cast about


1- جستجو کردن، کاویدن 2- نقشه ریختن، طرح کردن

جمله های نمونه

1. He cast about for an escape route.
[ترجمه گوگل]او برای یک مسیر فرار به آنجا رفت
[ترجمه ترگمان]راه فرار را پیش گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She cast about for some excuse for refusing his proposal.
[ترجمه گوگل]او بهانه ای برای رد پیشنهاد او به دست آورد
[ترجمه ترگمان]دنبال بهانه ای می گشت تا پیشنهاد او را رد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They cast about to solve this problem.
[ترجمه گوگل]آنها برای حل این مشکل اقدام کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها شروع به حل این مشکل کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He cast about desperately for something to say.
[ترجمه گوگل]او ناامیدانه به دنبال چیزی برای گفتن بود
[ترجمه ترگمان]با ناامیدی به دنبال چیزی می گشت تا چیزی بگوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The jailbird cast about him for a way of escape.
[ترجمه گوگل]پرنده زندان برای راهی برای فرار او را انداخت
[ترجمه ترگمان]The راهی برای فرار پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She cast about frantically for an excuse.
[ترجمه گوگل]او دیوانه وار به بهانه ای دست به کار شد
[ترجمه ترگمان]دیوانه وار دنبال بهانه ای می گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The police cast about for fresh evidence.
[ترجمه گوگل]پلیس به دنبال شواهد تازه بود
[ترجمه ترگمان]پلیس به دنبال مدارک تازه می گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In the Sunshine state, residents over age 60 cast about 40 percent of the vote.
[ترجمه گوگل]در ایالت سان شاین، ساکنان بالای 60 سال حدود 40 درصد آرا را به صندوق انداختند
[ترجمه ترگمان]در ایالت \"تابش آفتاب\"، ساکنان بیش از ۶۰ درصد آرا را به خود اختصاص داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Programming Director Ron Semiao cast about for ideas by browsing through specialty magazines devoted to skating, rock climbing and bicycling.
[ترجمه گوگل]ران سمیائو، مدیر برنامه‌ریزی، با مرور مجلات تخصصی مربوط به اسکیت، صخره‌نوردی و دوچرخه‌سواری، ایده‌های خود را مطرح کرد
[ترجمه ترگمان]رون Semiao، مدیر برنامه نویسی، از طریق مجلات تخصصی که مختص اسکیت، کوهنوردی و دوچرخه سواری بودند، به دنبال عقاید گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Frantically he cast about, searching the ground.
[ترجمه گوگل]دیوانه وار به اطراف انداخت و زمین را جستجو کرد
[ترجمه ترگمان]به اطراف نگاه کرد و زمین را جستجو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Cupped the small flame with a trembling hand. Cast about for a taper.
[ترجمه گوگل]شعله کوچک را با دستی میلرزید بازیگران برای یک مخروطی
[ترجمه ترگمان]با دستی لرزان آن شعله کوچک را خاموش کرد در صدد برآمد که شمعی بدست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The dog is cast about for its supper.
[ترجمه گوگل]سگ را برای شامش انداخته اند
[ترجمه ترگمان]سگ برای شام آماده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She cast about vainly for some possible place to apply.
[ترجمه گوگل]او بیهوده برای یک مکان ممکن برای درخواست انتخاب کرد
[ترجمه ترگمان]بی هوده به دنبال جایی برای درخواست دادن می گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I also cast about for some means of warning him.
[ترجمه گوگل]من همچنین برای برخی از ابزارهای هشدار دادن به او نقش آفرینی کردم
[ترجمه ترگمان]من هم به دنبال وسیله ای برای هشدار دادن به او بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She cast about how she could avoid work.
[ترجمه گوگل]او در مورد اینکه چگونه می تواند از کار اجتناب کند، بازیگری کرد
[ترجمه ترگمان]اون به این فکر کرد که چطور میتونه از کار اجتناب کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• look around, search eagerly; contrive, devise

پیشنهاد کاربران

بپرس