casuistry

/ˈkæzjʊɪstri//ˈkæzjʊɪstri/

معنی: سفسطه، استدلال غلط و غیر منطقی
معانی دیگر: (فلسفه و اخلاقیات)، شناخت و تمیز رفتار نیک و بد با به کار بردن اصول و معیارهای علم الاخلاق، روش حل مسایل اخلاقی، pl سوفسطایی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: casuistries
(1) تعریف: the application of general ethical principles in determining right and wrong in particular cases.
مشابه: ethics, morals

(2) تعریف: the fallacious, misleading, or dishonest application of such principles; sophistry.
مترادف: sophism, sophistry, speciousness
مشابه: duplicity

جمله های نمونه

1. The moral law had been covered with casuistry and hypocrisy.
[ترجمه گوگل]قانون اخلاقی با بدخواهی و ریا پوشیده شده بود
[ترجمه ترگمان]قانون اخلاقی با تفسیر دین و دورویی پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The old casuistry of latency is itself a product of the sexual imaginary of surfaces and depths, and always implies a diagnosis of symptoms and prognosis for their correction .
[ترجمه گوگل]علت شناسی قدیمی تأخیر، خود محصول تخیل جنسی سطوح و اعماق است و همیشه متضمن تشخیص علائم و پیش آگهی برای اصلاح آنها است
[ترجمه ترگمان]روش latency بر پایه علت تاخیر، خود را به عنوان محصولی از تصور جنسی سطوح و عمق ترسیم می کند و همیشه به نشانه تشخیص نشانه ها و پیش بینی برای تصحیح آن ها اشاره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Casuistry: cases of conscience : the art of applying Scripture to various contexts in life.
[ترجمه گوگل]Casuistry: موارد وجدان: هنر به کار بردن کتاب مقدس در زمینه های مختلف زندگی
[ترجمه ترگمان]casuistry: موارد وجدانی: هنر اعمال کتاب مقدس به زمینه های مختلف در زندگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. On a "bottom up" alternative drawn from Medieval casuistry, it is richly described paradigm cases, not principles, that have the central role in moral reasoning.
[ترجمه گوگل]در یک جایگزین «پایین به بالا» برگرفته از ماجراجویی قرون وسطی، موارد پارادایم و نه اصول، که نقش اصلی را در استدلال اخلاقی دارند، به شکلی غنی توصیف شده است
[ترجمه ترگمان]در یک گزینه \"پایین\" که از \"تفسیر دین بر پایه اخلاق\" قرون وسطی کشیده شده است، این الگوها به طور گسترده ای مورد توصیف قرار می گیرند، نه اصول، که نقش اصلی در استدلال اخلاقی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Certainly, Mr Patten, a Roman Catholic, ought to be able to appreciate casuistry.
[ترجمه گوگل]مسلماً آقای پتن، یک کاتولیک رومی، باید بتواند قدردانی از رفتارهای غیر معمول باشد
[ترجمه ترگمان]مسلما، آقای پا تن، یک کاتولیک رومی، باید قادر باشد از روش تفسیر دین بر پایه اخلاق استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This is not the keeping of the letter by escaping through the loopholes which we have opened up through clever casuistry.
[ترجمه گوگل]این حفظ نامه با فرار از روزنه هایی نیست که ما از طریق ماجراجویی هوشمندانه باز کرده ایم
[ترجمه ترگمان]این امر مانع از فرار نامه از طریق روزنه های گریزی نیست که از طریق روش تفسیر دین بر پایه \"روش تفسیر دین بر پایه\" باز کرده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The considerable public and social implications of this piece of casuistry require no comment.
[ترجمه گوگل]پیامدهای عمومی و اجتماعی قابل توجهی که این بخش از ماجراجویی دارد نیازی به اظهار نظر ندارد
[ترجمه ترگمان]ملاحظات عمومی و اجتماعی قابل توجه این بخش از تفسیر دین بر پایه تفسیر دین، نیازی به اظهار نظری ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Minister was engaged in nothing more or less than casuistry.
[ترجمه گوگل]وزير به چيزي كم و بيش بيش از ماجراجويي مشغول نبود
[ترجمه ترگمان]وزیر در هیچ کاری بیش از تفسیر دین بر پایه دین بر جای نگذاشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Casuist:a person who is expert in or given to casuistry.
[ترجمه گوگل]Casuist: شخصی که در امر کازویستی تخصص دارد یا به آن علاقه دارد
[ترجمه ترگمان]casuist: فردی که متخصص در زمینه تفسیر و تفسیر دین بر پایه اخلاق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سفسطه (اسم)
fallacy, sophistication, casuistry, sophistry, sophism, elenchus, flubdub, hair-splitting, jesuitism, pilpul

استدلال غلط و غیر منطقی (اسم)
casuistry

تخصصی

[حقوق] حیله، سفسطه، استدلال غلط و غیر منطقی

انگلیسی به انگلیسی

• study of moral conduct; false reasoning
casuistry is reasoning that is extremely subtle and designed to mislead other people; a formal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس