casus belli

/ˈbelliːˈbeli//ˈbelliːˈbeli/

(لاتین) بهانه ی جنگ، دلیل جنگ، علت جنگ، وقوع جنگ، لاتین عمل خصمانه باعک جنگ

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: (Latin) an event or occurrence that provokes or serves as a pretext to declare war.

جمله های نمونه

1. Intriguing Casus Belli system, where wars have specific goals from start to finish.
[ترجمه گوگل]سیستم جذاب کاسوس بلی، که در آن جنگ ها از ابتدا تا انتها اهداف خاصی دارند
[ترجمه ترگمان]سیستم belli casus belli، که در آن جنگ ها اهداف خاصی را از ابتدا تا انتها دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The casus belli is the government's plan, announced earlier this year, to make public-sector staff work longer and pay more for their pensions.
[ترجمه گوگل]کاسوس بلی طرح دولت است که در اوایل سال جاری اعلام شد تا کارمندان بخش دولتی را طولانی تر کند و حقوق بازنشستگی خود را بیشتر بپردازد
[ترجمه ترگمان]The بلی برنامه دولت است که در اوایل سال جاری اعلام شد تا کارکنان بخش دولتی بیشتر کار کنند و حقوق بازنشستگی بیشتری بپردازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But to our mind his casus belli still stands, despite the failure so far to find weapons of mass destruction.
[ترجمه گوگل]اما به نظر ما، با وجود شکست در یافتن سلاح‌های کشتار جمعی، کاسوس بلی او همچنان پابرجاست
[ترجمه ترگمان]اما برای ذهن ما، \"جنگ بلی\" هنوز پابرجاست، علی رغم شکست تا کنون برای یافتن سلاح کشتار جمعی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. 191- Franz Ferdinand, Archduke of Austria and his wife Sophia are killed in Sarajevo by a Serbian nationalist young man: Gavrilo Princip, the casus belli of World War I.
[ترجمه گوگل]191- فرانتس فردیناند، آرشیدوک اتریش و همسرش سوفیا در سارایوو توسط یک جوان ملی گرا صرب کشته شدند: گاوریلو پرینسپ، کاسوس جنگ جهانی اول
[ترجمه ترگمان]۱۹۱- فرانتس فردیناند، مهیندوک اتریش و همسرش سوفیا، توسط یک مرد ملی گرای صرب به نام Gavrilo Princip، جبهه جنگ جهانی اول، در سارایوو کشته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A country discovering a successfull assassination, supporting rebels or desecration of holy site now gets a casus belli against the offender.
[ترجمه گوگل]کشوری که یک ترور موفقیت‌آمیز، حمایت از شورشیان یا هتک حرمت به مکان مقدس را کشف می‌کند، اکنون علیه مجرم مجازات می‌شود
[ترجمه ترگمان]کشوری که در حال کشف یک ترور successfull، حمایت از شورشیان یا بی حرمتی به این مکان مقدس است، اکنون بهانه ای برای جنگ علیه مجرم دریافت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. WITH a flourish, Russia this week recognised the "independence" of Abkhazia and South Ossetia, the enclaves that gave it a casus belli for its war on Georgia .
[ترجمه گوگل]با شکوفایی، روسیه در این هفته «استقلال» آبخازیا و اوستیای جنوبی را به رسمیت شناخت، مناطقی که به این کشور جنگی را برای جنگ با گرجستان به ارمغان آوردند
[ترجمه ترگمان]با شکوفایی در روسیه، روسیه این هفته استقلال آبخازیا و اوستیای جنوبی را به رسمیت شناخت که بهانه ای برای جنگ آن در گرجستان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was, in fact, on the verge of war with the pope, the casus belli being the revolt of Paul II 's grandsons against the new pope.
[ترجمه گوگل]او در واقع در آستانه جنگ با پاپ بود، کاسوس بلی شورش نوه‌های پل دوم علیه پاپ جدید بود
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، او در آستانه جنگ با پاپ، \"بهانه بلی\"، شورش مجدد نوه های پل دوم علیه پاپ جدید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. WITH a flourish, Russia this week recognised the “independence” of Abkhazia and South Ossetia, the enclaves that gave it a casus belli for its war on Georgia (see article).
[ترجمه گوگل]با شکوفایی، روسیه در این هفته «استقلال» آبخازیا و اوستیای جنوبی را به رسمیت شناخت، مناطقی که به آن جنگ علیه گرجستان جنگیدند (به مقاله مراجعه کنید)
[ترجمه ترگمان]با شکوفایی در روسیه، روسیه این هفته استقلال آبخازیا و اوستیای جنوبی را که بهانه ای برای جنگ آن در گرجستان بود، به رسمیت شناخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Washington should make clear to the North that sales to non-state actors would be a casus belli; no amount of money received would be worth the resulting risk.
[ترجمه گوگل]واشنگتن باید برای شمال روشن کند که فروش به بازیگران غیردولتی یک امر مهم است هیچ مقدار پول دریافتی ارزش ریسک ناشی از آن را ندارد
[ترجمه ترگمان]واشنگتن باید برای شمال روشن کند که فروش به فعالان غیردولتی یک بهانه بلی است؛ هیچ مقدار پول دریافت شده ارزش ریسک حاصل را ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[حقوق] علت جنگ

انگلیسی به انگلیسی

• rise to war, escalation to war

پیشنهاد کاربران

بپرس