول عمر نهنگ ها را به شدت کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان]اسارت به طور گسترده طول عمر وال ها را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The birds have been successfully reared in captivity.
[ترجمه سجاد مصلحی] این پرنده ها با موفقیت در قفس تربیت شده اند.
|
[ترجمه گوگل]پرندگان با موفقیت در اسارت پرورش یافته اند
[ترجمه ترگمان]پرندگان در اسارت با موفقیت بزرگ شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Animals bred in captivity would probably not survive if they were released into the wild.
[ترجمه گوگل]حیواناتی که در اسارت پرورش می یابند اگر در طبیعت رها شوند احتمالا زنده نمی مانند
[ترجمه ترگمان]حیواناتی که در محیط های بسته پرورش داده می شوند، اگر در حیات وحش رها شوند، زنده نخواهند ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They were in captivity for a week.
[ترجمه گوگل]یک هفته در اسارت بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها یک هفته در اسارت بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Wild animals do not always breed well in captivity.
[ترجمه گوگل]حیوانات وحشی همیشه در اسارت به خوبی تولید مثل نمی کنند
[ترجمه ترگمان]حیوانات وحشی همیشه در قفس زاد و ولد نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گرفتاری (اسم)
scrape, ado, involvement, plight, entanglement, captivity, hitch, assurance, constraint, mire, drawing, snarl, encumbrance, nodus, tanglement

اسارت (اسم)
captivity, captivation, bondage, enslavement, yoke, thraldom, thralldom

گفتاری فکری (اسم)
captivity

انگلیسی به انگلیسی

• imprisonment, confinement
if a person or animal is in captivity, they are being held somewhere and are not free to move away from the place in which they are held.

پیشنهاد کاربران

captivity ( n ) ( k�pˈtɪvət̮i ) =the state of being kept as a prisoner, e. g. She was held in captivity for three years. The bird had escaped from captivity.
captivity
The state of being cooped up.
با تشکر از خانم shila و آقای قره خانی نژاد 🙏
متنم رو ادیت میکنم. . .
در پاسخ به اقای محرابی :
فعل میتونه capture هم باشه
در جواب آقای سیدمحراب میرکریمی
فعل : captivate
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : captivate / capture
✅️ اسم ( noun ) : captivation / captive / captivity / captor / capture / capturer
✅️ صفت ( adjective ) : captivating / captive
✅️ قید ( adverb ) : captivatingly
اسارت - گرفتار
تحت مراقبت
1 - اسارت - گرفتاری
2 - ( جانوران ) قفس - باغ وحش
فضای بسته

بپرس