castigation

/ˈkæs.tɪ.ɡeɪʃən//ˈkæs.tɪ.ɡeɪʃən/

تنبیه، مجازات، تادیب

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the act of rebuking, severely criticizing, or punishing, especially in a public forum.

- The newspaper's castigation of the sheriff provoked many to defend his actions.
[ترجمه ُسعید اصغری] انتقاد روزنامه از کلانتر خیلی ها را بر ان داشت تا او پاسخگوی اعمالش باشد
|
[ترجمه گوگل] انتقاد روزنامه از کلانتر بسیاری را برانگیخت تا از عملکرد او دفاع کنند
[ترجمه ترگمان] انتقاد روزنامه از کلانتر بسیاری را برانگیخت تا از اقداماتش دفاع کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. It's revelation, soul castigation, Fire will burn us away, We are the seven.
[ترجمه گوگل]وحی است، تنبیه روح، آتش ما را می سوزاند، ما هفت نفر هستیم
[ترجمه ترگمان]این فاش شدن روح است، آتش نفس و آتش ما را آتش خواهد زد، ما هفت نفر هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. That coinage led to the general castigation of young adults by their elders in that indulgent era as the Me Generation, preoccupied with material gain and "obsessed with self. "
[ترجمه گوگل]این ضرب سکه منجر به نکوهش عمومی جوانان از سوی بزرگترهایشان در آن دوره پرهیجان به عنوان نسل من شد، که درگیر منافع مادی و «وسواس به نفس» بودند
[ترجمه ترگمان]این سکه به انتقاد عمومی بزرگسالان جوان توسط بزرگ ترهای خود در آن دوران با گذشت زمان به عنوان نسل من منجر شد که با کسب منافع مادی و \"وسواس به نفس\" درگیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It's revelation, soul castigation, Fire will burn us away.
[ترجمه گوگل]این مکاشفه است، تنبیه روح، آتش ما را خواهد سوزاند
[ترجمه ترگمان]این وحی است، نفس castigation، آتش ما را آتش خواهد زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Some people believe that work is a better means of order and discipline than chain and castigation.
[ترجمه گوگل]عده ای معتقدند که کار وسیله نظم و انضباط بهتر از زنجیر و سرزنش است
[ترجمه ترگمان]برخی از مردم بر این باورند که کار ابزار بهتری برای نظم و انضباط است تا زنجیره و انتقاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Admittedly, Norton-Taylor castigates the food industry as well as the landowners and the farmers - he spreads his castigation very evenly.
[ترجمه گوگل]مسلماً، نورتون-تیلور صنایع غذایی و همچنین زمین داران و کشاورزان را مورد انتقاد قرار می دهد - او انتقادات خود را بسیار مساوی پخش می کند
[ترجمه ترگمان]مسلما، نورتون - تیلور در صنعت مواد غذایی و همچنین مالکان و کشاورزان قدردانی خود را به طور مساوی پخش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Ever since its presentation, the Little Women's Prose receives much scold and castigation.
[ترجمه گوگل]نثر زنان کوچک از زمان ارائه‌اش، مورد سرزنش و سرزنش زیادی قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]از زمان معرفی آن، نثر زنان کوچک انتقاد و سرزنش زیادی را دریافت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. At the same time, the division system exists a lot of castigation what can't meet the requirements of the urbanization and the economic development.
[ترجمه گوگل]در عین حال، سیستم تقسیمی دارای انتقادات زیادی است که نمی تواند الزامات شهرنشینی و توسعه اقتصادی را برآورده کند
[ترجمه ترگمان]در عین حال، سیستم تقسیم مقدار زیادی از آنچه که نمی تواند پاسخگوی نیازهای شهرنشینی و توسعه اقتصادی باشد وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. At the same time, we should consummate the credit law system and the supervision of the market, build effective castigation mechanism of breaking faith, and enhance the honor notion of the public.
[ترجمه گوگل]در عین حال، ما باید سیستم قانون اعتبار و نظارت بر بازار را کامل کنیم، سازوکار انتقام‌جویی مؤثری را برای شکستن ایمان ایجاد کنیم و مفهوم شرافت عمومی را ارتقا دهیم
[ترجمه ترگمان]در عین حال، ما باید سیستم قانون اعتباری و نظارت بر بازار را تکمیل کنیم، مکانیزم انتقاد موثر را از شکستن ایمان بسازیم و مفهوم شرافت عمومی را افزایش دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• severe punishment, chastisement, strong criticism

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : castigate
✅️ اسم ( noun ) : castigation
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
انتقاد شدید، سرزنش

بپرس